[۳] مفهوم ایمان و کفر
س۱- مفهوم ایمان و کفر چیست؟
ج۱- ایمان و کفر دو اعتقاد متضاد هستند، ایمان یعنی: دین الله تعالی، همان دینی که الله تعالی آن را برای بندگانش نازل کرده و بخاطر آن مخلوقات را آفریده و هدایت را برای دینداران در دنیا و امنیت را در آخرت مهیا نموده است، آنگونه که الله تعالی فرموده: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢﴾ [الأنعام: ۸۲]. «کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را با شرک نیامیختند، امنیت مال آنها است وآنها هدایت یافتگانند».
الله تعالی فرموده: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾ [البقرة: ۲۵۷]. «الله تعالی عهده دار و متولی امور کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنها را از تاریکیها بیرون آورده و به سمت نور رهنمون میشود».
کفر، یعنی: دینِ شیطان، که در دنیا سبب گمراهی و در آخرت مآیهی بدبختی است، آنگونه که الله تعالی در مورد کفاری که هدایت الهی را نپذیرفتند و از آن رویگردان شدند، فرموده: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ [البقرة: ۲۵۷]. «و اما کسانی که کفر ورزیدهاند متولی و سرپرست آنها طاغوت است که آنان را از نور بهسوی تاریکیها بیرون میآورد؛ اینان دوزخیانند و در آنجا جاودانه میمانند».
با توجه به این که موضوع ایمان و کفر از اهمیت ویژهای برخوردار است ضرورت دارد تا هر دو را بشناسیم.
ایمان عبارت است از: پذیرفتن دین الله تعالی با میل و رغبت و تسلیم شدن در برابرآن؛ در واقع ایمان، گفتار با زبان، اعتقاد با قلب و عمل با اعضا و جوارح است که با اطاعت افزایش مییابد و با معصیت کم میشود. بنابراین فردی که مرتکب گناهانی پایین تر از درجهی شرک شود، اسم ایمان کاملاً از او سلب نمیشود و از طرفی به او مؤمن کامل هم نمیگویند، بلکه او مؤمنی ناقص الایمان است.
کفر یعنی: امتناع از پذیرفتن دین اسلام، یا خروج از دین اسلام و اختیار دینی جز دین الله تعالی، چه از روی تکبر و عناد و چه از روی تعصب نسبت به پدران و نیاکان گذشته، و یا بخاطر طمع در مال و جاه و موقعیت و منصب.
موارد کفر
۱- کفر با تکذیب گفتار الله تعالی و رسول ج؛ آنگونه که الله تعالی فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡۚ هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٤٧﴾ [الأعراف: ۱۴۷]. «وکسانی که آیات ما را و لقای آخرت را تکذیب کنند اعمالشان نابود میگردد آیا جز آنچه را عمل کردهاند پاداش داده میشوند»؟!.
۲- کفر با زبان: چنانکه الله تعالی فرموده: ﴿وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ﴾ [التوبة: ۷۴]. «منافقان به الله سوگند میخورند که (سخنان زننده ای) نگفتهاند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از اسلام کافر شده اند».
صدا زدن دیگران به جز الله و استغاثه از اموات شامل کفر زبانی است.
۳- استهزا به الله و رسول و قرآن؛ آنگونه که الله فرموده: ﴿قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾ [التوبة: ۶۵ – ۶۶]. «بگو: آیا الله و رسولش را مسخره میکردید؛ بگو: با چنین معذرتهای بیهوده عذر خواهی نکنید شما پس از ایمان آوردن کافر شده اید».
۴- کفر با استکبار و امتناع از اطاعت الله؛ آنگونه که الله تعالی در مورد ابلیس فرموده: ﴿أَبَىٰ وَٱسۡتَكۡبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ [البقرة: ۳۴]. «حکم الله را انکار نمود و از کافران گردید».
۵- اعراض و رویگردانی از دین الله تعالى که نه آن را فرا گیرد ونه بدان عمل نماید. الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَمَّآ أُنذِرُواْ مُعۡرِضُونَ﴾ [الأحقاف: ۳]. «کافران از آنچه بیم داده میشوند روی میگردانند».
بنابراین چنین شخصی توحید را نمیشناسد و موارد ضد توحید را نمیداند. البته بسیاری از موارد کفر در عمل صورت میگیرند؛ مانند: ذبح و قربانی و سجده برای غیر الله، سحر کردن، تعلیم وتعلم آن؛ الله فرموده: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣﴾ [الأنعام: ۱۶۲–۱۶۳]. «بگو: نماز، عبادت، زیستن و مردن من از آن الله است که پروردگار جهانیان است که هیچ شریکی ندارد و به همین کار دستور داده شده ام و من اولین مسلمان (در میان امت خود) هستم».
