[۴۵] نقد و بررسی احادیثی بیاساس پیرامون حالات مردگان در قبر
س: برخی از کتابهای شیخالاسلام ابن تیمیه رحمهاللهعلیه را در خصوص حرف زدن مردگان خواندهام، ایشان یادآؤر شدهاند که این حالات را شیطان به وجود میآورد، به این صورت که شیطان از قبر بیرون میآید و با زیارتکنندگان حر میزند. پس آیا قصهی «مطرف» که ابن قیم رحمهاللهعلیه آن را بیان کرده از همین نوع قصههاست؟ بفرمایید که چگونه میتوانیم تشخیص بدهیم که این سخن از خود مرده یا از شیطان؟
ج: نزدیک شدن أرواح مردگان به قبرهای خود در روز یا شب جمعه و شناختن زیارتکنندگان، عابران و سلام دهندگان و ملاقات مردگان و زندگان در این روز، از امور غیبی است که الله تعالى علم آن را از دیگران دریغ داشته است، پس این امور جز با وحی الهی قابل شناخت نیست و طبق علم و دانش ما هیچ حدیثی از رسول الله ج در این مورد وارد نشده است. مسلماً خواب نمیتواند دلیلی بر شناخت امور باشد، چون خواب گاهی درست و گاهی خطا از آب درمیآید، پس فتوا دادن بوسیلهی خوابها و اعتماد کردن بر آنها تنها حدس و گمان است.
دوم: داستانی که در کتاب زادالمعاد ابن قیم / خواندهای، اساس آن روایت ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید بن ابیالدنیا است که در (کتابالقبور، باب شناخت مردگان از زیارت زندهها) از طریق احادیث غیرثابت، آثار و خوابهای مشکوک بدست آمده است. خلاصهی آن حدیث و نقد آن چنین است: «قال ابن أبي الدنيا: قال حدثنا محمد بن عون، قال حدثنا يحيي بن يمان، قال حدثنا عبدالله بن سمعان، عن زيد بن أسلم، عن عايشة ل قالت: قال رسول الله ج: «مَا مِنْ رَجُلٍ يَزُورُ قَبْرَ أخِيْهِ ويَجْلِسُ عِنْدَهُ إلاُ إسْتَاْنَسَ بِهِ ورَدّ عَلَيْهِ حَتّي يَقُوْمَ» [۹۰۹]. «هر شخصی که به زیارت قبر برادرش برود و نزد آن بنشیند، مرده با او انس گرفته و جواب سخنان او را میدهد تا این که آن شخص از آنجا بلند شود (و برود)».
در سند این حدیث شخصی بنام یحیی بن یمان وجود دارد که ابن حجر در [التقریب] [۹۱۰] در مورد او گفته است: (یحیی بن یمان العجلی کوفی، فردی عابد و راستگو میباشد، یخطئ کثیراً و قد تغیر) و در سند این حدیث نیز فردی به نام عبدالله بن زیاد بن سلیمان بن سمعان المخزومی المدنی وجود دارد که در مورد او ابن حجر در [التقریب] [۹۱۱] میگوید: (عبدالله بن زیاد متروک الحدیث است و ابوداود و دیگران او را متهم به دروغگویی کردهاند).
ابن ابیالدنیا با سند دیگری آورده است: حدثنا محمد بن قدامة الجوهري، قال حدثنا معن بن عيسي القزاز، قال أخبرنا هشام بن سعد، قال حدثنا زيد بن أسلم، عن ابي هريرة س قال: «اذا مَرّ الرّجل بِقَبْرِ أخِيْهِ يَعْرِفُهُ فَسَلَّم عَلَيْهِ ردّ عَلَيْهِ السَّلامَ وعَرَفَهُ وإذا مَرَّ بِقَبْرٍ لَا يَعْرِفُهُ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ رَدّ عَلَيْهِ السَّلاَمَ». «هرگاه شخصی از نزد قبر برادر مسلمانش بگذرد که او را میشناسد، بر او سلام بکند، صاحب قبر او را شناخته و جواب سلامش را میدهد و اگر از کنار قبر ناشناسی بگذرد و به او سلام کند باز هم صاحب قبر جواب سلامش را خواهد داد».
