فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۵۸] حکم اسلام در مورد اختلاط و آمیختگی مردان و زنان

[۵۸] حکم اسلام در مورد اختلاط و آمیختگی مردان و زنان

س: دیدگاه اسلام در مورد اختلاط زنان و مردان چیست؟

ج: اختلاط زنان با مردان از امور خطرناک است. مفتی شیخ محمد ابراهیم / دراین مورد فتوایی داده است که متن آن از این قرار است:

اختلاط مردان با زنان سه حالت دارد:

۱- اختلاط زنان با مردان محرم، این اشکالی ندارد

۲- اختلاط زنان با مردان به قصد فساد؛ که در حرام بودن آن شکی نیست.

۳- اختلاط زنان با مردان بیگانه در آموزشگاه‌ها و مغازه ها، دفترها، بیمارستآن‌ها، جلسه‌‌ها و امثال آن؛ در این مورد ممکن است در آغاز امر سوال کننده فکر که این اختلاط، منجر به فتنه و مبتلا شدن هریک از دو جنس به یکدیگر نمی‌شود، برای روشن شدن حقیقتِ این قضیه، هم به صورت اجمال و هم با تفصیل به آن پاسخ می‌دهیم.

پاسخ اجمالی: خداوند متعال مردان و زنان را این گونه آفریده است که به همدیگر میل دارند با این تفاوت که زنان با داشتن غریزه جنسی ضعیفتر به مردان متمایلند. پس اگر زنان و مردان در یک مکان و در کنار همدیگر باشند این اختلاط پیامد‌هایی دارد که سبب می‌شود مقاصد شهوانی تحقق یابد. چون نفس دائماً آدمی را به گناه و بدی امر می‌کند. بدیهی است که هوای نفس انسان را کر و کور می‌کند و شیطان نیز به زشتی و گناه فرمان می‌دهد و گناهان را زیبا جلوه می‌دهد.

اما پاسخ تفصیلی: اساس شریعت بر مبنای اهداف و مقاصد است. وسایل حکم مقاصد را دارند، زنان محل ارضای شهوت مردان هستند. شریعت اسلام راه‌هایی را که منجر به ارتباط هر فردی از افراد دو جنس می‌گردد، را مسدود نموده است.

دلایلی از قرآن و سنت این مطلب را روشن می‌نماید:

دلیل اول: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِي هُوَ فِي بَيۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِۦ وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَ وَقَالَتۡ هَيۡتَ لَكَۚ قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ رَبِّيٓ أَحۡسَنَ مَثۡوَايَۖ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٣ [یوسف: ۲۳]. «و زنى که او در خانه‌اش بود مکارانه خواست تا او را از [پاکدامنى ] خود به در کند و در‌ها را بست و گفت: پیش آى. [یوسف ] گفت: به خداوند پناه مى برم. او (عزیز) سرور من است. در حقّ من نیکى کرد. بى شک ستمکاران رستگار نمى شوند (۲۳)».

وقتی که زن عزیز مصر و یوسف در یک جا بودند و اختلاط بود، زن عزیز مصر از یوسف خواست که عمل منافی عفت را انجام دهد؛ اما خداوند یوسف را مشمول رحمت خود گردانید و او را حفاظت نمود.

چنان که می‌فرماید: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ كَيۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٣٤ [یوسف: ۳۴]. «پروردگارش [دعاى او را] اجابت کرد و مکر آنان را از او باز داشت. بى گمان او شنواى داناست (۳۴)».

همچنین هرگاه بین زنان و مردان اختلاط باشد، زنی به دنبال مردی می‌رود که آن را می‌پسندد.

دلیل دوم: خداوند مردان و زنان را به حفظ نگاه فرمان داده است، و می‌فرماید: ﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ [النور: ۳۰ – ۳۱]. «به مردان مؤمن بگو که چشمانشان را [از دیدن نامحرم ] فرو پوشند و پاکدامنى ورزند. این برایشان پاکیزه تر است. بى گمان خداوند از آنچه مى کنند با خبر است (۳۰)و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را [از نگریستن به نامحرم ] فرو پوشند».

