فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۱۳۴] آیا اختیار دادن در رفتن به دادگاه‌های اسلامی و غیر اسلامی جایز است؟

[۱۳۴] آیا اختیار دادن در رفتن به دادگاه‌های اسلامی و غیر اسلامی جایز است؟

مفتی (سابق) عربستان، محمد بن ابراهیم / در پاسخ این سؤال می‌گوید:

هرچند ماده پرستان و کسانی که حرکت در مسیر حق برایشان اهمیتی ندارد، در اختلافات و درگیری‌‌های خود بغیر از شریعت محمدی مراجعه کنند و مراجعه به دادگاه‌‌های غیر اسلامی در واقع مراجعه، به قاضیان و حاکمان غیر مسلمان است. این بدترین نظری‌های است که حَکم قرار دادن و رجوع به دادگاه شرعی را اختیاری می‌دانند نه اجباری، سوگند به الله! که هر‌کس چنین حرفی بزند بهتان و دروغ بزرگی گفته است، از چه زمانی مراجعه و حَکم قرار دادن شریعت برای طرفین درگیر، اختیاری بوده است تا این حق را داشته باشند که هر‌کس یا هر دادگاهی اعم از شرعی یا غیر شرعی که، مورد توافق طرفین باشد می‌توانند به آن شکایت نموده و مراجعه کنند!! مگر نه این است که الله تعالى می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ [النساء: ۶۵]. «پس نه، به پروردگارت سوگند، ایمان نیاورده‌اند مگر این که در آنچه اختلاف می‌کنند، تو را داور قرار دهند..»..

چرا که منظور از ضمیر در«یحَکمُوک» طرفین درگیر است و تحت هیچ شرایطی برای طرفین درگیر، جایز نیست که هنگام اختلاف و تنازع به مرجع غیر شرعی مراجعه کنند، بلکه مرجع تمام اختلافات باید قانون شرعی و دینی باشد. این موضوع دقیقاً همان چیز‌ی است که درگذشته مرسوم بوده که برخی از قاضیان به طرفین درگیر هنگام مراجعه و شکایت اختیار می‌دادند و می‌گفتند: می‌خواهید مطابق شریعت قضاوت کنیم یا مطابق با قانون پیشرفته؟ چقدر امشب به دیشب شباهت دارد؟! ما أشبه اللیلة بالبارحة؟! و این دو موضوع باهم مشابهت دارند.

شاعر می‌گوید: [۲۴۰]

فإن لـم يَكُنها أو تكُنه فإنه
أخوها سَقَتهُ أمها من لبآنها

اگر آن نباشد یا تو باشی، او برادرش است که مادرش او را با شیر خود تغذیه کرده است.

آیا این موجب بیداری ما نمی‌شود که الله تعالى حکومت‌‌هایی را که قوانین ساخته و پرداخته‌ی بشری را نیک پنداشتند نابود گردانید و به انواع عذاب‌‌ها گرفتار نمود، هرچند که اسم و رسم اسلامی‌داشتند؛ امّا درحقیقت از دین اسلام فاصله داشتند. این دولت‌‌ها به خاطر اجرای قوانین غیر اسلامی در برخی از امور به عذاب گرفتار شدند، (زیرا آن‌‌ها به قوانین غیر اسلامی روی آوردند) تا جایی که هیچ حکم اسلامی بین‌شان اجرا نمی‌شد و جز به قوانین تلفیقی از قوانین حکومت چنگیزخان و... و قوانین دولت‌‌هایی مانند: روسیه، انگلستان و دیگر دولت‌‌های کافر و قبایل بدور از اصول و نصوص شریعت، مراجعه نمی‌کردند.

کسی چنین نپندارد که در حلال و حرام، احکام و دستورات، برنامه و معاملات شریعت محمد، کوچکترین عسر و حرجی وجود دارد. (چرا که حقیقت) همان گونه است که الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ [الحج: ۷۸]. «برای شما در دین هیچ گونه حرج و تنگی قرار نداده است».

در حقیقت احکام دین ‌اسلام بطور کامل آسان است، و در آن عسر و حرجی نیست. سعادت و رستگاری مسلمانان تضمین نمی‌شود؛ مگر با اجرای احکام اسلامی، البته این احکام با اهداف و هوا‌های شخصی باطل پرستان و زور مداران که درپی رسیدن به اهداف مادی خویش هستند، سازگار نیست.

