فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۵۹] بیان اعتقادات فرقه‌ی دروزیه

[۵۹] بیان اعتقادات فرقه‌ی دروزیه

الحمد لله والصلوة والسلام علی رسوله وآله وصحبه...وبعد:

انجمن دایم پژوهش‌‌های علمی و افتاء از نام‌های که نایب وزیر داخلی برای مدیر کل انجمن فرستاده بود، اطلاع یافت. با شماره۲س ۵۴۰۰، مورخه‌ی ۱۳۹۷ه.ق پیوست نامه دو نشریه است که حاوی دو مقاله بصورت گفتگو بین دو نفر که یکی دانشجویی پیرو اعتقادات فرقه دروزیه است است که در الازهر مشغول به تحصیل است و بین شخصی به نام مصطفی الرافعی که این دانشجو، او را شیخ المشایخ الازهر معرفی می‌کند.

مقاله‌ی دوم گفتگویی است بین شخصی سنی به نام شیخ الحق حسینی و یکی از اساتید به نام اباحسن هانی زیدان که دارای اعتقادات فرقه‌ی دروزیه است. بنا بر تقاضای نایب رئیس داخلی راجع به بررسی این دو مقاله و توضیحاتی در مورد فرقه دروزیه، انجمن خلاص‌های از مذهب دروزیه و ماهیت آن‌‌ها را بیان می‌دارد. خلاصه‌ی دو گفتگو را می‌نویسد:

اولاً: خلاصه‌ی اعتقادات فرقه‌ی دروزیه

اصل این فرقه از فرقه‌‌های قرامطه باطنیه است که اساس کار آنان بر تقیه و پنهان کاری است. در مواردی خود را به شکل متدینین و اهل زهد و تقوی در می‌آورند. خود را رافضی و متصوفه و دوستدار آل بیت پیامبر ج می‌نامند. وانمود می‌کنند که هدفشان اصلاح و ایجاد وحدت میان مردم است تا با این شیوه، امر را بر مردم مشتبه نموده و منتظر فرصت باشند که هر وقت قوی شدند و احساس کردند دولتمردان با آنان همدل و همراه هستند، عقاید خود را اظهار دارند و چهره‌ی اصلی شان را آشکار سازند.

این فرقه جزو دعوتگران به شرّ و فساد است. در صدد از بین بردن دین، عقیده و اخلاق هستند. کسی که تاریخ آنان را مطالعه و بررسی کند، متوجه این واقعیت می‌شود که عبدالله بن سبأ حمیری یهودی، اصول و اعتقادات آن‌‌ها را پی ریزی نمود. از آن روز تا زمان حاضر، این گروه از گذشتگان خویش این اصول و اعتقادات را نسلی بعد از نسل دیگر به ارث بردند و همدیگر را به این اصول توصیه نمودند. هرچند که فرقه دروزیه در اصل، شاخ‌های از قرامطه‌ی باطنیه هستند؛ اما از نظر پیدایش و آغاز فعالیت و شرایطی که به آنان کمک کرد تا فعالیت خود را گسترش دهند، دارای هویت خاص خود می‌باشند.

توضیحی مختصر پیرامون پیدایش و مراحل فعالیت دروزیه و فتوای علما در مورد آنان:

۱- فرقه دروزیه منتسب به ابو عبدالله محمد بن اسماعیل درزی است. و نیز گفته شده نام ایشان، عبدالله درزی و دروزی بن محمد است. و نیز گفته شده محمد بن اسماعیل درزی همان تشتکین یا هشتکین درزی است. گفته شده که این گروه منسوب به طیروز یکی از شهر‌های فارس هستند. زبیدی در کتاب تاج العروس تصریح نموده است که "الدرزی" با فتح دال، منسوب به خاندان «درزه» است که به افراد طبقه پایین جامعه، خیاط‌‌ها و ریسندگان اطلاق می‌شود.

۲- محمد بن اسماعیل درزی در زمان حکومت ابی علی منصور بن العزیز یکی از پادشاهان عبیدیین ظهور نمود. عبیدیان نزدیک به دویست سال بر مصر حکومت کردند. به دروغ خود را از نسل فاطمه ل و آل بیت پیامبر ج می‌دانستند.