خداوند زنان و مردان مؤمن را به حفظ نگاه، فرمان داده است. از نظراصول فقهی امر مقتضی وجوب است، سپس خداوند بیان فرموده که این بهتر و پاکیزه تر است. شریعت فقط نگاه ناگهانی را مورد عفو قرار داده است.

حاکم در مستدرک از علی س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: «يَا عَلِيُّ، لَا تُتْبِعْ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ، فَإِنَّما لَكَ الْـأُولَى، وَلَيْسَتْ لَكَ الْـآخِرَةُ». «ای علی! پس از افتادن نگاه اول، دوباره نگاه نکن، تو فقط نگاه اول را حق داری و نگاه دوم را حق نداری».

حاکم بعد از تخریج حدیث می‌گوید: این حدیث مطابق با شرایط شیخین صحیح است، ذهبی در «تلخیص» با حاکم موافق است، و چند حدیث دیگر به همین معنی آمده است.

خداوند به حفظ نگاه فرمان نداده؛ مگر به خاطر این که نگاه به نامحرم نوعی زنا است.

ابو هریره از پیامبر ج روایت می‌کند که فرمود: «العَيْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ، وَالأُذُنَانِ زِنَاهُمَا الاسْتِمَاعُ، وَاللِّسَانُ زِناهُ الكَلاَمُ، وَاليَدُ زِنَاهَا البَطْشُ، وَالرِّجْلُ زِنَاهَا الخُطَا [۱۹۵۸]. «چشم‌‌ها زنا می‌کنند و زنایشان نگاه کردن به نامحرم است و زنای گوش‌ها گوش دادن است و زنای زبان سخن گفتن است و زنای دست‌‌ها دست زدن است و زنای پا‌ها رفتن است».

نگاه کردن زنا است به خاطر این که لذت بردن از نگاه به زیبایی‌‌های زن سبب می‌شود تا زن در قلب نگاه کننده جا بگیرد؛ و مرد به دنبال انجام کار زشت با او باشد، پس وقتی که در شریعت از نگاه کردن به زن چون منجر به فساد می‌شود، نهی شده است. این نگاه‌ها زمانی صورت می‌گیرد که زنان و مردان در بیرون با یکدیگر اختلاط داشته باشند. بنابراین اختلاط ممنوع است، چون سبب و وسیل‌های برای کاری می‌شود که عاقبت خوبی ندارد.

دلیل سوم: دلایلی که پیش تر بیان شد که تمام بدن زن عورت است، و باید تمام بدنش را بپوشاند؛ چون برهنه کردن بدن یا قسمتی ازآن سبب می‌شود تا به زن‌‌ها نگاه شود، و نگاه کردن به زن سبب می‌شود تا مرد به او دلبسته شود و سپس برای به دست آوردن زن دست به کار می‌شود، اختلاط زنان با مردان نیزچنین نتایجی خواهد داشت.

دلیل چهارم: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ [النور: ۳۱]. «و نباید [زمین ] را با پاهایشان بکوبند تا آنچه از زینتشان را که نهان مى داشتند، آشکار شود».

خداوند زنان را از کوبیدن پا‌ها به زمین نهی کرده؛ گرچه این کار در اصل جایز است؛ اما خداوند از آن نهی نمود تا کوبیدن پا سبب نشود که مردان صدای خلخال را بشنوند؛ زیرا این امر، انگیزه‌‌های شهوت را در آن‌‌ها تحریک می‌کند. همچنین از اختلاط منع می‌شود چون منجر به فساد می‌گردد.

دلیل پنجم: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ١٩ [المؤمن: ۱۹]. «[خداوند] خیانت چشمان و آنچه را که دل‌ها نهفته مى دارند، مى داند (۱۹)».

ابن عباس این آیه را این گونه تفسیر می‌کند: آن مردی است که در منزلی می‌رود که در آن منزل زن زیبایی هست، و یا از کنار آن‌‌ها می‌گذرد، و چون اهل خانواده غافل شوند، او به آن زن نگاه می‌کند و وقتی آن‌‌ها متوجه شوند چشم خود را از آن زن بر می‌گرداند. حال آن که خداوند از دل آن مرد آگاه است که در دلش می‌گوید: اگر می‌توانست با او زنا می‌کرد [۱۹۵۹]. خداوند چشمی را که به دزدی نگاه می‌کند خیانتکار دانسته است، پس اختلاط چطور؟!

