[۱۰۲] حکم رفتن برای معالجه نزد کاهنان
س: پدرم مدت طولانی است که به بیماری روانی مبتلا میباشد و چند بار او را به بیمارستان برده ایم؛ یکی از خویشاوندان پیشنهاد مینماید که او را پیش زنی ببریم که علاج چنین بیماری هایی را میداند، و همچنین گفتهاند: فقط اسم مریض را به او بدهید بیماری او را میگوید و علاج آن را شرح میدهد؛ آیا جایز است که پیش این زن برویم؟
ج: پرسیدن در مورد بیماری از این زن و امثال او و تصدیق و تأیید آن جایز نیست؛ زیرا این زن از جمله کاهنانی است که ادعای علم غیب میکنند و در معالجات و خبرهایی که میدهند از جنها کمک میگیرند.
در حدیث صحیح از پیامبرج روایت است که فرمود: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِين یَومَاً [۱۸۶۶] «هر کسی نزد کاهنی آمد و از او چیزی پرسید نماز چهل روز او قبول نمیشود». و همچنین از پیامبرج روایت است که:
فرمود: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أوكَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ». «هر کسی نزد کاهنی آمد و او را در آنچه میگوید تصدیق کرد به آنچه بر محمد نازل شده کفر ورزیده است [۱۸۶۷]». احادیث زیادی در این مورد آمده است پس بر اینها و کسانی که نزد اینها میآینداعتراض و عمل آنان را انکار کرد و نباید آنها را تصدیق نمود. باید آنها را نزد مسئولین امر برد تا مجازات شوند؛ چون ترک آنها و نبردنشان پیش مسئولین به ضرر جامعه است و کمکی است به اینکه افراد جاهل فریب آنها را بخورند و در مورد بیماریها و مشکلات خویش از آنها بپرسند و آنها را تصدیق کنند. پیامبرج میفرماید: «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْـإِيمَانِ [۱۸۶۸] «هر کسی از شما منکری دید آن را با دستش تغییر دهد و اگر نتوانست آن را با زبانش آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با قلبش، و این از همه ایمانش ضعیف تر است» تردیدی نیست که بردن آنها نزد مسئولین امر مانند امیر و فرماندار شهر و هیئت امر به معروف و نهی از منکر و دادگاه، از جمله انکار بر آنها با زبان است و از نوع تعاون وهمکاری بر نیکی و تقوا میباشد.
شیخ ابن باز- فتاوی العلاج بالقرآن و السنة-الرقی و ما یتعلق بها، ص (۳۶، ۳۷).
[۱۸۶۶] مسلم (۲۲۳۰)،بلفظ «أربعین لیلة». [۱۸۶۷] أحمد (۲/۴۲۹)، و إسحاق بن راهویه فی مسنده ۱/ ۴۳۴ (۵۰۳)، و الحاکم۱/۸ (۱۵)و صححه و وافقه الذهبی. قال المناوی فی «فیض القدیر» (۶/۲۳): «..و قال الحافظ العراقی فی أمالیه: حدیث صحیح . و رواه عنه- أی عن الحاکم- البیهقی فی السنن، فقال الذهبی: إسناده قوی» اه - و أخرجه بزیادة فیه: أحمد (۲/۴۷۶)، و أبو داود (۳۴۰۹)، و الترمذی (۱۳۵)، و النسائی فی «الکبری» (۹۰۱۷)، و ابن ماجه (۶۳۹)،و البزار (۳۵۷۸). [۱۸۶۸] مسلم (۴۹).