[۳۹] فلسفهی طواف و بوسیدن حجرالاسود
س: آیا بوسیدن حجرالاسود به خاطر تبرّک است؟
ج: حکمت و فلسفهی طواف را پیامبرج بیان کرده است: «إنّما جُعِلَ الطّوافُ بِالْـبَيْتِ وَبَيْنَ الصَّفا وَالْـمَرْوَةِ ورَمْيُ الجِمَار؛ لِإقَامَةِ ذِكْرِ اللهِ» [۱۰۴۳]. «طواف بیت الله، سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات به خاطر برپایی ذکر الله است».
پس شخصی که دور خانهی الله میچرخد و با قلبش الله تعالى را تعظیم میکند، ذاکرِ الله محسوب میشود و تمام حرکاتش از قبیل راه رفتن، بوسیدن حجرالاسود و استلام به حجرالاسود و رکن یمانی و اشاره بهسوی حجرالاسود همهاش ذکر الله به حساب میآید، چون همهی این حرکات عبادت است و عبادت به مفهوم عام ذکر محسوب میشود.
اما آنچه را که طواف کننده به زبان میآورد و تکبیر، ذکر و دعا میخواند آشکار است که همهی اینها ذکر است.
اما بوسیدن حجرالاسود عبادت است و هنگامی که انسان به آن دست میزند، این بوسه برای هیچ هدفی جز عبادت الله، نیست و این کار در واقع پیروی از پیامبر اکرم ج است. از عمر بن الخطاب س روایت است ایشان هنگامی که به حجرالاسود بوسه زد، فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ أَنَّكَ حَجَرٌ، لا تَضُرُّ وَلا تَنْفَعُ، وَلَوْلا أَنِّي رَأَيْتُ النَّبِيَّ ج يُقَبِّلُكَ مَا قَبَّلْتُكَ» [۱۰۴۴]. «میدانم که سنگی بیش نیستی و نمیتوانی زیان و نفع برسانی، و اگر پیامبرج تو را نمیبوسید من نیز تو را نمیبوسیدم».
اما آنچه که بعضی از افراد جاهل فکر میکنند که مقصود از بوسیدن حجرالاسود تبرک به آن است گمانی بیاصل و اساس است.
و اما آنچه که برخی افراد بیدین ادعا نموده و گفتهاند که طواف خانهی کعبه همچون طواف بر قبور است و طواف کنندهی خانهی کعبه بتپرست محسوب میشود، باید گفت که چنین ادعاهایی نشأت گرفته از بیدینی و کفر این افراد است، چون آنچه که به دستور الله انجام پذیرد عبادت و پرستش او تعالى است.
مگر نمیبینی که سجده بردن برای غیر الله کفر و شرک اکبر است، ولی هنگامی که الله تعالى به فرشتگان دستور داد تا به آدم ÷ سجده ببرند، سجدهی ملایک به آدم ÷ عبادت الله تعالى است و ترک سجده موجب کفر است – چنانچه شیطان با سرباز زدن از فرمان الله کافر شد-
پس در این صورت طواف خانهی کعبه از بزرگترین عبادات است و رکن حج میباشد و خود حج یکی از ارکان پنجگانهی اسلام است. بنابراین هنگامی که مطاف آرام و خلوت باشد طواف کننده در خود احساس لذت میکند و با قلبش احساس میکند که به پروردگارش نزدیک است.
شیخ ابن عثیمین – فتاوای عقیده. ص (۲۸، ۲۹)
[۱۰۴۳] مسند احمد (۶/۶۴، ۷۵، ۱۳۸)، ابوداود (۱۸۸۸)، ترمذی (۹۰۲). ترمذی حدیث مذکور را «حسن صحیح» قرار داده است. دارمی (۱۸۵۳)، حاکم ۱/۴۵۹ (۱۶۸۵) ایشان حدیث فوق را تصحیح نموده و ذهبی با وی هم عقیده است. [۱۰۴۴] بخاری (۱۵۹۷)، مسلم (۱۲۷۰).