دلیل ششم: خداوند به زنان فرمان داده که در خانه هایشان بمانند، می‌فرماید: ﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ [الأحزاب: ۳۳]. «و در خانه هاى خود بمانید و چون زینت نمایى [عصر] جاهلیت پیشین زینت ننمایید».

خداوند همسران پاک پیامبر ج را فرمان داده است که در خانه هایشان بمانند، و این خطاب عام است و دیگر زن‌های مسلمین را نیز شامل می‌شود، چون در علم اصول ثابت است: که خطابِ مواجهه حکم عام را دارد؛ مگر آن که دلیلی بر تخصیص آن وجود داشته باشد، و اینجا دلیلی که بر اختصاص دلالت نماید وجود ندارد. پس وقتی زنان فرمان یافته‌اند که در خانه بمانند؛ مگر این که ضرورت، اقتضا کند که بیرون بروند... پس چطور گفته می‌شود که اختلاط جایز است؟!

با این که در این زمان نافرمانی زنان زیاد شده و به کثرت، لباس حیا را کنار گذاشته‌اند و بی‌حجابی و عریانی در حضور مردان بیگانه را مهم نمی‌دانند، اما از دلایل سنّت فقط به ذکر ده مورد اکتفا می‌کنیم:

۱- امام احمد در مسند خود با سند خویش از ام حمید، زنِ ابی حمید ساعدی ل روایت می‌کند که نزد پیامبر ج آمد و گفت:‌ای رسول خدا، من دوست دارم با شما نماز بخوانم، فرمود: «قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ تُحِبِّينَ الصَّلَاةَ مَعِي، وَصَلَاتُكِ فِي بَيْتِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي حُجْرَتِكِ، وَصَلَاتُكِ فِي حُجْرَتِكِ خَيْرٌ مِنْ صَلَاتِكِ فِي دَارِكِ، وَصَلَاتُكِ فِي دَارِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ، وَصَلَاتُكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِي». «می‌دانم که نماز خواندن را با من دوست داری، اما نماز شما در اتاقت بهتر است از نمازت در حجره ات، و نمازت در حجره ات بهتر است از نمازت در صحن منزل، و نمازت در حیاط و صحن منزل بهتر است از نمازت در مسجد قومت، و نمازت در مسجد قومت بهتر است از نمازت که در مسجد من بخوانی [۱۹۶۰]».

آنگاه پیامبرج به ام حمید دستور داد که برای او در آخرین اتاقی از اتاقهایش و در تاریک‌ترین آن برای او محل نمازی درست کردند، و او تا دم مرگ همان جا نماز می‌خواند.

ابن خزیمه در صحیح خود از عبد الله بن مسعود س روایت می‌کند و او از پیامبر ج روایت می‌کند که فرمود:

«إِنَّ أَحَبَّ صَلاَةِ الْـمَرْأَة إِلَى اللهِ فِي أَشَدِّ مَكَانٍ فِي بَيْتِهَا ظُلْمَةً [۱۹۶۱]. «پسندیده ترین نمازِ زن، نزد خداوند، نمازی است که زن در تاریکترین قسمت خانه‌اش ادا می‌کند».

چند حدیث دیگر به همین مفهوم آمده است که همه این احادیث نشانگر آن است که نماز زن در خانه بهتر از نمازش در مسجد است.

بنابراین وقتی که نماز خواندنِ زن، در خانه بهتر از نماز خواندنش در مسجد همراه پیامبرج است، پس اختلاط زن و مرد باید به طریق اولی ممنوع باشد.

۲- مسلم، ترمذی و دیگران از ابو هریره س روایت کرده‌اند که گفت: پیامبر خدا ج فرمود: «خَيْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا، وَشَرُّهَا آخِرُهَا، وَخَيْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا، وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا [۱۹۶۲]. «بهترین صف‌‌های مردان (در نماز) صف‌‌های اول هستند و بدترین صف هایشان صف‌‌های آخر هستند، و بهترین صف‌‌های زنان آخرین صف‌‌ها هستند و بدترین صف هایشان، صف‌‌های اول می‌باشند».

