حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

معاشرت پیامبر صبا عایشه

معاشرت پیامبر صبا عایشه

ابن عدی و ابن عساکر از عایشه لروایت نموده‏اند که: پیامبر صنشسته بود و صدا و غوغای مردم و اطفال را شنید، ناگهان متوجه شد که زن حبشیی رقص می‏کند، و مردم در اطرافش قرار دارند، گفت: «ای عایشه بیا و ببین»، آن گاه گونه‏ام را بر شانه‏های وی گذاشتم، و از میان شانه و سرش نگاه می‏نمودم، وی صمی‏گفت: «ای عایشه سیر نشدی؟» می‏گفتم: نخیر، تا منزلتم را نزدش ببینم، و او را دیدم که در میان قدم‏هایش دم راستی می‏نمود، آن گاه عمر ظاهر شد، و مردم و اطفال پراکنده و متفرق شدند، رسول خدا صفرمود: «شیطان‏های انس و جن را دیدم که از عمر فرار نمودند»... و حدیث را متذکر شده [۱۷۸۸]. چنان که در المنتخب (۳۹۳/۴) آمده است. و نزد بخاری و مسلم [۱۷۸۹]، روایت است که عایشه گفت: سوگند به خدا، پیامبر صرا دیدم که بر دروازه حجره‏ام می‏ایستاد و حبشی‏ها با حربه‏ها در مسجد بازی می‏نمودند، و رسول خدا صمرا با چادر خود می‏پوشانید تا از میان گوش و گردن وی به بازی آن‏ها نگاه کنم، بعد از آن به خاطر من می‏ایستاد، به حدی که این من می‏بودم که منصرف می‏شدم، حالا شما خودتان اندازه و مقدار [ایستادن] یک دختر نوسن و حریص به بازی را اندازه‏گیری کنید [۱۷۹۰].

[۱۷۸۸] صحیح. ترمذی (۳۶۹۱) آلبانی آن را در «صحیح الترمذی» (۲۹۱۴) صحیح دانسته. ذهبی آن را در «سیر اعلام النبلاء» (۲/ ۳۶۷) ذکر کرده و گفته است: خارج ابن عبدالله، ابن عدی درباره‌اش گفته است: لابأس به (ایرادی ندارد) /. نگا: الکامل (۳/ ۹۲۱). [۱۷۸۹] چنان که در المشکوه (ص۲۷۲) آمده. [۱۷۹۰] بخاری (۹۰۹۰) در کتاب النکاح و مسلم در العیدین (۸۹۲).