[۶۱] پاسخ احادیثی که به ظاهر این توهم ایجاد میشود که بیحجابی جایز است
س: پاسخ شما به حدیثی که میگوید: عروسی خانمی بدون آنکه چهرهاش را پوشانده باشد به نامزدش آب داد و پیامبر آنجا حضور داشت چیست؟ نا گفته نماند که این حدیث در صحیح مسلم آمده است؟
ج: این حدیث و امثال آن که میگویند زنان صحابه چهرههای خود را نمیپوشاندهاند، بر قبل از فرض شدن حجاب حمل میشوند، چون آیاتی که بر وجوب حجاب زن دلالت میکنند در سال ششم هجری نازل شدهاند، و قبل از آن واجب نبود که زنها دست و صورت خود را بپو شانند، پس همه نصوصی را که قبل از این هستند، میتوان بر قبل از فرض شدن حجاب حمل کرد.
اما احادیثی هست که بر این امر دلالت میکنند که بعد از فرض شدن حجاب آمدهاند؛ چنین احادیثی نیاز به پاسخ دارند:
مانند حدیث زن خثعمی که آمد تا از پیامبر ج سؤال کند و فضل بن عباس ب پشت سر پیامبر ج بر شتر سوار بود، فضل به آن زن نگاه میکرد و پیامبر ج چهره فضل را به سمت دیگر بر میگرداند تا نگاه نکند [۱۹۸۵].
کسانی که میگویند ظاهر بودن صورت زن جایز است از این حدیث استدلال کردهاند، و بدون شک این از احادیث متشابهی است که احتمال جایز بودنِ نپوشاندن چهره در آن وجود دارد، و همچنین این احتمال در آن هست که باز کردن صورت جایز نیست، احتمال جایز بودن، ظاهر است، اما احتمال عدم دلالت این قضیه، بر جواز، به این صورت است که ما میگوئیم: این زن در حال احرام بوده است؛ و زن محرم باید چهرهاش ظاهر باشد، و فقط پیامبرج و فضل به او نگاه میکردند، پیامبرج اجازه نداد که فضل به او نگاه کند؛ بلکه نگاهش را بر گرداند، اما اینکه پیامبرج به آن زن نگاه میکرد، ابن حجر میگوید: جایز است که پیامبرج به زنی نگاه کند یا با او تنها بنشیند، چنان که برای ایشان جایز بود که بدون مهریه و بدون ولی با زنان ازدواج کند و جایز بود که با بیش از چهار زن ازدواج نماید [۱۹۸۶]، خداوند در این مورد به او اجازه بیشتری داده است چون او پاکدامن ترین مردم بود، و احتمالاتی که در مورد دیگران میرود در مورد پیامبرج محتمل نیست.
از این رو قاعده نزد اهل علم این است [اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال] وقتی در امری چندین احتمال وجود داشته باشد، نمیتوان از آن استدلال نمود. این حدیث از احادیث متشابه قرار میگیرد که از نظر معنی دارای چندین احتمال است. ما باید نصوص متشابه را به نصوص محکم بر گردانیم، که به وضوح دلالت میکنند که جایز نیست صورت زن باز باشد؛ زیرا ظاهر بودن چهره زن از اسباب فتنه و شرّ است؛ و اکنون در کشورهایی که به زنان اجازه دادهاند که چهره هایشان ظاهر باشد قضیه واضح است، آیا زنها فقط به همین اکتفا کردهاند که چهره هایشان ظاهر باشد؟ نه؛ بلکه چهره و سر و گردن و سینه و بازو و ساق را برهنه میگذارند، و اینها نمیتوانند زنهای خود را از کاری باز دارند که خودشان اقرار میکنند که کار منکر و حرامی است، بدیهی است که هرگاه دروازه شرّ به روی مردم باز شود باور کنید که اگر یک دریچه را باز کنید دریچههای زیادی گشوده خواهد شد. و اگراندکی در را باز کنی چنان گسترده میشود که نمیتوان آن را بست. پس نصوص شرعی و معقولات عقلی همه بر این دلالت میکنند که زن باید چهرهاش را بپوشاند.
من تعجب میکنم که افرادی میگویند: زنها باید قدم پاهایشان را بپوشانند، و جایز است که دستهایشان ظاهر باشد؛ به نظر شما پاها پوشیده باشند یا دستها؟! قطعاً دستها از لطافت و زیبائی بیشتری برخوردار هستند تا قدمها، بنابراین بدیهی است که دستها جذّابترند تا پاها.
همچنین تعجب میکنم که افرادی میگویند: واجب است زن قدم را بپوشاند و جایز است که چهرهاش ظاهر باشد؛ به نظر شما از قدم پا و از چهره کدام یک به پوشاندن اولی است؟! آیا عاقلانه است که بگوئیم شریعت اسلامی که از سوی خداوند حکیم و آگاه آمده بر زن واجب میکند که پاهایش را بپوشاند و به او اجازه میدهد که چهرهاش را نپوشاند؟!