البته معنای آسان بودن دین این نیست که با تصمیم‌‌های کفری و باور‌های الحادی، از جمله، معاملات ربوی و نیرنگ‌‌های حرام، سازگاری داشته باشد دین هرگز با اهداف و خواسته‌‌های افراد مذکور سازگاری و همخوانی ندارد، بلکه تن‌‌ها با عدالت و خواست افرادی که فقط حقوق خود‌شان را می‌خواهند ودر حقوق واموال دیگران طمع نمی‌ورزند کاملاً سازگاراست.

به این ترتیب شریعت حقوق افراد را حفظ نموده و حمایت می‌کند و حق را از خواسته‌‌های متجاوزان وستم پیشگانی که می‌خواهند قوانین غیر شرعی را به شریعت اضافه کنند؛ پاکیزه نگه می‌دارد. وانگهی مگر دادگاه‌‌های اسلامی از صلح عادلآن‌‌های که حلالی را حرام و حرامی را حلال نگرداند، رویگردان بوده‌اند؟! بلکه بر عکس در دستوراتی که قاضیان و حاکمان شریعت برای پایان دادن به درگیری‌‌ها صادر می‌کنند مطابق با صلح، و دستورات شرعی عادلانه است.

بدیهی است که اگر یک امر اشتباه در ذهن فردی آن قدر بماند که جای‌گیر شود و یا شهوت او را به چیز‌هایی که حلال نیست علاقمند کند و آن‌‌ها را همیشه انجام دهد، آن چیز در باورش تقویت می‌گردد تا جایی که شهوتش را شبهه می‌پندارد و غلط وی در اعتقادش به چیز درست تبدیل می‌گردد و بر همان حال می‌ماند و از غلط و شبه‌های که منشأ آن شهوتش است، دفاع می‌کند و این گونه شیطان بیشتر بندگان را شکار می‌کند و شیرینی طعم شریعت و حق را در کام فاسدشان تلخ می‌گرداند!؟

مسلمانان اگر اصل دین‌شان که گواهی دادن به «لا إله إلا الله محمد رسول الله» نباشند، چه چیز برایشان می‌ماند؟ این عقیده‌ی توحیدی نتایج و فواید زیادی از قبیل: علم، اعتقاد، و عمل برای مسلمانان دارد، و برائت از آن‌چقدر با توحید متناقض است.

پس بر مسلمانان لازم است که دو جمل‌های را که اصل است و آن‌چه گواهی به «لا إله إلا الله» از یکتایی الله در عبادت، ایجاب می‌کند. و آنچه اصل دوم، گواهی به«محمد رسول الله» تن‌‌ها از پیامبر ج‌ پیروی کردن ایجاب می‌کند و اجرا نمودن هر حکمی که پیامبر ج‌ آورده و قضاوت به مقتضای کلمه‌ی توحید در تمام موارد بدون کم‌ و زیادتی در امور بزرگ و کوچک، و در حق همه‌ی افراد قوانین اسلامی به اجرا درآورده شود.

الشیخ محمد بن ابراهیم، فتاوی و رسائل (۱۲/۲۵۵) در مورخه (۱۵ /۱۱/۱۳۷۵)هـ

[۲۴۰] اصل این بیت از ابوالاسود دؤلی است؛ اما با لفظ «فإن لا يَكُنها أو تَكُنهُ فَإِنَّهُ أَخُوهَا غَذَتهُ أَمُّهُ بِلِبَآنـها». نگا: خزانة الأدب ۵/۳۲۳-۳۲۴ و المزهر فی علوم اللغه والادب (۱/۴۰۹) و تاج العروس (۳۶/۷۴) بیت قبلی این شعر این است: «دع الخمر تشربها الغواه فإننی رأیت أخاها مجزئاً لمكآنـها». ابوالأسود دوئلی غلامی داشت که تجارت می‌کرد و گاهی شراب می‌خورد که بر اثر آن تجارتش کساد شد. ابوالأسود به غلامش پیشنهاد نمود که به جای خوردن شراب، کشمش بخورد؛ زیرا اصل هر دو از انگور است و به غلام گفت: کشمش مانند شراب باشد یا نباشد (فإن لم یكنها أو تكنه) اصل هر دو از یک درخت است. (أَخُوهَا غَذَتهُ أَمُّهُ بِلِبَآنها) بنابراین بیت دوم در محاوره به عنوان ضرب المثل کاربرد پیدا نمود. [مترجم]