الله میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٧٧﴾ [الحج: ۷۷]. «ای کسانی که ایمان آورده اید (برای پروردگار خویش) رکوع و سجده کنید و پروردگار خویش را پرستش نمایید و کارهای نیک انجام دهید تا رستگار شوید».
بنابراین هر کسی چیزی از این اعمال را جز برای الله تعالی انجام دهد، مشرک و کافراست وقوانین بر خورد با کفار در مورد او اجرا میشوند مگر اینکه توبه نماید و به دین الله تعالی برگردد.
الله تعالی در مورد سحر میفرماید: ﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾ [البقرة: ۱۰۲]. «سلیمان - ÷- کفر نورزید بلکه این شیاطین بودند که کفر کردند و به مردم سحر آموختند».
و بقیه موارد کفر آمیزی که با گفتار و یا کردار صورت عملی پیدا میکند، و همچنین مواردی که با اعتقاد به آن انسان، کافر میشود و مورادی که شک و تردید در آن منجر به کفر میشود. الله تعالی فرموده: ﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا٣٥ وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا٣٦ قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ يُحَاوِرُهُۥٓ أَكَفَرۡتَ بِٱلَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰكَ رَجُلٗا٣٧﴾ [الکهف: ۳۵ – ۳۷]. «(این شخص مغرور) که بر خویشتن ستمگر بود به باغش قدم نهاد و گفت: من باورم نمیشود که روزگاری این باغ سر سبز به باد فنا رود، و گمان نمیکنم که قیامت بر پا شود (و به فرض، اگر برپا شود) و من بسوی پروردگارم ارجاع داده شوم یقیناً در آنجا سرنوشت بهتری و موقعیت بهتری از این (باغ) خواهم داشت، دوست (با ایمانش) در حالی که با او گفتگو میکرد به او گفت: آیا منکر کسی شده ای که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریده و بعد از آن تو را مرد کاملی کرده است».
بنابراین کفر فقط با تکذیب صورت نمیگیرد (بلکه بسیاری از امور، انسان را به کفر میرساند).
دو نوع کافر وجود دارد: کافر اصلی که هنوز اسلام نیاورده، و کافری که اسلام آورده و با انجام دادن یکی از نواقض اسلام از دین خارج شده و مرتد گشته است؛ انجام دادن نواقض اسلام چه به صورت جدی و یا شوخی و یا بخاطر طمع دنیوی و رسیدن به مقام و موقعیت، در هر حال مسلمان را از دین خارج میکند؛ مگر اینکه شخصی از روی اجبار و اکراه مرتکب یکی از نواقض ایمان شود در حالی که قلبش معتقد به دین و اسلام و ایمان است.
الله تعالی فرموده: ﴿مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَيۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ١٠٦ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٠٧﴾ [النحل: ۱۰۶ – ۱۰۷]. «کسانی که پس از ایمان آوردنشان کافر میشوند به جز آنان که تحت فشار و زور، وادار به اظهار کفر میگردند و در عین حال دل هایشان ثابت و مطمئن بر ایمان است، ولی کسانی که سینه خود را برای پذیرش مجدد کفر گشاده میکنند و با میل باطنی دوباره کفر را میپذیرند دچار خشم و عذاب بزرگ الله تعالی میشوند، این (خشم) بدان خاطر است که آنان زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح میدهند و الله تعالی گروه کافران را رهنمون نمیسازد».
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب / گفته است: الله تعالی هیچ یکی از مرتکبین نواقض ایمان را معذور قرار نداده است؛ مگر کسی را که در وضعیت اکراه و اجبار قرار گیرد، مشروط به اینکه قلبش به ایمان گواهی داده و مطمئن باشد. بجز این مورد اگر کسی مرتکب یکی از نواقض ایمان شود کافر شده است، هرچند که انجام آن از روی خوف و ترس و یا از روی مزاح و شوخی و یا وطن پرستی، نژاد پرستی و کسب ثروت و سرمایه و یا به هر منظوری که باشد مگر شخص مُکرَه (مجبور). آیه قرآن از دو جهت گویای همین است:
اول: گفتار الهی که فرموده: ﴿إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ﴾.
