حالت ابوحذیفه هنگامى که پدرش را دید به طرف چاه در روز بدر کشیده مىشد
ابن جریر از عایشه لروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صفرمان داد، تا مردهها [۱۷]در روز بدر بهسوی چاه کشیده شوند.و در آن انداخته شوند، آن گاه خودش بالای سر آنان ایستاد و گفت: «ای اهل چاه، آیا آنچه را پروردگارتان به شما وعده نموده بود، حق یافتید؟ اما من آنچه را که پروردگارم به من وعده نموده بود حق یافتم»، گفتند: ای رسول خدا صبا قومی که مردهاند صحبت میکنی؟! فرمود: «آنان دانستند، که آنچه پروردگارشان برایشان وعده نموده بود حق است».
هنگامی که ابوحذیفه بن عتبه سپدرش را دید به طرف چاه کشیده میشود، پیامبر خدا صکراهیت را در چهره وی احساس کرد و گفت: «ای ابوحذیفه، گویا که تو آنچه را دیدی بدت آمد؟» گفت: ای پیامبر خدا، پدرم مرد با وقار و شریفی بود، امید داشتم که پروردگارش او را به اسلام هدایت کند، و هنگامی که در این جا افتاد مرا خوار و خون جگر ساخت. آنگاه پیامبر خدا صبرای ابوحذیفه دعای خیر نمود [۱۸]. این چنین در الکنز (۲۶۹/۵) آمده است، و حاکم (۲۲۴/۳) این را از عایشه لهمانند آن روایت نموده، و گفته است: به شرط مسلم صحیح است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننمودهاند، و ذهبی با وی موافقت نموده است، و ابن اسحاق مانند این را بدون اسناد، چنان که در البدایه (۲۹۴/۳) آمده، متذکر شده است.
[۱۷] یعنی کشته شده گان مشرکین. [۱۸] صحیح. ابن هشام در سیره (۲/ ۱۹۴) حاکم (۳/۲۲۴) و آن را به شرط مسلم صحیح دانسته و ذهبی نیز آن را تایید نموده: تلخیص الحبیر (۲/ ۱۱۵).