[۲۱۳] حکم توسل و اقسام آن
س: حکم توسل چیست؟ اقسام آن کدام است؟
ج: توسل یعنی: وسیله گرفتن و به هر چیزی که فرد را به مقصد میرساند وسیله میگویند. از مصدر «الوصل» گرفته شده است، چون صاد و سین به جای یکدیگر به کار میروند. همان طور که میگویند: صراط، سراط، بصطه و بسطه.
توسل در دعا (و خواندن) الله این است که دعاکننده در دعای خود چیزی را وسیله قرار دهد که موجب اجابت آن شود. ناگزیر برای این که آن چیز سبب قبولی دعا باشد، به دلیل نیاز داریم و این فقط از ادلهی شریعت ثابت میشود.
لذا هرکس چیزی را وسیلهای برای قبولیت دعایش قرار دهد که دلیل شرعی نداشته باشد، در حقیقت بدون علم چیزی را به الله نسبت داده است، چون از کجا میداند چیزی را که وسیله قرار داده از چیزهایی است که الله به آن راضی است و سبب قبولی دعایش میشود.
دعا از انواع عبادت است و عبادت موقوف به شریعت است، لذا الله تعالى عمل کسی را که بدون اذن الله از شریعتی پیروی نماید، رد کرده و آن را از انواع شرک قرار داده است.
الله تعالى میفرماید: ﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾ [الشوری: ۲۱]. «آیا آنان شریکانی (معبودانی) دارند که بیاذن الله آئینی برای آنها ساختهاند».
و میفرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾ [التوبة: ۳۱]. «[آنها] دانشمندان و راهبان [عبادتگزاران] خویش را معبودهایی در برابر الله قرار دادند و [همچنین] مسیح فرزند مریم را، در حالیکه دستور نداشتند. جز معبود یکتا را که معبود [بر حقی] جز او نیست، عبادت کنند، او پاک و منزه است از آن چه همتایش قرار میدهند».
توسل در دعا از الله بر دو قسم است:
قسم اول: وسیلهای باشد که در شریعت آمده و این خود انواع مختلفی دارد:
اول- توسل به اسما و صفات و افعال الله: فرد با اسم، صفت یا فعلی که مقصودش را ایجاب میکند، به الله توسل میجوید.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا﴾ [الأعراف: ۱۸۰]. «و برای الله نامهای نیکی است، الله را با آن نامها بخوانید».
(به طور مثال) فرد میگوید:ای اللهِ رحیم بر من رحم کن!ای معبود غفور، مرا ببخش! و امثال اینها.
پیامبر ج میفرماید: «اللَّـهُمَّ بِعِلْمِكَ الْـغَيْبَ وَقُدْرَتِكَ عَلَى الْـخَلْقِ أَحْيِنِي مَا عَلِمْتَ الْـحَيَاةَ خَيْرًا لِي»: «بارالها! با علم غیب خود و قدرتت بر خلق [از تو میخواهم که] مرا تا زمانی که زندگی برایم خیر است، زنده نگه داری» [۳۵۷]. و به امتش آموزش داده است که در درود فرستادن برایشان در نماز بگویند: «اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ»: «بارالها، بر محمد ج وآل محمد ج درود بفرست همان طور که بر ابراهیم و آلش درود فرستادی» [۳۵۸].
دوم: توسل با ایمان به الله تعالى و فرمانبرداری از او. مانند: این که الله از زبان خردمندان میفرماید: ﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَئَِّاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣﴾ [آل عمران: ۱۹۳]. «پروردگارا! ما صدای [نادی] تو را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که به پروردگار خود ایمان بیاورید، و ما ایمان آوردیم، پروردگارا! گناهان ما را ببخش و بدیهای ما را بپوشان و ما را با نیکان و در مسیر آنها بمیران».
و میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ١٠٩﴾ [المؤمنون: ۱۰۹]. «گروهی از بندگانم میگفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را ببخش و بر ما رحم کن که تو بهترین رحمکنندگانی».
و از قول حواریون میفرماید: ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ٥٣﴾ [آل عمران: ۵۳]. «پروردگارا! به آنچه نازل کردهای ایمان آوردیم و از رسول تو پیروی نمودیم ما را در زمره گواهان بنویس».
سوم: به وسیلهی حال و وضعیت دعاکننده که بیانگر احتیاج و نیاز شدید وی است، به الله متوسل میشود. مانند: قول موسی علیه الصلاة و السلام: (که الله از زبان او) میفرماید: ﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ٢٤﴾ [القصص: ۲۴]. «موسی برای گوسفندان آن دو آب کشید، سپس به سایهای رفت و عرض کرد، پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من بفرستی به آن نیازمندم».
چهارم: توسل به الله به وسیلهی دعای کسی که امید اجابت آن میرود. مانند: صحابه که از پیامبر ج درخواست دعا میکردند. (از جمله): آن مردی که روز جمعه در حالی وارد مسجد شد که پیامبر ج خطبه میخواند، گفت: «اُدْعُ اللَّـهَ أَنْ يُغِيثَنَا» «ای پیامبر ج از الله بخواه که به ما باران بدهد» [۳۵۹].