محمد بن اسماعیل درزی ابتدا از فرقه‌ی اسماعیلیه باطنیه بود که فرقه اسماعیلیه مدعی پیروی از محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق س می‌باشند. وی علیه اسماعیلیه خروج نمود و به حاکم عبیدی پیوست. حاکم عبیدی -علی المنصور- ادعای الوهیت نمود. محمد بن اسماعیل از او حمایت نمود و مردم به عبادت و پرستش حاکم فرا خواند و اعلام داشت که پروردگار در علی س حلول نموده و روح ایشان به اولادش یکی پس از دیگری منتقل شده تا این که به بدن حاکم وقت علی المنصور رسیده است.

حاکم امور مصر را به محمد بن اسماعیل سپرد تا مردم در این عقیده از او پیروی کنند. پس از این که بین مردم شناخته شد و کارش به رسوایی کشید، مسلمانان مصر علیه او شورش کردند. با او و پیروانش جنگیدند، چون خواستند او را بکشند، حاکم، او را مخفی نمود و مقداری اموال به او داد تا به منظور ادامه دعوتش به سرزمین شام برود. محمد بن اسماعیل درزی به آنجا رفت. در قسمت غربی دمشق در وادی تیم الله بن ثعلبه ساکن شد. مردم را به پرستش حاکم عبیدی دعوت نمود. اصول و اعتقادات فرقه‌ی دروزیه را میان مردم تبلیغ کرد. اموالی را که حاکم عبیدی به او سپرده بود، بین مردم تقسیم نمود. بسیاری از مردم دعوتش را اجابت نمودند.

یکی دیگر از کسانی که به الوهیت حاکم دعوت می‌داد، مردی فارسی تبار به نام حمزه بن علی بن احمد حاکمی درزی از بزرگان باطنیه است. این شخص با دعوتگران مخفی ِ حاکم ارتباط برقرار نمود. بصورت مخفیانه دعوت الوهیت حاکم را ادامه داد تا به عنوان رکنی از ارکان این گروه در آمد و عقیده‌اش را اعلام نمود. ادعای رسالت از جانب حاکم را نمود. حاکم نیز او را تأیید کرد. پس از مرگ حاکم و جانشینی فرزندش با لقب «الظاهر لإعزاز دین الله» به جای پدر، اعتقاد الوهیت پدرش را رد نمود. سرانجام این دعوت در مصر بر چیده شد. حمزه بن علی از مصر به شام گریخت. بعضی از پیروانش با او به شام رفتند و در محلی ساکن شدند که بعد‌ها به [جبل الدروز] معروف شد.

برخی از اصول و اعتقادات فرقه‌ی «دروزیه»:

أ‌- این فرقه معتقد به حلول و اتحاد است؛ معتقدند پروردگار در علی س و سپس در اولادش یکی پس از دیگری حلول کرد تا این که در حاکم عبیدی حلول نمود. این فرقه اعتقاد به رجعت حاکم دارد که حاکم زمانی در غیبت به سر می‌برد و سپس ظهور می‌کند.

ب‌- تقیه: این گروه، حقیقتِ مذهب خویش را جز برای خواص و کسانی که از پیروان و هم کیشان آن‌‌ها نباشند، بیان نمی‌کنند.

ت‌- این گروه معتقد به عصمت ائمه‌ی خویش می‌باشند. معتقدند که آنان از خطا و اشتباه معصوم هستند؛ بلکه ائمه خویش را اله می‌دانند و آنان را پرستش می‌کنند. آن گونه که حاکم عبیدی را می‌پرستیدند.

ث‌- مدعی علم باطن هستند. می‌گویند: نصوص قرآن و شریعت، دارای ظاهر و باطن است و اصل، معنای باطنی آیات است نه معنای ظاهری. این گروه این گونه الحاد در نصوص شریعت و تحریف اخبار و اوامر و نواهی شرع را بنا نمودند.

در نصوصی که مربوط به صفات پروردگار است، به طور کامل منکر این صفات می‌باشند. منکر قیامت، حساب، جزا، بهشت و جهنم هستند. در عوض معتقد به تناسخ ارواح می‌باشند؛ یعنی هنگام فرا رسیدن مرگ یک انسان یا حیوانی، روح او به بدن انسان یا حیوان دیگر منتقل می‌شود. هنگام تولدش روح شخص مرده در بدن فرد دوم در نعمت یا عذاب بسر می‌برد. این گروه می‌گویند: «دهر دائم وعالم قائم وأرحام تُدفع وأرض تُبلع».

