فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۱۴۳] هشدار نسبت به کتاب «هزیمة الفکرالتکفیری» نوشته‌ی خالد عنبری

[۱۴۳] هشدار نسبت به کتاب «هزیمة الفکرالتکفیری» نوشته‌ی خالد عنبری

الحمدلله وحده، والصلاة والسلام علي من لانبي بعده نبينا محمد وعلي آله وصحبه، وبعد:

واضح و شفاف بودن عقیده‌ی اهل سنت:

عقیده‌ی اهل سنت واضح و شفاف است و هیچ گونه پوشیدگی و پیچیدگی در آن نیست چرا که از قرآن و سنت گرفته شده است و اصول و مبانی آن در کتاب‌‌های مورد اعتماد تدوین و گردآوری شده است که خلف از سلف آن‌‌ها را به ارث برده‌اند و این کتاب‌‌ها را تحقیق و بررسی و بازنویسی نموده‌اند و یکدیگر را به عمل و پایبندی به آن سفارش و تشویق کرده‌اند، همان‌طور که پیامبر ج می‌فرماید: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْـحَقِّ ظَاهِرِينَ، لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ ولا مَن خالَفَهم حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّـهِ تبارك وتعالی»: [۲۵۲]. «همواره گروهی از امت من بر حق (قرآن و سنت)پایبند بوده و پیروز هستند و مخالفت مخالفان (یاری ندادن دیگران) به آنان ضرر نمی‌رساند، تا قیام قیامت».

این مسئله ایست که هیچ شکی در آن نیست و جای بحث و جدال در آن وجود ندارد.

پدیده‌ی نو ظهور مقابل اهل سنت در تعریف ایمان:

در این اواخر پدید‌های نو ظهور از عالم نما‌ها بوجود آمده‌اند که برخی از اصول عقیده‌ی اهل سنت را میدان جر و بحث و تایید و رد قرار داده‌اند از جمله، مسئله‌ی ایمان و وانمود کردن عقیده‌ی مرجئه را بنام اهل سنت. عقیده‌ی ارجاء- همان‌طور که واضح است – عقید‌های انحرافی و گمراه کننده‌است که عمل را از حقیقت ایمان جدا می‌داند بگون‌های که انسان بدون عمل، مؤمن باشد و عمل نکردن در کم و زیاد شدن ایمان تأثیری ندارد. عقیده‌ی مرجئه عقید‌های باطلی است که علما آن را رد کرد‌ه‌اند و بطلان آن و پیامد‌‌های نا گوار و نتایج وثمرات باطل آن را شرح داده‌اند.

اما این امر کارش به جایی کشیده است که: هر‌کس با آنان در داشتن عقیده‌ی «ارجاء» همراه و موافق نباشد، حمله می‌‌کنند و او را خارجی و تکفیری می‌نامند!؟ بسا اوقات این عمل را از روی نادانی و جهلشان نسبت به عقیده‌ی اهل سنت انجام می‌دهند.

اهل سنت گروهی میانه هستند بین خوارج که مرتکب گناه کبیره را کافر می‌دانند و بین فرقه‌ی مرجئه که معتقدند معاصی با وجود ایمان ضرری به شخص نمی‌رسانند. از دیدگاه اهل سنت مرتکب گناه کبیره مؤمنِ ناقص الایمان است و تحت مشیت الله تعالى قرار دارد – اگر بخواهد او را می‌بخشد و اگر بخواهد عذاب می‌کند – همان‌طور که می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا٤٨ [النساء: ۴۸]. «الله کسی را که به او شرک ورزد نمی‌بخشد و دیگر گناهان را برای هر کس‌که بخواهد می‌بخشد».