عکاشه س به پیامبر ج گفت: «ادْعُ اللَّـهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ». «از الله بخواه تا مرا از آنها بگرداند» [۳۶۰].
این درخواست تا زمانی درست است که دعاکننده در قید حیات باشد. اما بعد از مردنش درست نیست؛ زیرا آن فرد دیگر عملی ندارد و به دیار پاداش و مجازات منتقل شده است. «و لذلك لما أجدب الناس في عهد عمربن الخطاب س لم يطلبوا من النبي ج أن يستسقي لهم؛ بل استسقي عمر س بالعباس س عمّ النبي ج فقال له: قُم فاستَسقِ، فقام العباس فدعا». «به همین علت است که وقتی مردم در عهد خلافت عمر س گرفتارخشکسالی شدند. از پیامبر ج تقاضای طلب باران نکردند. بلکه عمر س از عباس س عموی پیامبر ج طلب باران کرد. عمر س به او گفت: بلند شو و طلب باران کن. عباس س بلند شد و دعا کرد» [۳۶۱].
اما این که از عتبی روایت است که بادیهنشینی به کنار قبر پبامبر ج آمد و گفت: السلام علیک یا رسول الله ج، از الله شنیدم که میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾ [النساء: ۶۴]. «ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای این که به فرمان الله از وی اطاعت شود و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم کردند و دستورات الله را زیر پا میگزارند، به نزد تو میآمدند و از الله طلب آمرزش میکردند و پیامبر ج هم برای آنها طلب استغفار میکرد الله را توبهپذیر و مهربان مییافتند».
من درحالی به نزد تو آمدم که از گناهانم طلب استغفار مینمایم و از شما در نزد الله طلب شفاعت میکنم... و تمام این ماجرا را ذکر کرد. این روایت دروغی است که صحت ندارد. و این آیه بر این مسئله دلالت ندارد. چرا که الله میفرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾. «و زمانی که آنها بر نفسهایشان ظلم کردند».
نگفت: ﴿إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾ و «إذ» برای گذشته است نه برای آینده و این آیه برای قومی نازل شده است که برخلاف حکم الله و رسول ج قضاوت کردند و یا میخواستند قضاوت کنند. همان طور که سیاق آیه بیانگر این حقیقت است.
قسم دوم: به وسیلهای توسل شود که از شریعت ثابت نیست و این بر دو نوع است:
اول: توسل به وسیلهای باشد که شرع آن را باطل کرده است، مانند: توسل مشرکین به بتهای خود که بطلان آن واضح است.
دوم: توسل به وسیلهای که شریعت درباره آن سکوت کرده است، باید دانست که این عمل از محرمات و از انواع شرک است. مانند: توسل به مقام فردی که در پیشگاه الله دارای مقام و مرتبهای است به طور مثال بگوید: من از تو به مقام پیامبرت ج، فلان چیز را میخواهم، این عمل جایز نیست، چون اثباتکنندهی سببی است که از نظر شریعت اعتبار ندارد، چرا که مقام فرد هیچ تأثیری دراجابت دعا ندارد. چون ربطی به دعاکننده و دعا شونده، ندارد و جاه و مقام فقط مختص خود فرد است لذا برای تو نفعی نمیرساند که خواستهات را برآورده سازد یا مشکلات تو را رفع کند. وسیله آن چیزی است که انسان به آن برسد و توسل به چیزی که کار را به جایی نمیرساند، عملی عبث و بیهوده است. پس شایسته نیست که آن را بین خود و الله قرار دهی.
شیخ ابن عثیمین- فتاوی عقیده- ص (۲۶۷-۲۷۰)
[۳۵۷] احمد (۴/۲۶۴)، ابویعلی (۱۶۲۴)، نسائی (۱۳۰۵،۱۳۰۶)، ابن ابی شیبه (۲۹۳۴۶)، ابن حبان (۱۹۷۱)، حاکم ۱/۵۲۴ (۱۹۲۳) آن را صحیح دانسته و ذهبی با او موافق است. [۳۵۸] درود بر پیامبر ج با الفاظ مختلف از تعدادی از صحابه در احادیث صحیح ثابت است. نگا: صحیح بخاری (۳۳۶۹)ومسلم (۴۰۷) به روایت ابوحمید ساعدی و بخاری (۳۳۷۰) و مسلم (۴۰۶) بروایت کعب بن عجره و بخاری در تفسیر (۴۷۹۸) بروایت ابو سعید و مسلم (۴۰۵) به روایت ابو مسعود. [۳۵۹] بخاری (۱۰۱۳) و مسلم (۸۹۷). [۳۶۰] بخاری (۵۷۵۲) و مسلم در الایمان (۲۲۰) به روایت ابن عباس. و بخاری (۵۸۱۱) و مسلم (۲۱۶) به روایت ابو هریره .و مسلم (۲۱۸) به روایت عمران بن حصین آوردهاند. [۳۶۱] بخاری (۱۰۱۰، ۳۷۱۰) ؛ به همین معنا، و عبدالرزاق در مصنف (۴۹۱۳).