[۷۴] مدت سفری که میتوان نماز را شکسته خواند
س: در مورد قصر نماز از جنابعالی فتوایی شنیده ام که زبانزد طلبه هاست، اکثر این طلبهها از طرف شما میگویند که قصر نماز در مسافرت محدود به مدت معینی نیست، میخواهیم دلایل این مسئله را به طور مفصل برای ما بیان کنید.
ج: این مسئله (اقامت مسافر در یک شهر که آیا حکم سفر را قطع میکند یا نه؟) مورد اختلاف علماست. آنگونه که امام نووی در (المجموع شرح المذهب) بیان نموده در این خصوص بیش از بیست فتوا وجود دارد. این اختلاف نظرها بدان خاطر است که در این زمینه نص قاطعی وجود ندارد که صاحب نظران را متقاعد سازد؛ از این جهت شیخ الاسلام تیمیه و جمعی دیگر از علما گفتهاند که این مسئله به استیطان (وطن قرار دادن) با مسافرت برمیگردد. چون حالت انسان همواره بین استطان و مسافرت دورمی زند. اقامت دائم اگر به کار یا زمان معینی محدود نشود در حکم استیصال است. این فتوا اطمینان بخش تو بوده و ظواهر و دلایل شرعی نیز برآن دلالت میکند.
چون نه در قرآن ونه درسنت حتی یک حرف هم دیده نمیشود که بیانگر تعیین مدتی باشد که حکم سفر را قطع میکند. چنانچه کسی در این موضوع دلایلی دارد به ما ارائه دهد.
بزرگترین دلایل کسانی که این مدت را معین ومحدود نمودهاند، این است که رسول الله ج مسافرتهای زیادی نموده و مدتی را مقیم شده است. بنابراین عدهای از این علما، کمترین مدت زمان اقامت ایشان ج و عدهای بیشترین آنرا معیار قرار دادهاند. مثلاً؛ ابن عباس س گفته است: (هرگاه مسافر در یک جا نوزده روز یا بیشتر از آن نیت اقامت بکند، نمازش را تمام بخواند. چون رسول الله ج نوزده روز در مکه ماندگار شد و نمازش را قصرمیخواند، بنابراین اگر تنها نوزده روز (یا کمتر از آن) ماندگار شویم، نماز را قصر و اگر بیشتر از آن بمانیم، نماز را کامل میخوانیم).
امام احمد و امام شافعی و به گمانم امام مالک گفتهاند: (اگر بیشتر از چهار روز نیت بکند نماز را تمام بخواند و اگر چهار روز یا کمتر از آن نیت بکند، نماز را کوتاه بخواند). لیکن امام شافعی روزهای دخول و خروج را حساب نکرده و روزهای مفید و خالص را چهار روز میداند. طبق این مذهب روزهای مفید برای اتمام نماز شش روز است، روزهای دخول و خروج و چهار روز مفید در وسط. ولی امام احمد روز دخول وخروج را حساب میکند، دلیلش چیست؟
دلیلش این است که رسول الله ج درسفر حجة الوداع- آخرین حجش- در روز یک شنبه چهارم ذی الحجه وارد مکه شد. روزهای، یک شنبه، دو شنبه، سه شنبه و چهار شنبه، در آنجا ماندگار شد و در چاشتگاه روز پنج شنبه بهسوی منی رهسپار گشت. ثابت شده که ایشان در این مدت نماز را قصر میخواندند.
انس س میگوید: «خَرَجَ الَنبی ج، يعنِی الَی مَکَةَ فِی حَجَة الَوَدَاع؛ فَلَم يزل يصَلی رَکعَتَينِِ حَتی رَجَعَ إلَی المَدينة فَسُئلَ: کم أقَامُوا في مكة؟ قال: أقَمنَا بِهَا عَشَراً» [۷۹۱]. «پیامبر ج در سفر حجة الوداع رهسپارمکه شد و همواره نمازها را شکسته میخواند تا این که به مدینه برگشت. از انس س سؤال شد چند روز در مکه ماندگار شدید؟ گفت: ده روز».
باتوجه به این که پیامبر ج روز یکشنبه، چهارم ذی الحجه به مکه رسید و صبح چهاردهم ذی الحجه از مکه خارج شد. بدین ترتیب روزهای اقامت آنها ده روز میشود، چهار روز قبل از خروج به مشاعر، و روزهای باقیمانده در مشاعر.
ولی سؤال اینجاست که آیا این امر دلیلی برتحدید است یا دلیلی بر عدم تحدید؟
از نظر من، این امر دلیلی بر عدم تحدید است، چرا؟ چون: رسول الله ج نفرمود: هرکس بیش از چهار روز ماندگار شود، پس نمازش را تمام بخواند، در حالی که ایشان میدانست که مردم قبل از چهارم ذی الحجه به مکه نمیآیند. بعضی در چهارم، بعضیها در سوم، بعضیها در دوم، بعضیها در اول و حتی عدهای در واپسین روزهای ذی القعده به مکه میآیند. چه بسا برخی از ماه شوّال، شروع به آمدن میکردند، چون مناسک حج در ماههای مخصوص انجام میپذیرد ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞ﴾ [البقرة: ۱۹۷]. «حج، در ماههاى معینى است»! و نخستین آنها شوّال است.
