فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۱۶] نظریه ای درباره‌ی جواز صرف مال زکات، در راه دعوت به‌سوی الله

[۱۶] نظریه ای درباره‌ی جواز صرف مال زکات، در راه دعوت به‌سوی الله

س: از آنجا که نشر کتاب و نوار‌های اسلامی، نقش مهمی در دعوت به‌سوی الله دارد و در تصحیح عقیده، تشریح عبادات شرعی تشویق بر رعایت آداب و امر به معروف و نهی از منکر تأثیر بسزایی دارد، آیا جایز است که اموال زکات را در نشر کتاب‌‌ها و نوار‌های اسلامی مصرف کنیم؟

با توجه به این که مجلس مجمع فقهی اسلامی‌آین مسئله را مورد مناقشه قرار داده و گزارش آن را به شرح ذیل صادر نموده است:

الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی نبینا وعلی آله وصحبه أجمعین.. وبعد:

مجمع فقه اسلامی در هشتمین گردهمایی که از تاریخ ۲۷/۴/۱۴۰۵ تا ۸/۵/۱۴۰۵ در مکه‌ی مکرمه برگزار شد. پس از مطالعه و بررسیِ مدلول آیه‌ی (و فی سبیل الله) و مناقشه و بحث آرا و نظرات، روشن گردید که علما در این مسئله دو فتوا دارند:

یکی محدودیت معنی (فی سبیل الله) بر مجاهدین ومبارزین راه حق و همین است فتوای جمهور علما. طرفداران این فتوا، سهمِ (فی سبیل الله) را بر مجاهدان و مبارزان راه الله تعالی محدود می‌کنند.

فتوای دوم این است که (فی سبیل الله) شامل همه‌ی جنبه‌‌های نیک و تسهیلات عمومی‌بر مسلمانان از قبیل: مسجد، مدرسه، کاروانسرا و نگهداری آن‌‌ها و باز نمودن راه‌ها و جاده‌‌های مسدود و هر کار دیگری که سود آن به دین و مسلمانان بر می‌گردد. این فتوای‌اندکی از علمای پیشین است؛ البته عده‌ی زیادی از علمای متأخر بدان راضی گشته و آن را اختیار کرده‌اند. مجمع فقهی اسلام، پس از مناقشه و بررسی دلایل فریقین، فتوای دوم را با توجه به نظرات ذیل تثبیت کرد:

۱- نظر به این که فتوای دوم، فتوای جمعی از علمای مسلمین است و در پار‌های از آیات قرآن و احادیث نبوی نیز همین امر استنباط می‌شود. مانند: ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا يُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى [البقرة: ۲۶۲]. «کسانی که دارایی خود را در راه الله صرف می‌کنند و به دنبال آن منتی نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، اجرشان نزد پروردگارشان است».

در ابوداود آمده است که مردی، ماده شتری را در راه الله مقرر کرده بود، زنش می‌خواست به حج برود، پیامبر به آن زن گفت «اِرْكَبِيهَا فإن الحج في سبيل الله»«سوار آن شتر بشو، چون (فی سبیل الله) شامل حج نیز می‌شود» [۹۲۳]

۲- نظر به این که: هدف از جهاد تسلیحاتی، اعلای کلمة الله و نشر دین است به وسیله آماده کردن دعوتگران و همکاری با آنان برای ادای وظیفه‌ی شان، بنابراین هم جهاد مسلحانه و هم جهاد به شکل دعوت، هر دو اسم جهاد دارند؛ به دلیل این که امام احمد و نسائی همراه با تصحیح حاکم از انسس روایت کرده‌اند که رسول الله ج فرموده است: «جَاهِدُوا الْـمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَالْـسِنَتِكُمْ» [۹۲۴]. «با مشرکین به وسیله‌ی مال، جان و زبآن‌هایتان با مشرکین جهاد کنید».

۳- با توجه به این که: ملحدین یهود، مسیحیان و دیگر دشمنان اسلام در حال مبارزه فکری و عقیدتی با مسلمانان هستند و کسانی وجود دارند که این دشمنان را با کمک‌‌های مادی و معنوی حمایت می‌کنند. بنابراین بر مسلمانان واحب است که با آن‌‌ها مقابله به مثل کنند و با همان سلاحی که آن‌‌ها با اسلام می‌جنگند؛ مسلمانان نیز همان حربه را بکار گیرند و بلکه کوبنده تر از آن را!.

با توجه به این که: هر کشور اسلامی‌برای جنگ‌‌های فیزیکی وزارت مخصوصی دارد و در بودجه‌ی هر دولتی سهم بخصوصی به آن اختصاص داده می‌شود. امّا برای جهاد دعوتی هیچ سهمی در بودجه‌ی دولت‌‌ها در نظر گرفته نمی‌شود و هیچ مساعدت و کمکی به دعوتگران اعمال نمی‌گردد.

با توجه به نظرات مذکور، مجلس مجمع فقهی با اکثریت مطلق، اثبات نمود که (فی سبیل الله) دعوت به‌سوی دینِ الله و مواردی که در مسیر کمک به دعوت باشد را شامل می‌شود.