پیامبرج برای زنان مقرر نموده که هرگاه به مسجد آمدند از نماز گزاران جدا باشند. رسول الله ج صف‌‌های اول زنان را بد خوانده و صف‌‌های آخر زنان را توصیف نموده است؛ چون زن‌هایی که در صف‌‌های آخر هستند از مردان فاصله بیشتری دارند و از قاطی شدن با آن‌‌ها و دیدن مرد‌ها و دلبستن به آن‌‌ها به هنگام مشاهده حرکات مردان و شنیدن سخنانشان دورتر هستند. پیامبرج صف‌‌های اول زنان را چون بر عکس این می‌باشند مذمت نموده است، و صف‌‌های آخر مردان را بد دانسته؛ چون اگر زن‌ها با آنان در مسجد باشند آن‌‌ها به زن‌ها نزدیکترند و از امام دورند، و ممکن است زن‌ها خاطر آن‌‌ها را به خود مشغول کنند و شاید عبادت و خشوع و نیت آن‌‌ها را فاسد کنند. پس وقتی که شریعت در عبادات چنین احتمالی را مد نظر قرار داده با این که آن جا اختلاطی نیست و فقط زن و مرد نزدیک هم قرار می‌گیرند، حال شما جایی را در نظر بگیرید که بین زن و مرد اختلاط باشد، آنجا وضعیت چگونه خواهد بود؟!

۳- مسلم در صحیح خود از زینب همسر عبدالله بن مسعود ل روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ج فرمود: «إِذَا شَهِدَتْ إِحْدَاكُنَّ الْـمَسْجِدَ فَلَا تَمَسَّ طِيبًا [۱۹۶۳]. «هرگاه یکی از شما به مسجد آمد خوشبویی استفاده نکند».

ابو داود در سنن خود، و امام احمد و شافعی در مسند‌های خویش از ابو هریره س روایت می‌کنند که پیامبرج فرمود: «لَا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّـهِ مَسَاجِدَ اللَّـهِ، وَلَكِنْ لِيَخْرُجْنَ وَهُنَّ تَفِلَاتٌ [۱۹۶۴]. «کنیزان خدا را از مساجد منع نکنید، اما باید در حالی به مسجد بروند که ساده باشند و عطر و خوشبویی استفاده نکرده باشند».

ابن دقیق العید می‌گوید: از این حدیث ثابت می‌شود که استفاده از عطر و خوشبویی برای زنی که می‌خواهد به مسجد برود حرام است؛ زیرا سبب تحریک مردان می‌شود، وگاهی شهوت زن را نیز تحریک می‌کند. ابن دقیق العید، اضافه می‌کند: هر آنچه که به معنای خوشبویی است مانند لباس خوب و زیورات و هیئت و ظاهر شیک را نیز شامل می‌شود.

حافظ ابن حجر می‌گوید: این حدیث اختلاط و قاطی شدن با مرد را شامل می‌شود [۱۹۶۵].

خطابی در معالم السنن می‌گوید: التَّفَل: یعنی بد بویی، و گفته می‌شودامرأة تَفِلَة: یعنی زنی که خوشبویی و عطر استفاده نکرده است [۱۹۶۶].

۴- اسامه ابن زید س از پیامبر ج روایت می‌کند که فرمود: «مَا تَرَكْتُ بَعْدِي فِتْنَةً أَضَرَّ عَلَى الرِّجَالِ مِنْ النِّسَاءِ [۱۹۶۷]. «زیان بارترین فتنه برای مردان زنان هستند».

پیامبر ج توضیح داده که زنان سبب فتنه مردان می‌شوند؛ پس چگونه فتنه مبتلا کننده و به فتنه مبتلا شونده یک جا جمع می‌شوند؟! قطعاً اختلاط این دو جایز نیست.

۵- ابی سعید خدرى س از پیامبر ج روایت می‌کند که فرمود: «إِنَّ الدُّنْيَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَإِنَّ اللَّـهَ مُسْتَخْلِفُكُمْ فِيهَا فَيَنْظُرُ كَيْفَ تَعْمَلُونَ فَاتَّقُوا الدُّنْيَا وَاتَّقُوا النِّسَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنَةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَتْ فِي النِّسَاءِ [۱۹۶۸]. «دنیا شیرین و سرسبز است، و خداوند شما را در آن جانشین می‌کند و نگاه می‌کند که چگونه عمل می‌کنید، پس از دنیا بپرهیزید و از زنان بپرهیزید، همانا اولین فتنه بنی اسرائیل در زنان بود».