نقد کتاب «هزیمة الفکر التکفیری»

کتابی تحت عنوان «هزیمة الفکر التکفیری» نوشته‌ی خالد عنبری، به دستم رسید که در آن می‌گوید: «هم‌چنان فکر تکفیر با قدرت تمام در میان طبقه‌ی متوسط جوانان امت، از زمانی‌که خوارج حروری‌ آن را پدید آورد – وجود دارد»!؟

بنده می‌گویم: تکفیر افراد مرتد از مسایلی نیست که خوارج و... پدید آورده باشند و حتی آن طورکه گفته می‌شود این فکری نیست، بلکه حکمی شرعی است که الله و رسولش آن را برای هرکس که مستحق آن باشد، بیان کرده‌اند. هر‌کس مرتکب یکی از نواقض قولی، اعتقادی و عملی اسلام باشد مرتد است.

این حکم از قرآن و سنت رسول الله ج گرفته شده است. الله تعالى حکم کفر گروهی از مردم را که پس از ایمان آوردن مرتکب یکی از نواقض اسلام شده‌اند، صادر کرده است. و می‌فرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنكُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ مُجۡرِمِينَ٦٦ [التوبة: ۶۵ – ۶۶]‌. «اگر از آنان بپرسی، می‌گویند: برای سرگرمی و شوخی سخنانی می‌گفتیم. بگو: آیا الله و آیات او و پیغمبرش را تمسخر می‌کردید. عذر خواهی نکنید شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید. اگر برخی از شما را ببخشیم، گروهی دیگری را عذاب می‌دهیم. زیرا آنان به بزهکاری خود ادامه می‌دهند».

و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ [التوبة: ۷۴]. «در حالی‌که قطعاً سخنان کفرآمیزگفته‌اند و پس از ایمان آوردن، به کفر برگشته‌اند».

پیامبر ج می‌فرماید: «بَيْنَ الْـعَبْدِ وَبَيْنَ الْـكُفْرِ تَرْكُ الصَّلَاةِ» [۲۵۳]. «مرز و مشخصه‌ی بین بنده و کفر، ترک نماز است».

و می‌فرماید: «فمن تَرَكها فقد كَفر» [۲۵۴]. «هر‌کس نماز را ترک کند کفر ورزیده است».

الله تعالى خبر می‌دهد که یادگیری سحر کفر است و درباره‌ی آن دو فرشت‌های که سحر یاد می‌دادند. می‌فرماید: ﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ [البقرة: ۱۰۲]. «و به هیچ‌کس آن را آموزش نمی‌دادند مگر این که قبل از آن به او می‌گفتند: ما فتنه و آزمایش هستیم، پس کافر نشو».

الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ٱزۡدَادُواْ كُفۡرٗا لَّمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ سَبِيلَۢا١٣٧ [النساء: ۱۳۷]. «بی‌گمان کسانی که ایمان می‌آورند و سپس کافر می‌شوند، و باز هم ایمان می‌آورند و دیگر بار کافر می‌شوند، و سپس بر کفر خود می‌افزایند هرگز الله تعالى ایشان را نمی‌بخشد و راهی بدیشان نمی‌نماید».

فرق است بین این که الله و رسولش ج کسی را تکفیر کنند و یا اهل سنت به پیروی از قرآن و سنت شخصی را تکفیر کنند با کسی که خوارج، معتزله و پیروانشان به ناحق او را تکفیر ‌کنند، قطعاً تکفیر – به ناحق – موجب پریشانی‌‌ها و فتنه‌‌هایی مانند: ترور و انفجار می‌شود لیکن تکفیری که براساس حکم شرعی باشد، چیزی جز خیر و یاری حق، در پی ندارد.

الحمدلله افراد کشور ما در مسئله‌ی تکفیر پایبند عقیده‌ی اهل سنت و جماعت هستند، نه مذهب خوارج! سپس عنبری می‌گوید: در کفر بواح که همان کفری که بر آن اجماع شده، تکفیر واجب است و توقف از آن‌ همان عقیده‌ی خطرناک مرجئه است.

می‌گوییم: کفر بواح آن‌طور که پیامبر ج معرفی کرده آن است که از قرآن و سنت بر آن دلیلی باشد و پس از قرآن و سنت – ‌برای تکفیر‌– به اجماع استدلال می‌شود. آری، اگر دلیل احتمالی باشد، بدون دلیل هیچ یک از احتمالات ترجیح داده نمی‌شود امّا زمانی که دلیل نصی (آی‌های یا حدیثی) باشد، این آیه و یا حدیث دلیلی است که نمی‌توان از آن صرفنظر کرد و باید به مقتضای آن عمل کرد.

