[۲۹۰] دیدگاه مسلمان در مورد صحابه کرام
س۱: بسیاری از مسلمانان ترک، معاویه س و پسرش یزید را لعنت میکند آیا این عملشان درست است یا خیر؟
ج۱: معاویه س از یاران رسول خدا ج و یکی از نویسندگان وحی میباشد. یاران رسول خدا از بهترین مومنین میباشند. پیامبر ج از دشنام دادن اصحاب خویش منع کرده است چه رسد به لعنت کردن.
از پیامبر ج روایت شده که فرموده است: «خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ». «بهترین مردم، کسانی هستند که در عهد و زمان من به سر میبرند (صحابه) بعد کسانی که بعد از صحابه میآیند (تابعین) و سپس کسانی که بعد از تابعین میآیند (تبع تابعین)» [۴۶۴]
و نیز فرموده است: «لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنْفَقَ أَحَدُكُمْ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا بلغ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِيفَهُ». «اصحاب مرا دشنام ندهید اگر یکی از شما بهاندازه کوه احد طلا انفاق کند با یک مد یا نصف مدی که اصحاب من انفاق میکنند برابری نمیکند (مد پیمآنهای است که برخی آن را به پری دو کف دست دانستهاند)» [۴۶۵].
با سند خوب از پیامبر ج در مورد معاویه س روایت است که پیامبر ج فرمود: «اللَّـهُمَّ عَلِّمْهُ الْـكِتَابَ وَالْـحِسَابَ، وَقِهِ سُوءَ الْـعَذَابِ» [۴۶۶] . «بار الها او را علم کتاب و حساب بیاموز و او را از عذاب بد محافظت کن».
با توجه به مسائل عنوان شده، اصول عقیده اهل سنت و جماعت در مورد اصحاب رسول خدا ج به شرح ذیل میباشد:
الف: هرکس یاران رسول خدا ج (معاویه یا غیر معاویه) را لعنت کند به اتفاق جمهور مسلمانان مستحق عقوبت سخت میباشد و در این مورد که آیا بقتل برسد یا نه اختلاف نظر دارند.
ب: سالم نگهداشتن قلب و زبان در مورد اصحاب رسول الله ج همانطور که خداوند توصیف کرده است.
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾ [الحشر: ۱۰]. «کسانیکه بعد از آنها (مهاجرین و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مومنان قرار مده. پروردگارا! تومهربان و رحیمی».
ج: اهل سنت معتقد است که آثار روایت شده در مورد کشمکشهای میان اصحاب یا دروغ است و یا از واقعیت فاصله گرفته. نظریه صحیح این است که اصحاب در اختلافات خود معذورند و از دو حالت خارج نیست:
اول: ایشان در مسئلهای اجتهاد کردند و در اجتهادشان به حق رسیدند که در این صورت دو ثواب برای ایشان است.
دوم: ایشان در اجتهادشان به خطا رفتهاند، در این صورت یک ثواب به آنها میرسد وخطایشان بخشیده شده است.
اهل سنت معتقد است که اصحاب معصوم نیستند، درمجموع آنها مرتکب گناه میشوند ولی در پروندهشان نیکیها و فضایل زیادی موجود است که گناه و خطای آنها را تحت الشعاع قرار میدهد، حتی گناهانی از آنها بخشیده میشود که از دیگران بخشیده نمیشود، چرا که نیکیهایی که آنها درپرونده شان دارند دیگران ندارند و نخواهند داشت.
پیامبر ج فرموده است: بهترین مردم، مردمان زمان من هستند، اگر آنها بهاندازه یک مد یا نصف مد صدقه بدهند، بهتر از کوهها صدقه دادن شماست.
صرف نظر از اینها، اگر ایشان گناهی مرتکب شدند، شاید توبه کردند و بخشیده شده باشند، یا نیکی انجام دادند که باعث محو گناه شده باشد و یا با سبقت گرفتن آنها در پذیرش آیین اسلام، یا با شفاعت پیامبر محمّد ج (که اصحاب به شفاعت پیامبر ج از همه مستحق ترند) مورد مغفرت قرار گرفتند، یا با مصیبتی در این دنیا مورد آزمایش قرار گرفتند که کفاره گناهشان شده باشد.