وجه دلالت حدیث:

پیامبر ج فرمان داده که از زنان پرهیز و دوری شود، و این امر مقتضی وجوب است پس اگر مرد و زن قاطی باشند، چگونه به این فرمان پیامبرج عمل شده است؟! این امکان ندارد؛ پس اختلاط زن و مرد جایز نیست.

۶- ابو داود و بخاری از حمزه بن ابی أسید انصاری و او از پدرش روایت می‌کند که او از پیامبر ج شنید که از مسجد بیرون آمد و مردان و زنان قاطی بودند؛ آنگاه پیامبرج فرمود: «اسْتَأْخِرْنَ؛ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكُنَّ أَنْ تَحْقُقْنَ الطَّرِيقَ، عَلَيْكُنَّ بِحَافَّاتِ الطَّرِيقِ» فَكَانَتْ الْـمَرْأَةُ تَلْتَصِقُ بِالْـجِدَارِ، حَتَّى إِنَّ ثَوْبَهَا لَيَتَعَلَّقُ بِالْـجِدَارِ مِنْ لُصُوقِهَا بِهِ [۱۹۶۹]». «شما زن‌ها خود را عقب نگاه دارید، چون شما حق ندارید وسط راه را بگیرید، بلکه کناره و گوشه‌‌های راه را در پیش بگیرید آنگاه زن‌ها از کنار دیوار می‌رفتند تا جایی که لباسشان به دیوار می‌چسبید؛» ابن أثیر در کتاب [النهاية في غريب الحديث] می‌گوید: (يَحْقُقْنَ الطريق: أن يَرْكَبْنَ حُقَّها وهو وسطَها)».

وجه دلالت حدیث: پس وقتی که پیامبر ج زنان را از اختلاط در راه منع کرده است چون به فتنه منجر می‌شود، پس چگونه می‌توان گفت که در جا‌های دیگراختلاط زن و مرد جایز است؟!

۷- ابو داود طیالسی و غیره از نافع از عمر س روایت می‌کنند که پیامبر ج وقتی مسجد را ساخت برای زن‌ها درواز‌های را مقرر کرد و فرمود: «لا يَلِجَنَّ من هذا الباب من الرجال أَحَد [۱۹۷۰]». «از این در هیچ‌کس از مردان وارد نشود».

بخاری در (التاریخ الکبیر) از ابن عمر و او از عمر ب و او از پیامبرج روایت می‌کند که فرمود: «لا تَدْخُلوا المسجدَ من باب النساء [۱۹۷۱]. «شما مردان از درِ زنان وارد مسجد نشوید».

وجه دلالت حدیث: پیامبر از اختلاط مردان و زنان در در‌های مسجد به هنگام ورود و خروج منع کرده است، و مشترک بودن در را برای مردان و زنان منع نموده تا اینگونه راه اختلاط را ببندد، پس وقتی اختلاط در چنین حالتی ممنوع است، در جا‌های دیگر به صورت اولی ممنوع می‌باشد.

۸- بخاری در صحیح خود از ام سلمه ل روایت می‌کند که گفت: «كان رسول الله ج إذا سَلَّمَ من صلاته، قام النساء حين يَقْضِي تسليمه، ومَكَثَ النبي صلى الله عليه وسلم في مكانه يسيرا» [۱۹۷۲] «پیامبرخدا ج وقتی نماز را تمام می‌کرد و سلام می‌گفت، وقتی سلام گفتن ایشان تمام می‌شد زنان بلند می‌شدند و پیامبرج‌اندکی در جایش مکث می‌کرد».

و در روایتی دیگر می‌گوید: «كَانَ يُسَلِّمُ فَيَنْصَرِفُ النِّسَاءُ فَيَدْخُلْنَ بُيُوتَهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْصَرِفَ رَسُولُ اللَّـهِ ج [۱۹۷۳]. «پیامبر ج در نماز سلام می‌گفت آنگاه زن‌ها می‌رفتند و وارد خانه هایشان می‌شدند، قبل از آن که پیامبر حرکت کند».

