[۷۴] معنی حدیث: «إِنَّ الرُّقَى وَالتَّمَائِمَ وَالتِّوَلَةَ شِرْكٌ»
س: لطفاً معنای حدیث «إِنَّ الرُّقَى وَالتَّمَائِمَ وَالتِّوَلَةَ شِرْكٌ [۱۷۹۸] را توضیح دهید؟
ج: این حدیث از نظر سند بدون اشکال است، احمد و ابو داود آن را از ابن مسعود س روایت کردهاند. معنی آن نزد علما این است دعایی که با الفاظ و کلماتی باشد که معنای آن فهمیده نمیشود و یا شامل نامهای شیاطین و امثال آن باشد، خواندن چنین دعائی ممنوع و ناجایز است.
«تِوَلَه» نوعی جادو است که آن را «صرف و عطف» [۱۷۹۹] مینامند (یعنی اموری که سبب ایجاد دوستی و یا دشمنی بین زن و شوهر میشوند)
«تمیمه» تعویذ هایی است که بر بچهها آویزان میکنند تا از چشم زخم و جن محفوظ بمانند، گاهی هم بر افراد بزرگ و بر شتر و امثال آن بسته میشود. آنچه بر چهارپایان بسته میشود به آن «اوتار»گفته میشود، این عمل شرک اصغر است، حکم آن حکم تمائم است.
در حدیث صحیح از پیامبر ج روایت است که ایشان در یکی از جنگ هایش فرستادهای را به لشکر فرستاد و گفت: «لَا يَبْقَيَنَّ فِي رَقَبَةِ بَعِيرٍ قِلَادَةٌ مِنْ وَتَرٍ وَلَا قِلَادَةٌ إِلَّا قُطِعَتْ [۱۸۰۰]». «در گردن هیچ شتری بندی نباشد مگر آن را قطع کنید».
این حدیث از دلایلی است که دلالت میکند آویزان کردن تعویذهای قرآنی و غیر قرآنی همه حرامند.
همچنین دعاهائی که الفاظ آنها نامفهوم باشند حرامند، اما اگر دعائی معروف باشد و در آن کلمات شرکی نباشد و امور مخالف شرع در آن نباشد، خواندن این دعا اشکالی ندارد؛ چون پیامبر ج خودش دعا خوانده و دم کرده و دیگران (جبرئیل، و همسرش عائشه) بر پیامبر دعا خواندهاند. پیامبر ج فرموده: «لَا بَأْسَ بِالرُّقَى مَا لَمْ تَكُنْ شِرْكاً [۱۸۰۱] «دعائی که الفاظ و کلمات شرک آمیز در آن نباشد اشکالی ندارد».
همچنین دعا خواندن بر آب و نوشاندن آن به مریض یا ریختن آن روی مریض اشکالی ندارد؛ پیامبر ج این کار را کرده است، در سنن ابی داود در «کتاب الطب» ثابت است که پیامبر ج برای ثابت بن قیس بن شمّاس س در آب دعا خواند و سپس آب را بر او ریخت [۱۸۰۲]. بزرگان و سلف امت این کار را میکردند بنابراین اشکالی ندارد.
الشیخ ابن باز-مجلة البحوث الإسلامیة/العدد (۴)ص (۱۶۱، ۱۶۲).
[۱۷۹۸] تخریج حدیث در فتوای ۳۸ این باب گذشت. [۱۷۹۹] معنای این دو کلمه در فصل سحر و ساحران در باب اول عقیده بیان شد. [۱۸۰۰] البخاری (۳۰۰۵) مسلم (۲۱۱۵). [۱۸۰۱] مسلم (۲۲۰۰) ابوداود (۳۸۸۶)، و اللفظ له. [۱۸۰۲] ابو داود (۳۸۸۵)، والنسائی فی «الکبری» (۱۰۸۵۶،۱۰۸۷۹)، والطبرانی فی «الأوسط» (۹۱۱۸)، و «الکبیر» (۱۳۲۳)، وابن حبان فی «صحیحه» (۶۰۶۹).