وقتی که شریعت در مورد گناهان محرز شده این چنین راههای بخشش آن گناه را پیشنهاد میکند، در مورد خطایی که اجتهاد کردهاند قضیه واضح است، اگر دراجتهاد به حق رسیدند برای شان دو اجر است و اگر به خطا رفتند برایشان یک اجر، وخطای آنها بخشیده شده است.
خطای آنها در کنار فضایل و محاسن ایشان از قبیل ایمان به الله و رسول الله ج وجهاد و هجرت ونصرت در راه خدا و علم نافع و عمل صالح، چیزی به حساب نمیآید.
د: اهل سنت و جماعت معتقدند: در مورد جریاناتی که در میان اصحاب اتفاق افتاده است میانهروی کردن بهترین گزینه است. یعنی اینکه نه حکم به برائت گروهی بدهیم و نه خاطی بودن گروه دیگری را صادر کنیم.
به خلاف گروههای انحرافی، تشیع و خوارج که در مورد هر دو گروه افراط کردند: گروهی را معصوم دانستند و گروهی دیگر را گناهکار که این منشأ بدعتهایی است که گذشتگان اینگونه نگفتهاند.
تشیع به استثنای عده معدودی بقیه را فاسق و کافر دانستند، همچنانکه خوارج، علی و عثمان را کافر و جنگ با اینها را جایز دانستند.
پیامبر ج در مورد این گروه (خوارج) فرموده: «تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عَلی حین فِرْقَةٍ مِنْ الْـمُسْلِمِينَ تَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْـحَقِّ». «هنگام اختلاف مسلمانان از دین خارج میشوند و به دست گروهی که به حق نزدیکتر است به هلاکت میرسند» [۴۶۷].
این گروه به دست علی س به قتل رسیدند و مارقه گروهی هستند که بر علیه علی س شورش کردند و هرکس علی را دوست میداشت کافر میدانستند.
پیامبر ج در مورد حسن بن علی ب فرموده است: «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ، وَسَيُصْلِحُ اللَّـهُ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنْ الْـمُسْلِمِينَ». «این فرزند من، سردار است و شاید خداوند بوسیله او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار نماید» [۴۶۸].
حسن بن علی ب در میان طرفداران علی و معاویه ب صلح و آشتی برقرار نمود که این کار وی را الله و رسول الله دوست داشتند و معلوم میشود که این دو گروه همانند خوارج، که پیامبر ج حکم قتل ایشان را صادر کرده بود نیستند، و به همین علت علی در مورد جنگ با خوارج اظهار خوشحالی میکرد و در مورد جنگ صفین و جمل ناراحت و غمگین بود.
همچنانکه واجب است دو گروه را تبرئه کنیم، برکشتههای آنها نیز دعا کنیم. این از مسایل متفق علیه است؛ چرا که هر دو گروه مومن بودند، قرآن شهادت میدهد که قتال مومنین با هم آنها را از دین خارج نمیکند،
خداوند میگوید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا﴾ [الحجرات: ۹]. «هرگاه دو گروه از مومنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند آنها را آشتی دهید».
و این حدیث: «إذَا اقْتَتَلَ خَلِيفَتَانِ فَأَحَدهمَا مَلْعُونٌ» (آنگاه که دو خلیفه با هم نزاع کنند یکی از آنها ملعون است) دروغ محض است و هیچیک از اهل علم آنرا روایت نکرده است [۴۶۹].
معاویه س ادعای خلافت نکرد و هنگام جنگ با علی س بر خلافت از کسی بیعت نگرفت، به عنوان خلیفه با علی س نجنگید و نه مدعی استحقاق خلافت بود و نه هم آغازگر جنگ. علی س معتقد بود که بیعت و اطاعت مردم از ایشان واجب است، بر مردم دو خلیفه لازم نیست، و چون معاویه س و یارانش از اطاعت او خارج شده است لازم دانست که با معاویه س و یارانش بجنگد تا به واجبش عمل کرده و اتحاد مسلمین را حفظ و آنها را به اطاعت خویش در آورد. در مقابل معاویه س و یارانش معتقد بودند که بیعت و اطاعت از علی برایشان واجب نیست تا زمانیکه حق خلیفه (عثمان س) را از کسانیکه بر علیه او شورش و او را به قتل رساند و هم اکنون در لشکر علی هستند، گرفته شود.
اما یزید بن معاویه، در مورد وی سه نظریه مطرح میباشد و بهترین گزینه این است که وی حاکمی مسلمان همچون دیگر حاکمان که در زندگیش مسبب کار خیر و شر بوده میباشد. در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده کافر نبود ولی مرتکب اشتباهاتی از قبیل واقعه کربلا و فتنه اهل حره میباشد. نه صحابه است و نه از اولیا الله.
شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: [۴۷۰] این عقیده عامه اهل علم و اهل سنت و جماعت میباشد. در مورد لعنت کردن وی، مردم سه گروه میباشند. یک گروه او را لعنت میکنند و گروهی دیگر به او محبت میکند وگروه سوم، نه او را لعن و نه نسبت به وی محبت دارند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه میفرماید: این نظریه امام احمد بن حنبل میباشد، و اکثریت اهل سنت بر همین نظریه هستند و مبنای این نظریهی میانه رو این است که فسق وی ثابت نیست که موجب لعن باشد و در شریعت لعنت کردن شخص معین درست نیست.
در صحیح بخاری از عبدالله بن عمر ب در مورد قصه عبدالله بن حمار [۴۷۱] که چندبار مرتکب شرب خمر شده روایت شده است که پیامبر ج در باره او حکم اجرای چند ضربه شلاق را صادر کرد، بعضی از اصحاب پیامبر ج او را لعنت کردند.
پیامبر ج فرمود: «لا تَلعَنهُ، فإنه يُحِبُّ اللهَ ورسوله». «او را لعنت نکنید، چرا که او خدا و رسولش را دوست دارد». [۴۷۲]
و فرموده است: «لَعنُ المومنِ کقَتلِه». «نفرین کردن مومن همانند اینست که او را به قتل رسانده است. لعن مؤمن همچون قتال با وی میباشد» [۴۷۳].
در شریعت در مورد خوردن مال یتیم، زنا، سرقت تهدیدهای خاصی آمده است ولی در مورد شخص معین، حکم جهنمی بودن وی نیامده است، چون احتمال توبهیا انجام کارهای نیک که باعث محو گناهان میشود یا مسائلی که منجر به کفاره گناهان میشود یا شفاعتی که مورد قبول خداوند واقع شود و دیگر اعمالی که منجر به بخشیده شدن گناهان شود وجوددارد. این مسائل در مورد منع دشنام دادن یزید مطرح میشود.
اما در مورد عدم محبت به وی از ایشان عمل نیکی سر نزده است که موجب محبت وی باشد، در نتیجه او یکی از حکام و سلاطین میباشد و محبت به این افراد در شریعت ثبت نشده است چون در زمان حکومت وی واقعه کربلا و حادثه حره اتفاق افتاده است، که مقتضی فسق وی میباشد.
وبالله التوفیق. و صلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه و سلم
انجمن دائم پژوهشهای علمی و افتا۳/۲۸۲-۲۸۵
س۲: با فردی که خلفای سه گانه ش را دشنام میدهد چه رفتاری داشته باشیم؟
ج۲: اصحاب رسول الله ج افراد برگزیده این امت میباشند و خداوند در کتاب خویش از آنها تمجیدکرده است: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾ [التوبة: ۱۰۰]. «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از اوخشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنها فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند، و این است پیروزی بزرگ»!.
الله تعالی نیز فرموده است: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا١٨﴾ [الفتح: ۱۸]. «خداوند از مومنان، هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند، راضی و خشنود شد، خدا آنچه را در درون دلهایشان نهفته بود میدانست. از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود».
و دیگر آیاتی که خداوند از اصحاب پیامبر ج تعریف و تمجید میکند و آنها را وعده به بهشت میدهد. ابوبکر و عمر و عثمان و علی ش از همین گروه سبقت گیرندگان و بیعت کنندگان زیر درخت میباشد.
در بیعت الرضوان پیامبر ج خودش را به جای عثمان قرار داد و بیعت کرد، این خود شاهد بر این مدعا میباشد که بیعت عثمان س از دیگر افراد بیعت کننده حاضر در زیر درخت قابل اعتماد تر بوده. در روایات زیادی پیامبر ج اصحاب خویش رامورد تمجید قرار داده علیالخصوص ابوبکر وعمر و عثمان و علی. ایشان و افراد دیگری را بشارت به بهشت داده است و از دشنام دادن به ایشان منع کرده است.
رسول الله ج میفرماید: «لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي، فَإنَّ أَحَدُكُمْ لَوْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدرَك مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِيفَهُ» «اصحاب مرا دشنام ندهید، اگر یکی از شما بهاندازه کوه احد، طلا انفاق کند، با یک مد یا نصف مدی که اصحاب من انفاق کردهاند نمیرسد». [۴۷۴] مسلم از طریق ابوهریره و ابو سعید خدری.