پیامبر ج می‌فرماید: «عِندَكم فِيهِ بُرهَان» از جانب الله، دلیل و برهانی داشتید. (در این صورت می‌توانید مخالفت کنید) [۲۵۵].

علمای معتبر بر تکفیر کسی که الله و رسولش او را تکفیر کرده‌اند؛ اجماع دارند و چیزی خلاف این نمی‌گویند و هر‌کس با اینان مخالفت کند مخالفتش اعتبار ندارد.

سپس در پاورقی ص/۲۷ از کتاب مذکور آمده: (در اصطلاح علما تغییر حکم، عبارت است از این‌که کسی حکم بغیر ما انزل الله، نماید در حالی که معتقد باشد که قوانین از جانب الله تعالى است. مانند کسی که به قوانین فرانسه عمل می‌کند، و می‌گوید این قوانین از جانب الله تعالى است. ناگفته پیداست چنین باور و تصوری حقیقت ندارند؛ حتی خود حکام تصریح می‌کنند که این قوانین ساخته و پرداخته‌ی‌ عقل‌‌های قاصر بشری است. تبدیل و تغییر احکام الهی به این معنا (نه به معنایی که تندروان معتقد هستند) به اجماع مسلمانان کفر است.

ما می‌گوییم: این تبدیل و تغییری که تو می‌گویی به اجماع مسلمانان کفر است، و چنین تغییری وجود خارجی ندارد، بلکه امری فرضی است که از خودت ساخت‌های و کسی از حکام این زمان و حکام گذشته چنین چیزی نگفته‌اند.

چیزی که وجود دارد عبارت است از جایگزین کردن قوانین ساخته و پرداخته‌ی بشری بجای شریعت اسلامی و تعطیل نمودن دادگاه‌های شرعی است، این نیز کفر است؛ چرا که حاکمیت شریعت اسلامی را از بین می‌برد و کلاً آن را کنار می‌زند و بجای آن قوانین ساختگی را جایگزین می‌گردانند، (وقتی چنین شود) از اسلام چه چیزی باقی می‌ماند؟!

(و هر کسی چنین عملکردی داشته باشد) فقط برای این است که قوانین جایگزین را بهتر از شریعت می‌داند. آقای عنبری این مسئله را ذکر نکرده و توضیح نداده است، در حالی که این جدا کننده‌ی دین از دولت است‌، گویا حکومت براساس قوانین غیر شرعی از نظر شما! آقای (عنبری) فقط تغییر و تبدیل است، که ذکر کردی بر کفر کسی که چنین اعتقادی داشته باشد، اجماع شده است، و آن‌طور که تو (خالد عنبری) می‌گویی گویا قسم دیگر کفر به ما انزل الله می‌باشد که جایگزین کردن است، در آن اختلاف وجود دارد!؟ و این نکته‌ی مبهمی است که شرح آن الزامی است.

سپس عنبری در رد مخالفان خود می‌گوید: ادعا کرده‌اند که تمام کسانی که طبق قوانین غیر شریعت اسلامی حکومت می‌کنند برابر است که با انکار با شدیا بغیر انکار، به اجماع کافر هستند.

می‌گوییم: کفر کسی که به غیر شریعت الهی حکومت کند بر فرد انکار کننده محدود نمی‌شود، بلکه مسئله‌ی تغییر احکام و جایگزینی کامل را در بر می‌گیرد و نیز هر‌کس چنین چیزی «حکم بغیر ما انزل الله» را در برخی احکام روا بداند. حتی اگر انکار نکند یا بگوید: قوانین غیر الهی از قوانین الهی بهتر است و یا بگوید هر دو با هم برابرند، همان‌طور که علما گفته‌اند، کافر می‌شود و حتی اگر بگوید: شریعت الهی بهتر است و حکم به غیر آن نیز جایز است، کافر می‌شود در حالی که حکم الهی را انکار نکرده است به اجماع کافر می‌شود.