پس با توجه به این که پیامبراکرم ج میدانست که حجاج قبل از ذی الحجه به مکه میآیند و باز هم به آنها نمیگفت آنهایی که قبل از چهارم آمدهاند نمازشان را تمام بخوانند، معلوم میشود که اتمام نماز لازم نیست.
بنابراین هنگامی که ایشان در سال فتح مکه در این شهر نماز خواند به ساکنان آن فرمود: «فَإنَا قَومٌ سَفرٌ أَتِمُّوا» [۷۹۲]. «نمازتان را کامل بخوانید، چون ما مسافر هستیم».
رسول الله ج دو رکعت نماز میخواند، سلام میداد و به اهل مکه میفرمود: که شما نمازتان را تمام کنید و آنها بلند میشدند و نمازشان را کامل میکردند..
پیامبر ج وظیفه رسالت و ابلاغ را به شکل احسن انجام میدادند؛ پس وقتی که ما میدانیم که پیامبر ج چهار روز در مکه قبل از خروج به منی و شش روز بعد از آن ماندگار شدند. همچنین میدانیم که ایشان بیست روز در تبوک [۷۹۳] و نوزده روز در مکه ماندگار شدند [۷۹۴]. در همهی این مسافرتها نماز را شکسته میخواندند و تغییری در حکم ایجاد نمیکردند. معلوم میشود که فرق بین اقامت چهار روز یا بیشتر وجود ندارد.
اینجاست که میگوییم: نیت قطع سفر مطلق در آن شهر اعتبار دارد؛ بنابراین مسافری که نیت اقامت در جایی را بکند از اهل آن به حساب میآید و آنچه که برای مقیم لازم است بر او نیز لازم میشود.
ولی اگرشخصی بگوید: من هم از اهل این شهر نیستم؛ لیکن بخاطر فلان کار در اینجا میمانم، به او میگوییم شما مسافر هستید، مع الوصف وی را از ادای نماز با جماعت معاف نمیکنیم، بلکه او را ملزم به خواندن نماز جماعت وجمعه میدانیم، مگر آنکه نماز جمعه را بنابر عذری از دست بدهد که در آن صورت باید دو رکعت ظهر را بخواند.
همچنین وی را معاف از روزه نمیدانیم بگونهای که روزه هایش را بخورد و پس از رمضان دوم نیز قضای آنها را بجا آورد. نه هرگز چنین اجازهای به او نمیدهیم، زیرا وی در حالت سیر و سفر قرار ندارد. بدین خاطرچنین اجازهای به او نمیدهیم که اگر روزهای رمضان امسال را ترک بدهد، سپس در سالهای دوم و سوم نیز چنین کند، آن وقت روزهای زیادی بر او لازم القضاء میشود که گاهی از قضای آنها ناتوان میگردد. باید دانست که تأکید روزه نگرفتن در سفر مانند تأکید شکسته خواندن نماز نیست. چون قصر نماز نزد برخی از علما در سفر واجب است. هرگز به اثبات نرسیده است که رسول الله ج در حالت سفر نمازی را تمام بخواند. ولی خوردن روزه در سفر چندان تأکید نمیشود. چون صحابه کرام در سفر همراه پیامبر ج بودند، برخی روزه میشدند و برخی روزه را میخوردند و هیچکس بر دیگری ایراد نمیگرفت.
رسول الله ج در مسافرت روزه میگرفت. هنگامی که به ایشان (در سفری) گفته شد: گرفتن روزه بر مردم گران شده است اقدام به خوردن روزه نمود. بنابراین میگوییم: مسافری که مدت طولانی و زیادی در یک شهر ماندگار میشود، نباید روزه هایش تا رمضان دیگری به تأخیر بیندازد، بلکه باید روزه بگیرد تا روزهی ماههای زیادی بر او متراکم نشود که در نتیجه سهل انگار و تنبل میشود.
شیخ ابن عثیمین- لقاء الباب المفتوح (۱۰/۲۴)
[۷۹۱] بخاری (۱۰۸۱)ومسلم (۶۹۳). [۷۹۲] احمد (۴/۴۳۰،۴۳۲) ابو داود (۱۲۲۹).ابن ابی شیبه در مصنف (۳۸۶۰،۸۱۵۹) ابن خزیمه در صحیح خود (۱۶۴۳) طبرانی در (الکبیر) ۱۸/۲۰۹ (۵۱۷)، بیهقی در (سنن کبری) (۵۲۸۷،۵۱۷۰،۵۱۱۱) حدیث مذکور ضعیف است، لیکن به مجمع طرقش به درجهی حسن میرسد. [۷۹۳] مسند احمد (۳/۲۹۵)ابو داود (۱۲۳۵)عبد بن حمید (۱۱۳۹) مصنف عبد الرزاق (۴۳۳۵) ابن حبان (۲۷۴۹)، (۲۷۵۲)و بیهقی در (سنن کبری) (۵۲۶۰). شیخ آلبانی در صحیح ابو داود (۱۰۹۴) این حدیث را صحیح قرار داده است. [۷۹۴] بخاری (۱۰۸۰).