فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۲۸] حکم تفاخر به نسب

[۲۸] حکم تفاخر به نسب

س۱: برخی معتقدند که تفاخر به نسب امری زیبا و پسندیده است، و از این آیه استدلال می‌گیرند: ﴿وَرَفَعَ بَعۡضَكُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ [الأنعام: ۱۶۵]. «و بعضی را بر بعضی دیگر مراتبی برتر داد».

و این حدیث: «إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَى كِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَعِيلَ، وَاصْطَفَى قُرَيْشًا مِنْ كِنَانَةَ، وَاصْطَفَى هَاشِمًا مِنْ قُرَيْشٍ، وَاصْطَفَانِي مِنْ بَنِي هَاشِمٍ». «(الله تعالى) از میان فرزندان اسماعیل، کنانه را برگزید و از کنانه، قریش را برگزید، و از قریش، هاشم را برگزید، و من محمد را از بنی هاشم برگزید» [۱۳۲۱].

نظر شما در این مورد چیست؟

ج۱: تفاخر به نسب به طور مطلق، جایز نیست، بنابراین می‌توان گفت این موضوع به طور مطلق صحت ندارد.

رسول الله ج درحدیثی می‌فرماید: «لَيَنْتَهِيَنَّ أَقْوَامٌ يَفْتَخِرُونَ بِآبَائِهِمْ الَّذِينَ مَاتُوا... أَوْ لَيَكُونُنَّ أَهْوَنَ عَلَى اللَّـهِ مِنْ الْـجُعَلِ الَّذِي يُدَهْدِهُ الْـخِرَاءَ بِأَنْفِهِ» [۱۳۲۲]. «کسانی که به پدران و نیاکان مرده خود افتخار می‌کنند باید از این کار باز بیایند، و در صورتی که باز نیایند، نزد الله تعالى از سوسکی که سرگین و کثافت را با بینی خود می‌غلطاند، پست تر خواهند بود».

افتخار به نسب از امور جاهلیت است.

رسول الله ج فرموده‌اند: «إِنَّ اللَّـهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الْـجَاهِلِيَّةِ وَفَخْرَهَا بِالْـآبَاءِ، إِنَّمَا هُوَ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَفَاجِرٌ شَقِيٌّ، النَّاسُ كُلُّهُمْ بَنُو آدَمَ وَآدَمُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ» [۱۳۲۳]. «الله تعالى تعصب جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور کرده است؛ فرد یا مؤمن پرهیزگار است؛ یا فاسقِ بدبخت، مردم همه از فرزندان آدم هستند و آدم از خاک آفریده شده است».

رسول الله ج فرمود: «أَرْبَعٌ فِي أُمَّتِي مِنْ أَمْرِ الْـجَاهِلِيَّةِ لَا يَتْرُكُونَهُنَّ: الْـفَخْرُ فِي الْـأَحْسَابِ، وَالطَّعْنُ فِي الْـأَنْسَابِ، وَالْـاسْتِسْقَاءُ بِالنُّجُومِ، وَالنِّيَاحَةُ» [۱۳۲۴]. «از امور جاهلیت چهار چیز در میان امت من باقی مانده است که آن‌‌ها را ترک نمی‌دهند، که عبارتند از: فخر به حسب، طعن در نسب، طلب باران به وسیله‌ی ستارگان، نوحه خوانی گریه و زاری برای مردگان».

این حدیث بیانگر نکوهش افتخار به نسب است؛ زیرا شرف آدمی با کار‌هایی است که انجام می‌دهد، و شرافت آبائی و اجدادی سودی به انسان نمی‌رساند.

شاعر گفته:

إذا افتخَرت بأقوامٍ لهم شرف
قلنا صدقتَ ولكن بئس ما ولدوا [۱۳۲۵]

آنگاه که تو به گذشتگان با شرافت خود می‌نازی ما سخن تو را تصدیق می‌کنیم؛ اما بدان که فرزندان نگون بختی از خود بر جای گذاشته‌اند!.

رسول الله ج فرموده‌اند: «مَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ» [۱۳۲۶]. «کسی که عملش او را عقب بیاندازد، نسبش او را به جایی نمی‌رساند».

منظور از این آیه ﴿وَرَفَعَ بَعۡضَكُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ [الأنعام: ۱۶۵]. «وبعضی را بربعضی دیگر به مراتبی برتری داد» فضائل ظاهری مراد است: مانند علم و زهد و عبادت و سخاوت و شجاعت و امثال آن؛ زیرا الله تعالى به صاحبان چنین صفاتی در دنیا و آخرت فضل و برتری نصیب می‌گرداند.

الله تعالى در قرآن فرمود: ﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ [المجادله: ۱۱]. «الله تعالى به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و بهره از علم دارند، درجات بزرگی می‌بخشد».