سپس نویسنده در پایان این کتاب یاد آور می‌شود که: شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ / فتوایی دارد که مطلقاً بدون هیچ تفاوتی هر‌کس به غیر شریعت الهی حکم کند کافر می‌شود. تکفیری‌‌ها با استدلال از این فتوای شیخ / بدون فرق بین کسی که به غیر شریعت الهی حکم می‌کند و کارش را حلال می‌داند وکسی که حلال نمی‌داند حکم کفر فرد را صادر می‌کنند و می‌گوید: از شیخ ابن باز / درباره‌ی این فتوا سؤال کردند. شیخ ابن باز / گفته: محمد ابن ابراهیم / معصوم نیست؛ بلکه یکی از علما است...تا آخر آنچه ذکر کرده است.

عنبری متن فتوای شیخ محمد بن ابراهیم / را که به آن اشاره کرده ذکر نکرده است و نگفته است که آیا متن این فتوا را بر شیخ ابن باز / خوانده‌اند یا خیر؟ و ذکر نکرده است که ابن ‌باز / در چه کتابی فتوای استاد خود را غلط دانسته است، شاید از روی نوار نقل کرده باشد و نوار به تن‌‌هایی نمی‌توانند منبع نقل سخنان علما باشد، زیرا سخنی که از نوار شنیده می‌شود، دقیق نیست و چه بسا سخنانی که در نواری وجود دارد که اگر برگوینده‌اش عرضه شود از حرفی که زده رجوع می‌کند. لذا مسایلی را که به علما نسبت می‌دهند، باید بیشتر مورد دقت قرار گیرد.

این‌‌ها برخی از مسایلی بود که در کتاب مذکور دیده‌ام. لذا بر این فرد و کسان دیگری که درباره‌ی این اصول بسیار مهم و بزرگ حرف می‌زنند و می‌نویسند، بلکه بر همه واجب است که از اظهار نظر در این‌باره خود داری کنند و با وجود کتاب‌‌های صحیح و مورد اعتماد در بحث عقیده که سلف ما اهل سنت و جماعت برای ما بر جای گذاشته‌اند، ما را از نوشتن در این‌باره بی‌نیاز می‌‌‌‌‌‌کند. همان کتاب‌‌هایی که مسلمانان، نسل‌اندر نسل در مساجد و مدارس خویش تدریس کرده‌اند و بر متن آن‌‌ها اتفاق دارند؛ بنابراین ما نیازی به نوشته‌‌ها و تألیفات جدیدی در این‌باره نداریم.

در پایان می‌گوییم: ما از مذهب مرجئه، خوارج و معتزله بیزاریم، و هر کسی را که الله و رسولش تکفیرکرده‌اند، کافر می‌دانیم، هرچند پیروان مذهب مرجئه نپسندند. هر‌کس را که الله ورسولش تکفیر نکرده‌اند، کافر نمی‌دانیم، هرچند خوارج و معتز لیان را خوش نیایند.

این عقیده‌ی ماست و هرگز از آن دست بردار نخواهیم بود و بر سر این با هیچ‌کس معامله و سازش نمی‌کنیم «انشاءالله». و افکاری که بر ما وارد کرده‌اند نخواهیم پذیرفت.

وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه أجمعین

الشیخ الفوزان- مقال‌های در مجله‌ی الدعوة (۱۷۴۹)

[۲۵۲] بخاری (۷۳۱۱)، و مسلم (۱۵۶، ۱۹۲۰، ۱۹۲۱،۱۹۲۳) با الفاظ متفاوت. [۲۵۳] مسلم ش (۸۲). [۲۵۴] احمد (۵ / ۳۵۵،۳۴۶)، ترمذی (۲۶۲۱) و قال: «حسن صحیح غریب»، نسائی فی «الکبری» (۳۲۹)، و ابن ماجه (۱۰۷۹)، وابن حبان فی «صحیحه» (۱۴۵۴). [۲۵۵] بخاری (۷۰۵۶) و مسلم (۱۷۰۹).