[۱۰۱] حکم رفتن برای معالجه پیش کاهنان
س: در عید فطر سال ۱۴۰۳ ه با دختری یتیم که مادرش را از دست داده بود ازدواج کردم، در ابتدای ماه ذی الحجه این دختر به بیماری روانی مبتلا گردید که گریه میکرد و جیغ میزد و فریاد میکشید، پدرش او را به خانهاش برد و کاهنی را برای معالجه او فرا خواند، کاهن او را با دودهای بدبو معالجه کرد و دستور داد تا در طول ماه محرم دختر در خانه تاریکی زندانی شود و آنها این معالجه را (حجبه) مینامند، (یعنی کسی حق دیدن بیمار را ندارد) که این کار را بدون موافقت من کرده بودند، بعد او بهبود یافت و ماههای صفر و ربیع الاول را در خانه پدرش گذراند و در آغاز ماه ربیع الثانی به خانه ام برگشت وقتی به خانه آمد همان بیماریاش دوباره شروع شد، و اکنون او را برای معالجه و مداوا پیش پزشک متخصص بیماریهای روانی برده ام که او را با قرآن و دعاهای ماثور و به اضافه آن با دیگر علاجها معالجه مینماید، اما خانوادهاش راضی نیستند و میخواهند او را نزد یکی از کاهنان معالجه کنند، و خانوادهاش مرا از خواندن قرآن بر او نهی میکنند، چون کاهن به آنها گفته است که من سبب بیشتر شدن بیماری او میشوم چون معوذتین و آیةالکرسی را بر او خوانده ام...اگر پدرش نخواهد او را نزد کاهنی دیگر ببرد من باید چکار کنم؟ لطفاً هر چه زودتر مرا راهنمائی کنید.
ج: شما با خواندن قرآن براو و دعاهای نبوی کار خوبی کردهای؛ اما به خلوت نشستن آن زن با مرد بیگانه حرام است و همچنین نباید زن چیزی از بدنش را پیش او لخت کند یا بیگانه دستش را بر او بگذارد، و اگر شما خود به معالجه او بپردازی بهتر است، همچنین برای معالجه او را به بیمارستان ببرید چون پزشکهای متخصص بیماریهای روانی، در بیمارستان به علاج او خواهند پرداخت.اما بردنش نزد کاهنان ممنوع است، چون پیامبرج میفرماید: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً [۱۸۶۴] «هر کسی نزد کاهنی بیاید و از او چیزی بپرسد نماز چهل روزش قبول نمیشود». و میفرماید: «مَنْ أَتَى كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ». «هر کسی نزد کاهنی آمد و او را در آنچه میگوید تصدیق کرد به آنچه بر محمد نازل شده کفر ورزیده است [۱۸۶۵]».
وصلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه و سلم.
اللجنة الدائمة- مجلةالبحوث الإسلامیة/العدد (۲۶)ص (۱۱۸، ۱۱۹).
[۱۸۶۴] مسلم (۲۲۳۰). [۱۸۶۵] أحمد (۲/۴۲۹)، و إسحاق بن راهویه فی مسنده ۱/ ۴۳۴ (۵۰۳)، و الحاکم۱/۸ (۱۵)و صححه و وافقه الذهبی. قال المناوی فی «فیض القدیر» (۶/۲۳):«..و قال الحافظ العراقی فی أمالیه: حدیث صحیح . و رواه عنه- أی عن الحاکم- البیهقی فی السنن، فقال الذهبی: إسناده قوی» اه - و أخرجه بزیادة فیه: أحمد (۲/۴۷۶)، و أبو داود (۳۴۰۹)، و الترمذی (۱۳۵)، و النسائی فی «الکبری» (۹۰۱۷)، و ابن ماجه (۶۳۹)، و البزار (۳۵۷۸).