فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۲۷] حکم پوشیدن النگو برای معالجه روماتیسم

[۲۷] حکم پوشیدن النگو برای معالجه روماتیسم

از عبد العزیز بن عبد الله بن به برادر...سلمه الله و تولاه

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته...و بعد:

نامه گرامی شما را دریافت کردم، و برگه ‌هایی که ضمیمه آن بود و در آن خصوصیت‌های النگو‌های مسی که اخیراً برای مبارزه با بیماری روماتیسم به کار می‌رود توضیح داده شده بود، اینجانب موضوع را به گروهی از اساتید دانشگاه ارائه نمودم و در مورد حکم آن بحث و تبادل نظر نمودیم، دیدگاه‌های مختلف و متفاوتی وجود داشت، بعضی آن را به خاطر اینکه دارای خصوصیت‌‌های ضد روماتیسم است جایز قرار داده و بعضی بر این باور بودند که نباید از آن استفاده کرد، چون مشابه کاری است که اهل جاهلیت می‌کردند و مهره‌‌ها و تعویذ‌‌ها و حلقه ‌هایی از مس به خود می‌آویختند، و معتقد بودند که با آن بسیاری از بیماری‌‌ها علاج می‌شود و آن را از اسباب مصونیت از چشم زخم می‌پنداشتند، چنان که عقبه بن عامر س از پیامبر ج روایت می‌کند که فرمود: «مَنْ تَعَلَّقَ تَمِيمَةً فَلَا أَتَمَّ اللَّـهُ لَهُ، وَمَنْ تَعَلَّقَ وَدَعَةً فَلَا وَدَعَ اللَّـهُ لَهُ [۱۷۱۷] «هر کسی تعویذی بیاویزد خداوند کام او را بر نیاورد». و در روایتی دیگر آمده است «مَنْ عَلَّقَ تَمِيمَةً فَقَدْ أَشْرَكَ [۱۷۱۸] «هر کسی به خود تعویذی بیاویزد شرک ورزیده است».

از عمران بن حصین روایت است: أن النبی ج «رَأَى رَجُلًا فِي يَدِهِ حَلْقَةٌ مِنْ صُفْرٍ فَقَالَ: مَا هَذِهِ؟ قَالَ: مِنْ الْـوَاهِنَةِ؟ قَالَ: انْزِعْهَا فَآنها لَا تَزِيدُكَ إِلَّا وَهْنًا؛ فَإِنَّكَ لَوْ مِتَّ وَهِيَ عَلَيْكَ مَا أَفْلَحْتَ أَبَدًا [۱۷۱۹]«پیامبر ج در دست مردی حلق‌های از مس دید، فرمود: این چیست؟ گفت: به خاطر دردی است که در بازو یا دست ایجاد می‌شود، این را بسته ام تا بهبودی یابد. پیامبرج فرمود: آن را بیرون کن، چرا که جز ضعف و بیماری به تو چیزی نمی‌افزاید، و اگر تو در حالی بمیری که این حلقه در دستت باشد هرگز رستگار نخواهی شد».

در حدیثی دیگر آمده است که پیامبر ج در یکی از سفرهایش فرستاد‌های را به جستجوی شتران کاروان فرستاد و به او فرمان داد که گردن بند‌های شتران را که اهل جاهلیت گمان می‌کردند به شترانشان فایده می‌رساند و آن را محافظت می‌کند، قطع کند.

از این احادیث و امثال آن استنباط می‌شود که آویزان کردن تعویذ و مهره و یا حلقه و غیره برای دفع یا رفع بلا درست نیست.

در مورد مسئله مذکور به نظر من به خاطر جلوگیری از شائبهء شرک نباید از این النگو‌ها استفاده شود، تا قلب مسلمان فقط متوجه خدا باشد و به او اعتماد کند و به استفاده از اسباب جایز که جواز آن مسلّم است بسنده کند.

اموری که خداوند جایز نموده و برای بندگانش فراهم کرده، آنان را از حرام و از امور مشتبه بی‌نیاز می‌کند.

از پیامبر ج ثابت است که فرمود: «مَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِى الْـحَرَامِ؛ كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْـحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ [۱۷۲۰]«هر کسی که از شبهات پرهیز کند دین و آبرویش را مصون قرار داده است، و هر کسی ک در شبهات بیفتد در حرام افتاده است، مانند چوپانی که اطراف منطقه قُرُق شده، گوسفندانش را می‌چراند که بیم آن می‌رود وارد آن منطقه شوند».

پیامبر ج می‌فرماید: «دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ [۱۷۲۱] «آنچه که تو را در شک می‌اندازد ر‌ها کن و به آنچه تو را دچار شک نمی‌کند روی بیاور».

تردیدی نیست که استفاده از دستبند‌‌های مذکور مشابه با کاری است که اهل جاهلیت در گذشته انجام می‌دادند؛ این عمل یا از امور شرک آمیز و حرام است، و یا از ابزاری است که به شرک می‌انجامد. حداقل این است که از امور مشتبهات است، پس بهتر است مسلمان از آن دوری کند، و به معالج‌های که مباح بودن آن واضح است و شبه‌های در آن نیست اکتفا کند. این نتیج‌های است که من و بعضی از علما و اساتید به آن رسیده ایم. از خداوند می‌خواهم که ما و شما را توفیق دهد تا در مسیر خوشنودی الله تعالى گام بر داریم، و به همه ما آگاهی در دین را عطا کند و ما را از مخالفت با شریعت الهی نجات دهد.

الشیخ ابن باز- مجموع فتاوی و مقالات متنوعه، (۱/۲۰۶).

[۱۷۱۷] احمد (۴/۱۵۴)، و ابو یعلی (۱۷۵۹)، و الطبرانی فی «مسند الشامیین» (۲۳۴)، و ابن حبان (۶۰۸۶)، و الحاکم ۴/۲۱۶ (۷۵۰۱) و صححه و وافقه الذهبی. [۱۷۱۸] احمد (۴/۱۵۶)، قال فی «مجمع الزوائد» (۵/۱۰۳): «رواه احمد و الطبرانی و رجال احمد ثقات». [۱۷۱۹] احمد (۴/۴۴۵) و ابن ماجه (۳۵۳۱) و غیرهما، و حسنَّه البوصیری فی «مصباح الزجاجة» (۴/۷۷). [۱۷۲۰] بخاری (۵۲) مسلم (۱۵۹۹) [۱۷۲۱] ترمذی (۲۵۱۸) نسائی (۵۷۱۴) و قال الترمذی: «حسن صحیح» و أخرجه أیضاً الحاکم ۲/۱۳ و ۴/۹۹ (۲۱۶۹،۲۱۷۰،۷۰۴۶) و صححه فی الموضع الأول و وافقه الذهبی.