فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۹۳] مفهومِ میانه روی

[۹۳] مفهومِ میانه روی

س: منظور از میانه روی در دین چیست؟ لطفاً این مطلب را کاملاً توضیح دهید، الله تعالى به شما پاداش نیک دهد.

ج: میانه روی در دین یعنی این که انسان در دین غلو و افراط نکند و همچنین در امور دین کوتاهی نورزد؛ زیرا افراط، سبب تجاوز از حدود الهی می‌شود و تفریط، سبب کوتاهی در انجام دستورات الهی می‌گردد.

میانه روی در دین یعنی تمسّک به سیره‌ی پیامبرج غلو و افراط در دین یعنی: فراتر رفتن از حد سیره‌ی نبوی تفریط یعنی فرو گذاشتن سیره‌ی پیامبر.

مثال: مردی گفت دوست دارم تمام عمر شب‌ها بیدار باشم و عبادت کنم، چون نماز از برترین عبادتهاست، می‌گوییم این مرد در دین خدا غلو و افراط نموده و بر حقّ نیست. در زمان پیامبرج نیز چنین اتفاقی افتاد، گروهی جمع شدند و یکی از آن‌‌ها گفت: من شب‌ها را با عبادت می‌گذرانم و نمی‌خوابم. دیگری گفت: هر روز روزه می‌گیرم و هیچ روزی بدون روزه نمی‌مانم. سوّمی‌گفت: با زنان ازدواج نمی‌کنم. این خبر به پیامبرج رسید.

پیامبر ج فرمود: «مَا بَالُ أقوامٍ قَالُوا کَذَا وکَذَا ؟! لَکِنِّی أصَلِّی وأنَامُ، وأصُومُ وأفطِرُ، وأتَزَوُّجُ النِّسَاءَ؛ فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتِی فَلَيسَ مِنِّی» [۱۶۱۲]. «چه شده افرادی را که چنین و چنان گفته‌اند؟! اما من هم نماز می‌خوانم و هم می‌خوابم. گاهی روزه می‌گیرم و گاهی روزه نمی‌گیرم، از دواج می‌کنم؛ پس هرکسی که از سنت من روی بر تابد از من نیست».

این‌‌ها در دین غلو و افراط کرده‌اند و پیامبر از عمل آن‌‌ها بیزاری جست؛ چون آن‌‌ها از سنت و روش پیامبرج که گاهی روزه می‌گرفت و گاهی افطار می‌کرد. قسمتی از شب می‌خوابید و قسمت دیگر را عبادت می‌کرد. ازدواج می‌نمود.

اما کسی که کوتاهی می‌ورزد، او کسی است که می‌گوید: نیازی به خواندن نماز‌های نفلی ندارم، پس نفل نمی‌خوانم، و فقط نماز‌های فرض را می‌خواند. ممکن است گاهی در انجام فرایض هم کوتاهی کند چنین فردی تفریط نموده و کوتاهی و رزیده است. معتدل و میانه رو کسی است که در مسیری حرکت کند که پیامبرج و خلفای راشدین ایشان بر آن مسیر قرار داشته‌اند.

مثالی دیگر: سه نفر هستند که با مرد فاسقی روبرو می‌شوند، یکی می‌گوید: من به این فاسق سلام نمی‌کنم و با او قطع رابطه می‌نمایم و از او دوری می‌کنم و با او سخن نمی‌گویم.

دومی می‌گوید: من با این فاسق قدم می‌زنم و با او سلام می‌کنم و با چهر‌های خندان با او رو برو می‌شوم و او را نزد خودم دعوت می‌کنم، اگر مرا دعوت کند دعوتش را اجابت می‌کنم، از نظر من او مثل یک فرد صالح و نیک است.

سومی می‌گوید: من این فاسق را به خاطر فسق و گناهش ناپسند می‌دانم و به خاطر ایمانش او را دوست می‌دارم و با او قطع رابطه نمی‌کنم؛ مگر در صورتی که قطع رابطه، سبب اصلاح او گردد. اگر قطع رابطه سبب اصلاح او نشود؛ بلکه سبب شود تا او بیشتر به گناه و فسق دست بزند با او قطع رابطه نمی‌کنم.

می‌گوئیم فرد اوّل غلو و افراط نموده است. دوّمی کوتاهی ورزیده، سوّمی میانه روی و اعتدال نموده است. همین قاعده و اصل در تمام مسایل دینی جاری است؛ و گروهی از مردم اهل افراط و بعضی اهل تفریط و برخی میانه رو هستند.

مثال سوّم: مردی سخت در اختیار همسرش است هر جا که همسرش بخواهد او را می‌برد. این شوهر، زنش را از گناه باز نمی‌دارد و او را بر انجام خوبی تشویق نمی‌کند. این زن مهار او را به دست گرفته و سرپرست او شده است.

مردی دیگر بر زنش سخت می‌گیرد و خود را بالاتر از او می‌بیند و تکبر می‌کند. اصلاً به زنش توجهی نمی‌کند، گویا ارزش زنش حتی از یک خدمتکار هم کمتر است.

مرد سومی به گون‌های با زنش رفتار می‌کند که الله و پیامبرش ج فرمان داده است: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ [البقرة: ۲۲۸]. «و زنان مانند وظیف‌های که بر گردن آن‌‌ها بر شوهران خود حق دارند».

«لا يَفرَك مُومِنٌ مُومِنةً؛ إن کَرِهَ مِنهَا خُلُقًا رَضِیَ مِنهَا آخَرَ» [۱۶۱۳]. «هیچ مرد مؤمنی از زنی مؤمن متنفر نشود، اگر رفتاری از زنش را نپسندید رفتاری دیگر از او را می‌پسندد».

در مثالی که بالا ذکر کردیم: مرد سومی میانه رو است، اوّلی در رفتار و معاشرت با زنش افراط نموده و از حد گذشته است، دوّمی در ادای حق زن خود کوتاهی کرده است. و بقیه‌ی اعمال صالح و نیک را نیز بر همین اصل و معیار مقایسه کنید.

شیخ ابن عثیمین – المجموع الثمین (۱/۳۹).

[۱۶۱۲] بخاری (۵۰۶۳) و مسلم (۱۴۰۱). [۱۶۱۳] مسلم (۱۴۶۹).