هرکس اصحاب رسول خدا را دشنام دهد (علی الخصوص افراد مورد سؤال) با کتاب خدا و سنت رسول خدا به ستیز برخاسته و در جبهه مخالف قرآن و سنت قرار گرفته است. و از مغفرتی که خداوند به آن دسته از مومنانی که بعد از ایشان میآید و برایشان استغفار میکند و از خداوند میخواهد که در مورد ایشان (اصحاب) هیچ کینه در قلبشان جای ندهد، محروم میماند [۴۷۵].
اشخاصی که خلفای سه گانه را سب و شتم میکنند واجب است این افراد را نصیحت و آنها را به فضایل و درجات و منزلت اصحاب رسول الله در اسلام آگاه کنیم، اگر توبه کردند پس آنها از برادران ما هستند و اگر به گمراهی خود ادامه دهند باید دست آنها را بگیریم و با قدرت و سیاست شرعی در حد امکان با آنها برخورد کنیم. اگر به عللی این کاردر امکان ما نبود، قلبا از این کار ناراحت باشیم و آن را ناپسند بدانیم و این ضعیفترین مرحله ایمان است. [۴۷۶]
وبالله التوفیق. و صلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه و سلم
انجمن دائم پژوهشهای علمی و افتا۳/۲۸۷، ۲۸۶
[۴۶۴] بخاری (۲۶۵۱، ۲۶۵۲) ۳۶۵۰ – ۳۶۵۱ – ۶۴۲۸ – ۶۴۲۹ – ۶۶۵۸- ۶۶۹۵ – مسلم (۲۵۳۳، ۲۵۳۴). [۴۶۵] بخاری (۳۶۷۳) مسلم (۲۵۴۰، ۲۵۴۱) احمد (۳/۱۱، ۵۴۶۳ و دیگران. (مد؛ میزان قدیمی است که هماکنون آن را ۶۷۵ گرم تخمین زدهاند). [۴۶۶] احمد در المسند ۴/۱۲۷ و در فضایل صحابه ۱۷۴۸-۱۷۴۹ آخرین مرسل است البزار و الطبرانی در مجمع الزوائد ۹/۳۵۶ و گفته است (در سند او حارث بن زیاد است کسی او را موثق قرار نداده است) در همان صفحه طبرانی او را مرسل ذکر کرده است. ذهبی در سیر اعلام النبلاء ۳/۱۲۰ گفته است (برای این حدیث شاهد قوی از حدیث عبدالرحمن بن ابی عمیره است). بخاری در تاریخ الکبیره ۱۴۰۵ و ابن حبان در صحیح خود ۷۲۱۰. [۴۶۷] احمد (۳/۳۲، ۴۸) مسلم (۱۰۶۵) ابوداود (۴۶۶۷). [۴۶۸] احمد (۵/۳۷، ۴۴، ۴۹،۵۱) بخاری (۲۷۰۴، ۳۶۲۹، ۳۷۴۶، ۷۱۰۹) و غیره. [۴۶۹] مجموع الفتاوی ابن تیمیه (۳۵/۷۲) احمد (۳/۳۲، ۴۸) مسلم (۱۰۶۵) ابوداود (۴۶۶۷). [۴۷۰] مجموع الفتاوی (۳/۴۰۹،۴۱۴ و ۴/۴۴۳، ۴۸۴، ۵۰۶) مفصل. [۴۷۱] بهتر است عبدالله گفته شود، لقب او حمار بوده است. صحیح بخاری ۶۷۸۰ – اصابه لابن حجر ۲/۱۱۷-۱۸۱۵. [۴۷۲] بخاری (۶۷۸۰) ابویعلی الموصلی در مسندش (۱۷۶، ۱۷۷) عبدالرزاق در مصنف خود (۱۳۵۵۲، ۱۷۰۸۲) بزار در مسندش (۲۶۹) و... [۴۷۳] بخاری (۶۰۴۷، ۶۱۰۵، ۶۶۵۲) و مسلم (۱۱۰). [۴۷۴] تخریج آن قبلاً در همین بحث آمده . [۴۷۵] به این سوره مراجعه کنید: «حشر آیه: ۱۰». [۴۷۶] مسلم (۴۹).