و در روایتی دیگر آمده است: «كُنَّ إِذَا سَلَّمْنَ مِنْ الْـمَكْتُوبَةِ قُمْنَ وَثَبَتَ رَسُولُ اللَّـهِ ج وَمَنْ صَلَّى مِنْ الرِّجَالِ مَا شَاءَ اللَّـهُ فَإِذَا قَامَ رَسُولُ اللَّـهِ ج قَامَ الرِّجَالُ [۱۹۷۴]. «وقتی زن‌ها در نماز فرض سلام می‌گفتند، بلند می‌شدند و پیامبر در جایش می‌ماند و مردانی که به نماز خواندن مشغول می‌شدند می‌ماندند زمانی که پیامبرج بلند می‌شد مردان بلند می‌شدند».

وجه دلالت حدیث: پیامبر ج عملاً از اختلاط زن و مرد باز می‌داشت، بنابراین در جا‌های دیگر نیز باید اختلاط زن و مرد ممنوع باشد.

۹- طبرانی در المعجم الکبیر از معقل ابن یسار س روایت می‌کند که پیامبرج فرمود: «لأَنْ يُطْعَنَ فِي رَأْسِ أَحَدِكُمْ بِمِخْيَطٍ مِنْ حَدِيدٍ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَمَسَّ امْرَأَةً لا تَحِلُّ لَهُ [۱۹۷۵]. «اگر در سر یکی از شما میخی آهنین فرو برده شود، بهتر است از آنکه به زنی دست بزند که برایش حلال نیست».

هیثمی در [مجمع الزوائد] [۱۹۷۶] می‌گوید: راویان آن راویان حدیث صحیح هستند. منذری در [الترغیب و الترهیب] [۱۹۷۷] می‌گوید: راویان آن ثقه هستند.

۱۰- طبرانی از ابی امامهس و او از پیامبرج روایت می‌کند که فرمود: «لَان يَزْحَمُ رَجُلٌ خِنْزِيرًا مُتَلَطِّخًا بِطِينٍ، أَوْ حَمْأَةٍ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَزْحَمَ مَنْكِبِهِ مَنْكِبَ امْرَأَةٍ لا تَحِلُّ لَهُ [۱۹۷۸]. «اگر بدن کسی به خوکی که آغشته به خاک و گل و لجن است بخورد، بهتر از آن است که شانه‌اش به شانه زنی بخورد که برایش حلال نیست».

دو حدیث مذکور بر این دلالت می‌نمایند که: پیامبرج از تماس بدن زن با مرد اگر محرم نباشند را با حایل و بدون حایل منع کرده است؛ چون تأثیر بدی دارد، بنابراین اختلاط ممنوع می‌باشد.

اگر در دلایل مذکور فکر کنیم چند نکته روشن می‌شود: اینکه اختلاط به فتنه منجر نمی‌شود فقط تصور بعضی از افراد است، و گر نه در حقیقت، اختلاط به فتنه می‌انجامد. از این رو پیامبرج به خاطر از بین بردن ریشه فتنه آن را منع کرده است، اما آنچه ضرورت ایجاب می‌کند و چار‌های جز آن نیست؛ مانند: اختلاط زن‌‌ها و مرد‌ها در حرم مکه و حرم مدینه اشکالی ندارد.

از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم که مسلمانان گمراه را هدایت کند و هدایت یافتگان آن‌‌ها را هدایت بیشتر نصیب فرماید، و آنان را توفیق دهد تا کار‌های نیک انجام دهند و منکرات را ترک کنند.

و بالله التوفیق، و صلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه و سلم.

فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء (۲/۵۳-۶۱).

