[۳۲] جمع بین حدیث عدم تأثیر بیماری و حدیث امر به فرار از مجذوم
س: چگونه میتوان بین این حدیث که «لَا عَدْوَى وَلَا طِيَرَةَ». «بیماری مؤثر نیست و سرایت نمیکند و نباید بد فالی گرفت». و بین حدیث «فِرَّ مِنْ الْـمَجْذُومِ فِرَارَكَ مِنْ الْـأَسَدِ». «از مجذوم چنان فرار کن که از شیر درنده فرار میکنی». جمع کرد؟
ج: این دو حدیث با هم تضادی ندارند، و هر دو فرمودهی پیامبر هستند، چنان که پیامبر فرموده: «لاَ عَدْوَى، وَلا طِیَرَةَ، وَلاَ هَامَةَ، وَلاَ صَفَرَ، وَلا نَوءَ، وَلا غُولَ [۱۷۲۴] «بیماری به خودی خود مؤثر نیست (بلکه با تقدیر و امر خدا تأثیر میگذارد و به دیگران سرایت میکند)».
این گفته پیامبر ج که فرمود: لا عَدْوَی: بیماری مؤثر نیست و خود به خود به دیگران سرایت نمیکند. این ارشاد پیامبر به خاطر نفی اعتقاد و باور اهل جاهلیت است که معتقد بودند که مثلاً بیماری گری یا گال به خودی خود به دیگران سرایت میکند، پیامبر این را نفی کرد و فرمود: سرایت بیماری با تقدیر و خواست خداوند است.
ممکن است فردی سالم، با فردی بیمار که مبتلا به جذام است همراه شود بدون آنکه به آن بیماری مبتلا شود چنان که این امر اتفاق افتاده است، از این رو پیامبر ج در جواب کسی که به ایشان گفت: شتران سالم وقتی که با شتران گر، یکجا میشوند این مرض به همه سرایت میکند، فرمود: «فَمَنْ أَعْدَى الْـأَوَّلَ». «شتر اول را چه کسی به این مرض مبتلا کرده است؟».
اما اینکه پیامبر ج میفرماید: «از کسی که مبتلا به مرض جذام است چنان فرار کن که از شیر درنده فرار میکنی». توضیحش این است که نباید معتقد بود که بیماری به خودی خود سرایت میکند، و از طرفی استفاده از اسباب محافظت کننده و پیشگیری از بلا جایز است، شخص سالم خودش را از بیمار دور نگه دارد؛ چون بیم آن میرود که مرض گر و جذام به حکم خداوند به او سرایت کند. همچنین نباید شتران سالم با شتران بیمار در یک مکان نگهداری شوند، تا اینگونه انسان از اسباب شرّ و بلا در امان بماند و اعتقادش از وسوسههای شیطانی محافظت شود.
الشیخ ابن باز- مجلة البحوث- العدد (۳۵)ص (۹۶، ۹۷).
[۱۷۲۴] مسلم (۲۲۲۰) و فیه ذکر النوء، وَ (۲۲۲۲)، و فیه ذکر الغول. زدن فال بد هیچ تأثیری ندارد، «هامة» اسم پرنده ای است که در فارسی به آن جغد میگویند: عربها معتقد بودند چون شخصی بمیرد، جسدش به صورت جغد در میآید و پرواز میکند. از نظر اسلام این خرافه ای بیش نیست. تأخیر ماه محرم به جای صفر که در جاهلیت انجام میدادند و صفر را ماه حرام قرار میدادند و یا ماه صفر را شوم میدانستند، حقیقت ندارد. ظهور نوء (ستاره ای که افتادن آن را منشأ باد و باران میدانستند) تأثیری ندارد. «غُول» (عربها گمان میبردند که غُول در بیابان با شکلهای مختلف خود را به انسانها نشان میدهد تا آنها راه را گم کنند) حقیقت ندارد؛ زیرا این موجود نمیتواند کسی را گمراه کند. وگفته شده که این به معنای نفی وجود غول نیست».