در سند این اثر شخصی به نام محمد بن قدامهی جوهری انصاری (ابوجعفر بغدادی) وجود دارد؛ ابن حجر در [التقریب] [۹۱۲] گفته است: «در او (ابوجعفر بغدادی) لین و سستی وجود دارد».
همچنین در سند آن، هشام بن سعد مدنی (ابوعباد یا ابوسعید قرشی) وجود دارد که یحیی بن معین و نسایی او را ضعیف قرار دادهاند؛ و حرب در مورد او گفته است: (او مورد پسند امام احمد نبوده است)، ابن عبدالبر او را از زمرهی ضعفا دانسته و گفته است که احادیثش قابل یادداشت است. ابن سعد میگوید: وی فردی کثیر الحدیث است که مورد ضعف قرار گرفته و شیعه بوده است.
ابن حجر در [التقریب] [۹۱۳] گفته است: (فردی راستگو بوده، اما اوهامیداشته و متهم به تشیع بوده است).
ابن ابیالدنیا، باز هم در سند دیگری میگوید: «حدثنا محمد بن الحسين، قال حدثنا يحيي بن بسطام الاصغر، قال حدثني مسمع، قال حدثني رجل من آل عاصم الحجدري قال: (رأيت عاصماً الحجدري في منامي بعد موته بسنتين، فقلت: أليس قَدْ مِتَّ؟! قال: بلي، قُلْتُ: فأيْنَ انت؟ قال: أنا والله في روضةٍ من رياضٍ الجنّة، أنا ونفرٌ مِنْ اصحابي نجتمع كلّ ليلة جمعة وصبيحتها إلي بكر بن عبدالله المزني فنتلقّي أخباركم، قال: قلتُ أحبسادكم أم ارواحكم؟ قال: هيهات، بُليَتِ الأجسام، وانما تتلاقي الأرواح، قال: قلتُ: فهل تعلمون بزيارتنا إياكم؟ قال: نعم؛ نعلم بها عشيّة الجمعة ويَوْمَ الجمعة كله وليلة السبت إلي طلوع الشّمس، قال: قلت: فكيف ذلك دون الأيام كلها؟ قال: لفضل يوم الجمعة وعظمته». «عاصم حجدری را پس از دو سال از فوتش در خواب دیدم، گفتم: مگر نمردهای؟! گفت: چرا! مردهام، گفتم: الآن کجایی؟، گفت: سوگند به الله، من در باغی از باغهای بهشت به سر میبرم؛ من و تعدادی از دوستانم در هر شب جمعه و صبح هنگام آن نزد بکر بن عبدالله مزنی جمع میشویم و احوال شما را دریافت میکنیم، گفتم: با جسمهایتان جمع میشوید یا با ارواحتان؟ گفت: جسمها که خاکستر شده، لیکن این ارواح است که با هم ملاقات میکنند. گفتم: آیا هنگامی که به زیارت شما میآییم، احساس میکنید که به زیارت شما آمدهایم؟ گفت: آری؛ ما در شامگاه و روز جمعه و شب شنبه تا طلوع آفتاب زیارت شما را احساس میکنیم. گفتم: چرا این اتفاق در بقیه روزها پیش نمیآید؟ گفت: این به خاطر فضیلت و عظمت روز جمعه است».
در سند این أثر، مرد مجهول الحالی وجود دارد، و همچنین در سند آن شخص بنام یحیی بن بسطام وجود دارد که ابن حجر رحمهاللهعلیه در [لسانالمیزان] در مورد او گفته است: (ابوحاتم گفته است که وی راستگو است، و ابن حبان گفته که روایت کردن از او جایز نیست، چون عقاید قدریه داشته و در روایاتش، روایات منکر دیده میشود و عقیلی او را در زمرهی ضعفاء برشمرده و امام ابوداود فرموده است: علمای حدیث او را ترک کردهاند. معتمر بن سلیمان از او پرسید: آیا تابع مذهب قدری هستی؟.گفت: آری) [۹۱۴]
ان اثر حتی اگر سندش هم صحیح باشد، اما استناد به آن درست نیست؛ چون با خوابهای غیر معصوم نمیتوان برای چیز احتجاج نمود.
