حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

آنچه میان ابوبکر و میان سلمان، صهیب و بلال شدر ارتباط با ابوسفیان اتفاق افتاد

آنچه میان ابوبکر و میان سلمان، صهیب و بلال شدر ارتباط با ابوسفیان اتفاق افتاد

مسلم [۵۱۱]از عائذ بن عمرو روایت نموده که: ابوسفیان با تنی چند از نزد سلمان، صهیب و بلال شگذشت، آنها گفتند: شمشیرهای خدا جای خود را در گلوی دشمن خدا نگرفتند. می‏گوید: ابوبکر سگفت: آیا این را برای شیخ قریش و سید ایشان می‏گویید؟ بعد نزد پیامبر صآمد و به او خبر داد، پیامبر صفرمود: «ای ابوبکر ممکن است ایشان را به خشم آورده باشی؟! اگر ایشان را به خشم آورده باشی به درستی که پروردگارت را به خشم آورده‏ای»، آن گاه ابوبکر سنزد آن‏ها آمد و گفت: ای برادرانم، آیا من شما را به خشم آوردم؟ گفتند: نه، خداوند برایت مغفرت کند ای برادر [۵۱۲]- [۵۱۳].

و ابن عساکر از صهیب سروایت نموده که: ابوبکر سبا اسیری که داشت و برای وی از رسول خدا صامان می‏خواست، در حالی گذشت که صهیب در مسجد نشسته بود، صهیب به ابوبکر سگفت: این که با توست کیست؟ گفت: اسیر من از مشرکین که از پیامبر خدا صبرایش امان می‏خواهم. صهیب گفت: در گردن این جای شمشیر بود [۵۱۴]، و ابوبکر سخشمگین شد. آن گاه پیامبر صوی را دید و گفت: «چرا غضبناک می‏بینمت؟» گفت: با این اسیرم از نزد صهیب گذشتم، و گفت: در گردن این جای شمشیر بود، پیامبر صگفت: «ممکن است وی را اذیت نموده باشی؟» گفت: نخیر، به خدا سوگند، پیامبر صافزود: «اگر وی را اذیت نموده باشی، خدا و پیامبرش را اذیت نموده‏ای» [۵۱۵].

[۵۱۱] ۳۰۴/۲. [۵۱۲] این را ابونعیم در الحلیه (۳۴۶/۱ و ابن عبدالبر در الاستیعاب (۱۸۱/۲) از عائذبن عمرو به مانند آن روایت نموده‏اند. [۵۱۳] مسلم (۲۵۰۴). [۵۱۴] یعنی قابل این بود که با شمشیر در گردنش زده می‏شد و از بین می‏رفت. م. [۵۱۵] این چنین در کنزالعمال (۴۹/۷) آمده است.