منکر فرشتگان الهی و رسالت پیامبران هستند. پیرو فلاسفه‌ی مشائی و اصول و نظریات ارسطو می‌باشند. نصوص تکلیفی قرآن، اوامر و نواهی را تحریف نمودند. نماز را از نماز‌های روزانه به معرفت اسرار خود تحریف نمودند. روزه را از خودداری مفطرات از طلوع فجر تا غروب به کتمان اسرار خود تحریف کردند. معتقدند که منظور از حج، زیارت شیوخ و افراد مقدس نزد آنان است.

اباحی گری و بی‌بند و باری را رواج دادند و نکاح مادران و دختران را جایز قرار دادند. نصوص کتاب و سنت را بازیچه‌ی افکار و اعتقادات باطل خود نمودند و کلیه‌ی عبادات را انکار کردند.

ابوحامد غزالی / و دیگران در مورد آنان گفته‌اند: «ظاهر مذهبهم الرفض و باطنهم کفر المحض».

عقائد این گروه با عقائد، اعمال و طریقه‌ی «رسائل اخوان الصفاء» [۱۳۷] مشابهت دارد.

ه- معتقد به ماده و طبیعت هستند. می‌گویند: طبیعت، عامل پیدایش زندگی است. مرگ، چیزی جز تمام شدن حرارت غریزی در وجود آدمی نیست؛ مانند خاموش شدن نور چراغ بر اثر تمام شدن سوخت آن، مگر کسی که کشته شود.

و- نفاق در دعوت و فریبکاری سرلوحه‌ی کارشان است؛ ابتدا محبت آل بیت ش را مطرح می‌کنند. چون کسی با آنان هم عقیده شده، او را به رفض و اظهار معایب صحابهش دعوت می‌دهند. پس از پذیرش این اعتقاد، او را به بیان معایب علی س و طعن در شخصیت او دعوت می‌دهند. در مرحله‌ی بعد، طعن و عیبجویی در شخصیت پیامبران الهی دعوت می‌دهند و می‌گویند: انبیا دارای بواطن و اسراری بوده‌اند که مخالف با دعوتشان است. پیامبران، انسان‌‌های زیرک و دارای هوش و استعداد فوق العاد‌های بوده‌اند که برای خام کردن ملت‌ها، اصول و قواعدی را وضع نموده‌اند تا از این طریق به مصالح و منافع دنیوی برسند.

دوم: حکم فرقه‌ی دروزیه:

از شیخ الاسلام ابن تیمیه / در مورد دروزیه و نصیریه سؤال شد. این گونه پاسخ داد: گروه نصیریه و دروزیه به اتفاق مسلمانان، کافر هستند. خوردن ذبیحه‌ی آنان جایز نیست. نکاح با دختران و زنانشان حرام است. از آنان جزیه گرفته نمی‌شود؛ زیرا مرتد هستند. نه مسلمان و نه جزو یهود و نصاری می‌باشند.

فرقه‌ی دروزیه و نصیریه به ارکان اسلام معتقد نیستند. منکر محرمات الهی از قبیل تحریم شراب، مردار و دیگر محرمات هستند. این گروه هرچند شهادتین را بخوانند؛ اما با داشتن این عقاید به اتفاق مسلمانان، کافر هستند. فرقه‌ی نصیریه از پیروان ابی شهیب محمد بن نصیر از غلاة در مورد شخصیت علی س معتقدند که علی، الله است و می‌گویند:

اشهد أن لا إله إلا
حیدرة الأنزع البطین

گواهی می‌دهم که هیچ معبودی نیست مگر حیدری که موی پیشانیش از هر دو طرف رفته و تنومند است.

ولا حجاب علیه إلا
محمد الصادق الأمین

حیدری که حجابش محمدِ صادق الأمین است.

ولا طریق إلیه إلا
سلمـان ذوالقوة الـمتین

راه رسیدن به سویش، سلمان نیرومند است.