پاسخ: هرگز؛ این تناقض است چون مردها به صورت، بیشتر دل میبندند تا پاها. گمان نمیکنم کسی که میخواهد از زنی خواستگاری کند بگوید به پاهایش نگاه کنید که آیا زیبا هستند یا نه و به صورتش توجهی نداشته باشد، این امکان ندارد؛ بلکه اولین نگاه خواستگار، به چهره است، و توجهش به لب و چشم است.اما اینکه توجه به پا باشد و به چهره توجه نکند، محال است، پس محل فتنه صورت است.
وقتی میگوئیم چهره زن عورت است به معنای آن نیست که مانند شرمگاه است، بلکه باید پوشانده شود چون سبب فتنه میشود.
تعجب میکنم از کسانی که میگویند: جایز نیست چیزی از موهای زن نمایان باشد، سپس میگویند: جایز است که ابروهای باریک و زیبا و پلکهای سیاه و دلکش، ظاهر و آشکار باشند؟! وای کاش به اظهار همین زیبایی بسنده میکردند، بلکه در عصر حاضر چشمها و پلکها با رنگهای سرخ و غیره تزئین میشوند.
من معتقدم هر انسانی که از موارد دلبستگی مردان نسبت به زنان آگاه باشد به طور مطلق نمیتواند بگوید ظاهر کردن صورت جایز است و پوشاندن قدمهای پا واجب است، و سپس این مقوله را به شریعت اسلامی که کاملترین شریعت و آئین میباشد نسبت دهد.
از این رو بعضی از متأخرین را دیده ام که میگویند علمای مسلمین بر این اتفاق نمودهاند که چهره باید پوشانده شود، چون در آن فتنه بزرگی است، چنان که صاحب «نیل الاوطار» از ابن رسلان نقل کرده است که میگوید [۱۹۸۷]: از آنجائی که امروزه ایمان مردم ضعیف است و بسیاری از زنها پاکدامن نیستند، پس با توجه به این موارد باید زنها صورت خود را بپوشانند حتی اگر بگوئیم باز کردن صورت جایز است، اما با توجه به حالت امروزی مسلمین باید آن را پوشاند؛ چون هرگاه امری مباح، وقتی وسیلهای برای امر حرامیباشد حرام میشود.
همچنین از دعوتگران به بیحجابی تعجب میکنم که با قلم هایشان دعوت به بیحجابی میدهند و چنان به باز گذاشتن صورت زن دعوت میدهند که گویا امر واجبی است که مردم آن را ترک کردهاند!!
حتی اگر بگوئیم باز گذاشتن صورت برای زن جایز است، اما با توجه به عواقب وخیم آن چگونه به خود اجازه نوشتن چنین کلماتی را میدهیم؟!
هر انسانی باید قبل از سخن گفتن از خداوند بترسد، و این از مسائلی است که بسیاری از طلاب علم آن را رعایت نمیکنند، و طبق نظریه خود حکم مینمایند بدون آن که احوال و اوضاع مردم را در نظر بگیرند.
عمر بن خطاب س گاهی چیزی را که شریعت جایز قرار داده بود به خاطر مصلحت جامعه مسلمانان منع میکرد. در دوران پیامبرج و در زمان ابوبکرس و تا دو سال در خلافت عمرس سه طلاق، یک طلاق به حساب میآمد- یعنی: وقتی کسی همسرش را با یک کلمه سه طلاقه میکرد آن را یک طلاق به حساب میآوردند، و یا اگر سه طلاق را با جملات جداگانه میگفت، باز هم یک طلاق به حساب میآمد. شیخ الاسلام ابن تیمیه در موضوع طلاق، همین رأی اختیار نمودهاند و راجح هم همین است. اما وقتی مردم این کار را زیاد انجام میدادند، امیر المؤمنین عمر گفت: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ لَهُمْ فِيهِ أَنَاةٌ: فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ، فَأَمْضَاهُ عَلَيْهِمْ [۱۹۸۸]». «مردم در کاری که به آنها فرصت داده شده شتاب میورزند، اگر سه طلاق را به حساب بیاوریم بهتر است آنگاه به حساب میآورد».
عمر س مردانی را که چنین میکردند از رجوع به زنهایشان منع میکرد، چون آنها در این امر شتاب میورزیدند، و شتاب ورزیدن در آن حرام است.
به نظر بنده، حتی اگر بگوئیم ظاهر بودن صورت زن، مباح و جایز است، امانتداری علمی اقتضا میکند که در این زمان که فتنهها زیاد شدهاند آن را جایز قرار ندهیم، و آن را از باب تحریم وسایل که منجر به فتنه میشود، منع کنیم، با اینکه از دلایل کتاب و سنت روشن میشود که باز کردن صورت برای زن حرام است، و حرمت باز کردن صورت از حرمت ظاهر بودن قدم یا ساق و امثال آن اولی است.
الشیخ ابن عثیمین- مجموع دروس و فتاوی الحرم المکی (۳/۲۱۹-۲۲۳).
[۱۹۸۵] البخاری (۱۵۱۳، ۱۸۵۵، ۶۲۲۸)، و مسلم (۱۳۳۴). [۱۹۸۶] انظر: «الخصائص الکبری» للسیوطی (۲/۴۳۲-۴۲۶). [۱۹۸۷] نیل الأوطار (۶/۲۴۵) بمعناه. [۱۹۸۸] مسلم (۱۴۷۲)بنحوه.