امّا شیخ محمد ابراهیم آل شیخ گفته است: (در اینجا مسئله‌ی مهم دیگری وجود دارد که صرف زکات در آن جایز است و آن فراهم کردن نیروی مالی برای دعوتگران راه الله تعالی (سبیل الله) و پاسخ به دشمنان اسلام است).

امیدواریم این مسئله‌ی مهم را با تفصیل بیان کنید.

ج: به نظر بنده، فتوای این علمای مشهور، فتوایی صحیح و سخن منطقی می‌باشد و در آن رعایت حال مسلمین و تقویت دعوتگران و مبلِّغان شده است و این عاملی است برای نشر دین و نابودی مشرکان. بدون شک راه الله تعالی (سبیل الله) راهی است که انسان را به او تعالى می‌رساند؛ سبیل مفرد است و به سُبُل جمع بسته می‌شود، همان گونه که الله تعالی فرموده است ﴿يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ [المائدة: ۱۶]. «الله با آن (کتاب) کسانی را به راه‌های امن و امان هدایت می‌کند که جویای خوشنودی او باشند».

یعنی: الله تعالی انسان را به وسیله این کتاب به راه‌های امن و سالم که منجر به سلامتی او می‌شوند هدایت می‌کند.پس هر عمل نیکی که موجب تقرب به‌سوی الله تعالی شود و موجب رضای الله تعالی شود و موجب رضایت الله و رسیدن انسان به بهشت گردد، راهِ الله تعالى است. چون الله تعالی دوست دارد که انسان‌‌ها به وسیله‌ی آن عمل خود را به او نزدیک بگردانند. به همین سبب به او ثواب و کرامت می‌بخشد.

بنابراین، الله تعالی در آیه‌ی مصارف زکات، اشخاصی را نام برد که به علت نیازمندی بخصوصی مستحق دریافت زکات هستند: از قبیل فقیر، مؤلفة القلوب، مسافر و... این‌‌ها کسانی هستند که مال زکات را بنا بر مصلحت و نیاز پیش آمده دریافت می‌کنند. الله تعالی سپس جهات دیگر استحقاق زکات را با آوردن جمله‌ی (و فی سبیل الله) به صورت مجمل بیان نموده است. این در حالی است که الله تعالی هجرت را نیز در شمار (فی سبیل الله) قرار داده، آنجا که فرموده است: ﴿وَمَن يُهَاجِرۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ يَجِدۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُرَٰغَمٗا كَثِيرٗا وَسَعَةٗ [النساء: ۱۰۰]. «کسی که در راه الله هجرت کند، سرزمین‌های فراخ و آزادیِ فراوان می‌بیند».

شکی نیست که مصلحت دعوت، بیان خوبی‌های دین، تردید مفسدان و ملحدان و پاسخ گویی به شبهه افکنی‌‌های کفار و منافقین، بخشی از نصرت الله و دینی است که مورد پسند او تعالی است، همان دینی که حق تعالی پذیرش آن را بر بشریت فرض نموده است.

چنانچه کسی یافت نشود که با تبرعات و صدقات خود بر دعوتگران و مصلحان انفاق کند و کار آن‌‌ها را به پیش برد، در این صورت صرف زکات مفروضه بر آن‌‌ها واجب می‌شود، چون مصلحت همین امر را اقتضا می‌کند. چه بسا دادن زکات به دعوتگران و مصلحان مهمتر از دادن آن به برخی از کسانی می‌شود که در آیه ذکر گردیده‌اند، مانند مکاتب، مؤلفة القلوب و مسافر، چون این‌‌ها می‌توانند صبر کنند. باید در نظر داشت که نیاز این اقشار همچون تردید دشمنان اسلام و مبارزه نمودن با مفسدین و منافقین و همچنین مانند نشر علم، چاپ مجلات و کتب دینی و پخش نوار‌های اسلامی مهم و ضروری نمی‌باشد؛ چون این‌‌ها مصالحی است که بیان حقیقت و اهداف اسلام و همچنین پاسخ به شب‌هاتی که بر کم بینشان و کوته فکران وارد می‌شود را تضمین می‌کند. از همین رهگذر است که هرگاه دروازه تبرعات و صدقات بر این گونه مصالح متوقف شود، جایز است که آن‌‌ها را با زکات واجب تأمین نمود.

شیخ ابن جبرین، فتاوای زکات، ص ۱۳۷ تهیه: علی ابولوز

[۹۲۳] ابوداود (۱۹۹۰)، صحیح ابن خزیمه (۳۰۷۷)، طبرانی در الکبیر (۱۲۹۱۱)؛ حاکم ۱/۴۸۴ (۱۷۷۹) حاکم آن را صحیح دانسته است، البیهقی در الکبری (۱۱۶۹۹) آلبانی آن را صحیح دانسته است "الارواء" شماره (۱۵۸۷). [۹۲۴] احمد (۳/۲۵۱،۱۵۳،۱۲۴)، ابوداود (۲۵۰۴)، نسائی (۳۰۹۶)، دارمی (۲۴۳۱)، ابن حبان (۴۷۰۸)، حاکم۲/۸۱ (۲۴۲۷) حاکم آن را صحیح دانسته است و ذهبی با آن موافق است. آلبانی در تخریج احادیث مشکاة آن را صحیح دانسته است.المشکاة شماره ۳۸۲۱.