فرقه درزیه: پیروان هشتکین درزی از همپیمانان حاکم عبیدی هستند؛ حاکم عبیدی یکی از حکام مصر از فرقه‌ی باطنیه است که حاکم وقت، هشتکین درزی را به سرزمین تیم الله بن ثعلبه در سوریه فرستاد تا اهالی آنجا را به الوهیت حاکم عبیدی و پرستش او دعوت دهد و او را [الباری العلام] [۱۳۸] می‌نامیدند و به نام او سوگند می‌خوردند. این گروه از پیروان اسماعیلیه معتقدند محمد بن اسماعیل، ناسخ شریعت محمد بن عبدالله ج است. فرقه اسماعیلیه در کفر بدتر از غلاة هستند، اعتقاد به قدیم بودن عالم دارند. منکر معاد، واجبات و محرمات اسلام هستند. این گروه از قرامطه باطنیه هستند که از یهود، نصاری و مشرکین عرب هم کفرشان بدتر است.

در نهایت اعتقادات شان ترکیبی از فلاسفه ارسطو و امثالش و مجوس [۱۳۹] است. از روی نفاق مدعی تشیع هستند. والله أعلم [۱۴۰].

شیخ الاسلام ابن تیمیه / در رد فرقه دروزیه می‌گوید: مسلمانان در کفر این فرقه تردیدی ندارند؛ بلکه اگر کسی در کفر آنان شک و تردید داشته باشد، خودش کافر است. این گروه جزو اهل کتاب و مشرکین نیستند؛ بلکه جزو کافران گمراه می‌باشند. خوردن ذبیحه‌ی آنان حلال نیست. زنان شان اسیر و اموال شان به غنیمت گرفته می‌شود. این‌‌ها جزو زندیقان و مرتدانی هستند که توبه‌ی آنان قبول نمی‌شود. هر جا پیدا شدند، کشته شوند؛ قابل لعن و نفرین هستند. به کار گرفتن آن‌‌ها به عنوان نگهبان، کشاورز، کارگر و... جایز نیست. کشتن علما و بزرگان شان واجب است تا دیگران را گمراه نکنند. همراهی و رفاقت و خوابیدن در منزلشان و شرکت در تشییع جنازه آن‌‌ها حرام است.

بر اولیای امور مسلمین ترک حدودی که الله تعالى به اقامه‌ی آن‌‌ها امر نموده، حرام است. حدودی که اقامه کننده، اجرای آن‌‌ها را مناسب می‌داند، نه کسی که حد بر او جاری می‌شود.

وبالله التوفیق، و صلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه أجمعین

انجمن دائم پژوهش‌‌های علمی و افتاء (۲/۲۹۲-۲۸۸) با‌اندکی دخل و تصرف

[۱۳۷] اخوان الصفاء: اعضای یک جمعیت سری فلسفی – دینی – سیاسی بودند که به احتمال زیاد در اواخر سده‌ی سوم و نیمه‌ی سده‌ی چهارم در بصره نشأت گرفت، و آن را در اکثر بلاد فروعی بود. و انگیزه‌ی تشکیل جمعیت مذکور این بود که آن جماعت می‌گفتند: «شریعت به نادانی‌ها آلوده شده و به گمراهی‌ها در آمیخته و شستن و پاک کردن آن را جز به فلسفه نمی‌توان: زیرا فلسفه حاوی حکمت اعتقادی و مصلحت اجتهادی است». تاریخ نهضت‌های دینی – سیاسی معاصر، نوشته‌ی دکتر علی اصغر حلبی، انتشارات زوار، تهران،۱۳۸۲، صفحه۱۸۵. مترجم [۱۳۸] در متن کتاب [الباری الغلام] نوشته بود. با مراجعه به فتاوای ابن تیمیه، صورت صحیح آن [ الباری العلام] است. مترجم [۱۳۹] مجوس: قوم آتش پرست که از تابعان زرتشت مى باشند و به فارسى آنان را گبر گویند. آن‌ها قائل به دو مبدء نور و ظلمت و یزدان و اهرمن بوده اند و ایشان پیش از ظهور زردشت هم بوده اند و مجوس خوانده مى شدند.[ دایرة المعارف بزرگ شیعه، ج۴۸ص۱۶۰] مترجم. [۱۴۰] مجموع الفتاوی (۱/۱۶۱).