ابن ابیالدنیا در سند دیگری آورده است: «حدثنا خالدبن خداش، قال حدثنا جعفر بن سليمن عن أبي التياج قال: (كان مطرف يغدو فاذا كان وم الجمعه أدلج، قال: وسمعت اباالتياج يقول: بلغنا أنه كان ينور له في سوطه، فأقبل ليلة حتي اذا كان عند مقابر القوم وهو علي فرسه فرأي أهل القبور كل صاحب قبر جالساً علي قبره، فقالوا: هذا مطرف ياْتي الجمعة، قلت: وتعلمون عندكم يوم الجمعه؟ قالوا: نعم، ونعلم ماتقول الطير، قلت: وما يقولون؟ قالوا يقولون: سلامٌ سلامٌ» [۹۱۵]. «(ابوالتیاح میگوید)، مطرف در بقیهی روزها صبح هنگام به زیارت قبور میرفت، ولی جمعه که میآمد، شب هنگام به آنجا میرفت، جعفربن سلیمان میگوید: از ابوالفتاح شنیدم که گفت: به ما خبر رسیده که در تازیانهی مطرف نوری پیدا میشد؛ باری شب هنگام به زیارت قبور رفت، تا این که بر سر قبور حاضر شد و در حالی که بر اسبش سوار بود، مشاهده کرد که صاحب هر قبری بر سر قبرش نشسته است. اهل قبور گفتند: این مطرف است که جمعهها نزد مام میآید، گفتم: شما در آنجا میدانید که امروز جمعه است؟ گفتند: آری، ما حتی میدانیم که پرندهها چه میگویند. گفتم مگر آنها چه میگویند؟ گفت: میگویند: سلام بر شما! سلام بر شما»!.
خالد بن خداش، همان ابوالهثیم مهبلی است. ابنحجر در [التقریب] [۹۱۶] در مورد او گفته است: «راستگوست، اما اشتباه میکند». قطع نظر از صحت یا عدم صحت سند این أثر باید گفت که این خوابی بیش نیست و نمیتواند با اصل محقق و سنت کونی الهی معارض باشد، چون سنت الهی بر این است که مردگان با زندهها صحبت نمیکنند و زندهها سخنان مردگان را نمیشنوند، مگر از طریق معجزهی پیامبران. همچنین مردگان پیش از روز قیامت از قبرهایشان خارج نمیشوند؛ همانگونه که الله تعالى فرموده است: ﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦﴾ [المؤمنون:۱۵-۱۶]. «سپس قطعاً شما نیز پس از این خواهید مرد و سپس در روز قیامت از قبرهایتان بلند کرده خواهید شد».
و اما درمورد جواب سلام از سوی مردگان، حدیثی ضعیف وارد شده که شیخ ابن عبدالهادی در [الصارم المنکی] [۹۱۷] آن را بیان کرده است. فرضاً اگر خواب مذکور را صادق بدانیم، باز هم میگوئیم که این امر بر صحت گفتههای ابن قیم که سابقاً آن را بیان کردیم دلالت نمیکند، چون خبری است از فرد غیرمعصوم درمورد حالتی مجهول و ناشناخته.
وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم
فتاوای انجمن دایمی بحوث علمی و افتا (۱/۴۴۰-۴۴۳)
[۹۰۹] ماجعه شود به تفسیر «ابن کثیر» (۳/۴۳۹). تفسیر آیههای ۵۲-۵۳ از سورهی روم. [۹۱۰] «التقریب التهذیب» (۷۶۷۹). [۹۱۱] آدرس سابق (۳۳۲۶). [۹۱۲] تقریب التهذیب (۶۲۳۴). [۹۱۳] تقریب التهذیب (۷۲۹۴). [۹۱۴] «لسانالمیزان» ۶/۲۴۳ (۸۵۴). [۹۱۵] مراجعه شود به «حلیة الاولیاء» (۲/۲۰۵) و «الرّوح» از ابنقیم، ص (۶). [۹۱۶] تقریب التهذیب (۱۶۲۳). [۹۱۷] الصارم المنکی. [۱/۲۹۶، ۲۹۷].