الله تعالی فقط مُکرَه (مجبور) را استثنا نموده است، و معلوم است که انسان فقط در دو مورد در حالت اکراه و اجبار قرار میگیرد: بر انجام کاری و دیگری بر جاری کردن سخنی؛ اما از نظر اعتقاد قلبی نمیتوان کسی را در وضعیت اجبار و اکراه قرار داد که شما حق ندارید اینگونه بیندیشید.
دوم: گفتار الله تعالی که میفرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ «این بدان خاطر بود که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند».
الله تعالی با صراحت بیان فرموده که: کفر (کافران) و عذابی که بدان گرفتار شدند به سبب اعتقادات دینی یا جهل نسبت به دین و یا عداوت و دشمنی با دین و یا محبت به کفر نبود بلکه چون کافران گرفتار محبت دنیا شدند و دین را به دنیا فروختند در نتیجه کافر شدند و گرفتار عذاب الهی گشتند. مطلب از «کشف الشبهات» به پایان رسید [۶۶].
شیخ محمد بن عبد الوهاب / پس از بیان نواقض ادهگانهی اسلام میگوید: انجام دهندهی این نواقض بنا به هر هدفی چه به صورت شوخی، جدی، یا از روی ترس و خوف مرتکب یکی از آنها گردد، از اسلام خارج میشود؛ مگر درصورت اکراه که به نص قرآن عذرش پذیرفته است.
ارتکاب هرکدام از نواقض اسلام بسیار خطرناک است، در حالی که به کثرت انجام میگیرند. بنابراین هر مسلمان وظیفه دارد خود را از آنها بر حذر داشته و بر نفس خویش بیمناک باشد تا مبادا به آن گرفتار نشود، از غضب و عذابِ الله تعالی به او پناه میبریم [۶۷].
س۲- بعضی از منتسبین به علم در این زمان میگویند: (انسان اگر چه انواع گفتارها و کردارهای کفر آمیز را از خود بروز دهد کافر نمیشود؛ مگر زمانی که با قلبش دین و شریعت را تکذیب کند).
ج۲- این سخن با تمام زشتیای که در بر دارد ابوجهل و ابوطالب و تمام کفار را در ردیف مؤمنین قرار میدهد؛ زیرا این کفار پیامبرج را از روی اعتقاد قلبی تکذیب نکردند بلکه به ظاهر از روی تکبر و عناد منکر رسالت پیامبر ج بودند. چنانکه الله تعالی فرموده است: ﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ٣٣﴾ [الأنعام: ۳۳]. «ای پیغمبر! ما میدانیم که سخنان (کفار مکه) تو را غمگین میسازد، ناراحت مباش چرا که آنان (به صداقت تو ایمان دارند) تو را تکذیب نمیکنند بلکه ستمکاران آیات الله تعالی را انکار میکنند».
الله تعالی در مورد دشمنان پیامبران گذشته نیز خبر داده و فرموده است: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ١٤﴾ [النمل: ۱۴]. «هرچند در دل به معجزات الله تعالی یقین و اطمینان داشتند؛ اما ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند؛ بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه شد».
جای تعجب است که بعضی از نویسندگان و سخن سرایان معاصر به نیابت از فرقهی مرجئه خیلی راحت در این مسئلهی خطیر اظهار نظر نموده و اظهارات خود را به سلف صالح نسبت میدهند و خیلی زیرکانه بین نظریات متضاد جمع نموده به این گمان که بتوانند با این کار مسلک خویش را تقویت نمایند، اینان در واقع مصداق بارز ضرب المثل عربی «یجمع بین الضب والنون» میباشند [۶۸].
از الله تعالی میخواهیم به همه ما هدایت، علم نافع و عمل صالح عنایت کند و توفیق دهد تا از سخن گفتن بدون علم وآگاهی پرهیز نماییم و ما را در راستای قول حق و عمل به آن قراردهد.
و صلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه. الشیخ صالح الفوزان، مجلة الدعوة.
شماره (۱۶۰۴۸) مورخه ۸/۳/۱۴۱۹ه. ق
[۶۶] «کشف الشبهات» (۱/۱۸۱،۱۸۰). [۶۷] مراجعه کنید به: «مجموعـة رسائل فی التوحید و الإیمان» ص (۳۸۷)، و « الرسائل الشخصیة» ص (۲۱۴). [۶۸] این ضرب المثل کنایه از جمع دو تا ضد در یکجاست، که ضب؛ سوسمار و النون ماهی؛ که یکی در دریا و دیگری در خشکی زندگی میکند.