[۱۹۵۸] جزء من حدیث أخرجه البخاری (۶۶۱۲،۶۲۴۳) مسلم (۲۶۵۷). [۱۹۵۹] انظر: «تفسیر ابن کثیر» (۴/۷۶)، بنحوه. [۱۹۶۰] أحمد (۶/۳۷۱)، وابن خزیمة (۱۶۸۹)، و الطبرانی فی «الکبیر»۲۵/۱۴۸ (۳۵۶) بنحوه، و ابن حبان (۲۲۱۷)، وابن أبی شيبة (۷۶۲۰). قال: الهیثمی فی «مجمع الزوائد»: (۲/۳۴): «رواه أحمد و رجاله رجال الصحیح». و حسنه الألبانی فی «صحیح الترغیب و الترهیب» (۳۵۰) و فی «صحیح ابن خزيمة» (۱۶۸۹). [۱۹۶۱] ابن خزيمة (۱۶۹۱،۱۶۹۲)، و الطبرانی فی [المعجم الکبیر] کما فی «مجمع الزوائد» (۲/۳۵)، و البیهقی فی«الکبری» (۵۱۴۵،۵۱۴۶). و حسنه الالبانی فی «صحیح ابن خزيمة» (۱۶۹۱). [۱۹۶۲] مسلم (۴۴۰)، و ابوداود (۶۷۸)، و الترمذی (۲۲۴)، و النسائی (۸۲۱)، و ابن ماجه (۱۰۰۰)، و ابن خزيمة (۱۶۹۳)، و الدارمی (۱۲۷۲). [۱۹۶۳] أحمد (۶/۳۶۳)، و مسلم (۴۴۳)، و ابن خزیمة (۱۶۸۰)، و ابن حبان (۱۲۱۲، ۲۲۱۵). [۱۹۶۴] أحمد (۲/۴۳۸، ۴۷۵) و (۵/۱۹۲، ۱۹۳)و (۶/۶۹)، و ابو داود (۵۶۵)، و ابن خزيمة (۱۶۷۹)، و الدارمی (۱۲۷۹)، و ابن حبان (۲۲۱۱، ۲۲۱۴). قال فی «مجمع الزوائد» (۲/۳۳): «إسناده حسن»، صححه الألبانی فی «صحیح سنن ابی داود» (۵۲۹). [۱۹۶۵] «احکام الأحکام» لابن دقیق العید (۱/۱۶۸) بنحوه. و انظر: «فتح الباری» (۲/۳۴۹)، «فیض القدیر» (۱/۳۸۷). [۱۹۶۶] «معالم السنن»۱/۱۴۰ (۱۸۵). [۱۹۶۷] البخاری (۵۰۶۹)، و مسلم (۲۷۴۰، ۲۷۴۱). [۱۹۶۸] مسلم (۲۷۴۲). [۱۹۶۹] ابو داود (۵۲۷۲)، و الطبرانی فی «الکبیر»۱۹/۲۶۱ (۵۸۰)، و البیهقی «شعب الایمان» (۷۸۲۲). و حسنه الألبانی فی صحیح سنن ابی داود (۴۳۹۲). [۱۹۷۰] «مسند الطیالسی» ۱/۲۵۱ (۱۸۲۹). [۱۹۷۱] ابو داود (۴۶۲، ۵۷۱)، و الطیالسی فی «مسنده» (۱۸۲۹)، و الطبرانی فی «الأوسط» (۱۰۱۸) بنحوه من حدیث ابن عمر ل و صححه الألبانی فی «صحیح ابی داود» (۴۳۹). و اخرجه موقوفاً عن عمر بن الخطاب: البخاری فی «التاریخ الکبیر» ۱/۶۰ (۱۳۰)، و ابو داود (۴۶۲-۴۶۴)قال: «و هو اصح». [۱۹۷۲] البخاری (۸۳۷، ۸۴۹). [۱۹۷۳] البخاری (۸۵۰). [۱۹۷۴] البخاری (۸۶۶). [۱۹۷۵] الطبرانی فی «الکبیر» ۲۰/۲۱۲،۲۱۱ (۴۸۷،۴۸۶) مرفوعاً، وابن أبی شيبة فی «المصنف» (۱۷۳۱۶) موقوفاً علی معقل. و صحح رفعه الألبانی فی «الصحيحة» (۱/۴۴۷). [۱۹۷۶] «مجمع الزوائد» (۴/۳۲۶). [۱۹۷۷] «الترغیب و الترهیب»۳/۲۶ (۲۹۳۸). [۱۹۷۸] الطبرانی فی «الکبیر» ۸/۲۰۵ (۷۸۳۰)، قال فی «مجمع الزوائد » (۴/۳۲۶): «فیه علی بن یزید الألهانی و هو ضعیف جداً و فیه توثیق».