منظور از حدیثی که در متن سؤال مطرح شده است، این می‌باشد که الله تعالى رسول الله ج را از مشهورترین و اشرفترین عرب انتخاب نمود تا مردم پس این که اطمینان نموده ند که این که پیامبر از نسلی با لیاقت و با کمال و جمال است و در بین عرب‌های دیگر از جایگاه بالاتری برخوردار هستند، بدیهی است که به امانت داری و صداقت او بیشتر اعتماد می‌کنند؛ این ویژگی امری معنوی است که تقویت کننده امر نبوت محمد ج است؛ با وجود این امتیاز و ویژگی در بقیه افراد قبیله پیامبر از عموهایشان و دیگران که به رسالت ایشان ایمان نیاورند، امتیاز نژاد و قبیله به آنان سودی نرساند و به آنان مایه افتخار و مباهات نشد، از جمله عموی رسول الله ج ابولهب- که در قرآن در مورد ایشان فرمود: ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١[المسد: ۱] «بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او».

شاعر در این مورد می‌گوید:

لعمرك ما الانسان إلا بدِينه
فلا تترك التقوي اتّكالاً علي النسب

«فقد رفع الإسلام (سلمانَ) فارسٍ وقد وضع الشرك الشَّقِيَّ (أبا لهب)»

بدون تردید سرمایه‌ی انسان دین اوست بخاطر نسب مسیر تقوی ر‌ها نمی‌شود [۱۳۲۷].

اسلام به سلمان فارسی عزت داد و شرک و بت پرستی ابولهب شقی و بدبخت را خوار و ذلیل نمود.

فتوا با امضای شیخ ابن جبرین مورخه ۲۹/۱۰/۱۴۲۰

س۲: برخی معتقدند که تفاخر به نسب امری زیبا و پسندیده است، و از این آیه استدلال می‌گیرند: ﴿وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ [الزخرف: ۳۲]. «و بعضى را بر بعضى برترى دادیم» و از این حدیث رسول الله ج نیز استدلال می‌گیرند: «إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَى مِنْ وَلَدِ إِبْرَاهِيمَ إِسْمَعِيلَ، وَاصْطَفَى مِنْ وَلَدِ إِسْمَعِيلَ بَنِي كِنَانَةَ، وَاصْطَفَى مِنْ بَنِي كِنَانَةَ قُرَيْشًا، وَاصْطَفَى مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي هَاشِمٍ، وَاصْطَفَانِي مِنْ بَنِي هَاشِمٍ» [۱۳۲۸].«(الله تعالى) از میان فرزندان ابراهیم، اسماعیل را برگزید، و از میان فرزندان اسماعیل، کنانه را برگزید و از کنانه، قریش را برگزید، و از قریش، هاشم را برگزید، ومن محمد را از بنی هاشم برگزید».

نظر شما در این مورد چیست؟

ج: به نظرم تفاخر به نسب از امور جاهلیت است. رسول الله ج از این کار‌ها بیزاری جسته است. ولی گفتار الله تعالى که می‌فرماید: ﴿وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ [الزخرف: ۳۲]. «و بعضى را بر بعضى برترى دادیم»

منظور از آن امور دنیوی می‌باشد. چرا که الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡيَتَيۡنِ عَظِيمٍ٣١ أَهُمۡ يَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّكَۚ نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَيۡنَهُم مَّعِيشَتَهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّيَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِيّٗاۗ وَرَحۡمَتُ رَبِّكَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ٣٢ [الزخرف: ۳۱ – ۳۲]. «و گفتند: «چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از این دو شهر (مکه و طائف) نازل نشده است؟!» (۳۱) آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟! ما معیشت آن‌ها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند); و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏آورى مى‏کنند بهتر است! (۳۲)».

این یکی فقیر و دیگری ثروتمند، یکی مریض و دیگری سالم، یکی قوی و دیگری ضعیف و ناتوان است... منظور از آیه این است.

اما فخر فروشی به نسب از ادعا‌های جاهلیت است که رسول الله ج از انجام دهنده‌ی آن اظهار بیزاری نموده است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣ [الحجرات: ۱۳]. «اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید; (این‌ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست; خداوند دانا و آگاه است (۱۳)»! .

منظور از آن شناختن یکدیگر است نه تفاخر و فخر فروشی.

فتوا با امضای شیخ ابن عثیمین

[۱۳۲۱] مسلم (۲۲۷۶)،مسند احمد (۴/۱۰۷)، ترمذی (۳۶۰۶) ابن حبان (۶۲۴۲)،۶۳۳۳-۶۴۷۵. [۱۳۲۲] ترمذی (۳۹۹۵)متن حدیث از ترمذی است، ابو داود (۵۱۱۶) همانند آن. [۱۳۲۳] ابو داود (۵۱۱۶)، ترمذی (۳۹۵۵) وقال«حسن غریب». [۱۳۲۴] مسلم (۹۳۴). [۱۳۲۵] شعر منسوب به ابن الرومی است با این لفظ لئن فَخَرت بآباءٍ ذوی حسبٍ + لقد صَدَقتَ ولکن بئس ما ولدوا. [۱۳۲۶] [مسلم:۳۶۹۹]. [۱۳۲۷] شعر منسوب به علی است وهمچنین ونمسوب به صاحب بن عباد وبه جای کلمه عاشقی، شریف است. [۱۳۲۸] احمد (۴/۱۰۷) و ابن ابی شیبة (۳۱۷۳۱) و الترمذی (۳۶۰۵) و قال: «هذا حدیث حسن صحیح» و له شاهد عند مسلم (۲۲۷۶).