فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۲۹] حکم ازدواج بین افراد اصیل قبیله، با کنیز زاده‌ها وافراد غیر اصیل که دارای نژاد پایین هستند ویا ازدواج عجمی وبردگان آزاد شده با عربی

[۲۹] حکم ازدواج بین افراد اصیل قبیله، با کنیز زاده‌ها وافراد غیر اصیل که دارای نژاد پایین هستند ویا ازدواج عجمی وبردگان آزاد شده با عربی

س۱: بین ساکنان شهر نجد جا افتاده است که در امر ازدواج بین افراد مختلف، مقیاس‌‌های متفاوتی مد نظر است و محدودیت‌‌هایی اعمال می‌شود که مثلاً فلان شخص کارگر و یا نجار است. فلان شخص کنیز زاده است...

آیا این امر در شریعت اسلام، محلی از اعراب دارد؟ مگر نه این است که تعصب نژادی از امور جاهلیت است؟ معیار برتری بین انسان‌‌ها چیست؟ آیا مگر انبیاء دارای حرفه و شغل نبوده‌اند، از جمله نجاری؛ که برخی از شهروندان نجد چنین کاری را بی‌ارزش می‌پندارند؟

عوامل این تعصب نژادی و شغلی چیست؟

لطفاً در این مورد به صورت مستند و مستدل توضیح دهید؛ زیرا برخی از شهروندان بخصوص بادیه نشین‌‌ها دارای چنین طرز تفکری هستند؛ بنده خطیب نماز جمعه هستم و می‌خواهم به استناد از فتوای شما این موضوع را برای مردم توضیح دهم.

ج۱: علما در مورد کفو در نکاح نظریاتی گوناگونی دارند؛ صحیح ترین نظریه، دین مداری است؛ الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ [الحجرات: ۱۳]. «قطعاً ارجمندترین شما پرهیزگارترین شماست».

این نظریه‌ی مالک بن انس س است، از عمر و ابن مسعود س نیز همین نظریه نقل شده است.

از محمد بن سیرین و عمر بن عبد العزیز رحمهما الله هم همین نظریه نقل شده است. در روایتی داریم که رسول الله ج عقد نکاح زید بن حارثه س غلام آزاد شده‌ی خویش را با زینب بنت جحش منعقد نمود و در حالی که زینب، قریشی و مادرش هاشمی است. فاطمه بنت قیس را که قریشی است به عقد نکاح اسامة بن زید بن حارثه، درآورد. [۱۳۲۹] اسامه و پدرش زید هر دو موالی رسول الله ج بوده‌اند.

عائشه ل روایت می‌کند که ابو حذیفه بن عتبه بن ربیعه بن عبد شمس- از قریش- که از همراهان پیامبر در جنگ بدر بود، سالم را که غلام آزاد شده‌ی زنی انصاری بود، به فرزندی قبول کرد و برادرزاده اش، هند دختر ولید بن عتبه بن ربیعه، را به نکاح او درآورد [۱۳۳۰].

حنظله بن أبی سفیان الجمحی از مادرش نقل می‌کند که گفت: خواهر عبدالرحمن عوف را دیدم که همسر بلال بود؛ ومشخص است که عبدالرحمن قریشی است و بلال حبشی و آزاد شده‌ی ابوبکر صدیق است.

بنابرین در شریعت جایز است که عجمی و موالی (بردگان آزاد شده) با عربی و یا بالعکس ازدواج کند.

انجمن دائمی- مجلة الدعوة، شماره، (۸۵۱)

س۲: حکم کسی که برای دخترش خواستگار مناسبی آمده؛ امّا او دخترش را به عقد این خواستگار در نمی‌آورد با این استدلال که خواستگار دارای اصل و نسبی پایین است و ایشان از خانواده‌ی اشراف هستند و از این آیه استدلال می‌گیرد: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَكُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ وَرَفَعَ بَعۡضَكُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰت [الأنعام: ۱۶۵]. «و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد»

و آیه ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ [الحجرات: ۱۳]. «اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید; (این‌ها ملاک امتیاز نیست،)».

ج۲: هرچند گروهی از اهل علم بر این نظریه هستند که نسب در نکاح، معتبر است؛ و می‌گویند: می‌توان مانع ازدواج زن با اصل و نسب با مردی شد که از نظر اصل و نسب در درجه‌ی او نیست؛ اما واقعیت این است که در امر ازدواج باید ملاک و معیار، دین و اخلاق باشد؛ زیرا رسول الله ج فرموده است: «إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْـأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ» [۱۳۳۱] «وقتی شخصی برای ازدواج نزد شما آمد او را داماد کنید و گرنه فتنه و فساد در زمین فراگیر خواهد شد».

شایسته است که نگرش انسان این گونه باشد و معیار اول، در امر ازدواج دین و اخلاق باشد. توجه به مسئله‌ی نسب از امور ثانویه است. بنابراین اگر خواستگار فردی با دیانت و با اخلاق بود، باید به او جواب مثبت داد؛ اگرچه از نظر نسب در درجه‌ی پایینی باشد.

اما آیه‌ی: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَكُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ وَرَفَعَ بَعۡضَكُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ [الأنعام: ۱۶۵].

در توضیح این آیه باید گفت: بدون تردید باری تعالى چنین خواهد نمود؛ زیرا الله تعالى بعضی از افراد را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است؛ برتری در علم، دین، حکمت، عقل، جسم و... با این وجود نمی‌توان خواستگار مناسب و شایسته را به دلیل تفاوت قبیله‌اش و پایین بودن نسبش رد نمود؛ زیرا این امور اهمیتی ندارند.

اما ارشاد رسول الله ج که فرموده است: «تُنْكَحُ الْـمَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَلِجَمَالِهَا وَلِدِينِهَا» [۱۳۳۲]. «زن به خاطر چهار چیز نکاح می‌شود: به خاطر مالش، نسبش، زیبایی اش، و دینش».

ارشاد رسول الله ج حقیقت دارد و سخنی متین و راستین است، باید عرض نمود که بله، از نظر مردم ملاک انتخاب همسر، مال و نسب و زیبایی و دینداری است؛ اما آیا ملاک شریعت همین است؟ پیامبر ج در ادامه‌ی همین حدیث فرمود: «فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یدَاك» «پس دستهایت خاک آلود باد! زن دیندار را انتخاب کن».

فتوا با امضای شیخ ابن عثیمین

[۱۳۲۹] تفسیر ابن جریر طبری ۲۰/۲۷۲،۲۷۱ در تفسیر ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ[الأحزاب: ۳۶]. [۱۳۳۰] «موطاً مالک» ۲/۶۰۵ (۱۲۶۵)، بخاری (۴۰۰۰-۵۰۸۸)، ابو داود (۲۰۶۱) نسائی (۳۲۲۴). [۱۳۳۱] تخریج این حدیث در فتوای شماره ۴ ذکر شد. [۱۳۳۲] بخاری (۵۰۹۰) مسلم (۱۴۶۶).