فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۱۳۲] آیا حکمرانی بر مبنای قوانین بشری از کفر اکبر به شمار می‌رود؟

[۱۳۲] آیا حکمرانی بر مبنای قوانین بشری از کفر اکبر به شمار می‌رود؟

ج: پاسخ این سؤال را مفتی سابق کشور سعودی؛ شیخ محمدبن ابراهیم آل شیخ داده است، وی در جواب می‌گوید: از انواع کفر اکبر یکی این است که قوانین لعنت شده را جایگزین قوانینی کنند که روح الامین بر قلب محمد ج نازل کرده است تا از بیم دهندگان باشد و آن به زبان عربی آشکار است تا در میان مردم مطابق آن حکمروایی کنند و در هنگام اختلاف و درگیری و دشمنی به آن مراجعه نمایند؛ چرا که الله تعالى می‌فرماید: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا [النساء: ۵۹]‌. «و هرگاه در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و رسول باز گردانید؛ اگر به الله و روز آخرت ایمان دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است».

الله تعالى داشتن ایمان را از کسانی که پیامبر را در اختلافات خود حَکم و داور قرار نمی‌دهند با تأکید و تکرار ادات نفی و قسم، نفی می‌کند و می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥ [النساء: ۶۵]. «به پروردگارت سوگند که آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر زمانی که در اختلافات خود، تو را داور و حکم قرار دهند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند».

الله تعالى تن‌‌ها به داور قرار دادن پیامیر بسنده نکرده است تا زمانی که از داوری پیامبر هیچ گونه احساس ناراحتی در دل نداشته باشند و می‌فرماید: ﴿ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ. «سپس از داوری خود در دل احساس ناراحتی نکنند». واژه‌ی «حرج» که در آیه آمده است به معنای احساس دل تنگی و ناراحتی است. باید آنان دلی بزرگ و سالم از اضطراب و پریشانی داشته باشند.

الله تعالى به این دو مسئله بسنده می‌کند، تا زمانی که کاملاً تسلیم شوند. و زمانی تسلیم می‌شوند که بطور کامل فرمان بردار دستور و داوری پیامبر باشند به گون‌های که از هر نوع وابستگی به آن چیز دل بشویند و به طور کامل تسلیم حکم حق شوند. لذا این مسئله را با مصدر تأکیدی «تسلیماً» مورد تأکید قرار می‌دهند تا بیانگر این حقیقت باشد که تن‌‌ها تسلیم ظاهری کافی نیست؛ بلکه باید به صورت مطلق تسلیم شوند.

تا آن جا که‌ شیخ محمد بن ابراهیم (/) در ادامه می‌گوید: الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ [المائدة: ۴۴]. «وهرکس به آنچه الله نازل کرده‌ است حکم نکند کافر است».

می‌فرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ [المائدة: ۴۵]. «هرکس به آنچه الله نازل کرده است حکم نکند ظالم است».

و می‌فرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ [المائدة: ۴۷]. «و هرکس به آنچه الله نازل کرده‌ است حکم نکند فاسق است».

ببینید الله تعالى به چه صورت، و پیاپی کسانی را که به غیر آنچه الله نازل کرده است حکم می‌کنند؛ کافر ظالم و فاسق ثبت کرده است، غیر ممکن است که الله تعالى حکم کننده‌ی به غیر آنچه الله نازل کرده است را کافر بنامد؛ در حالی که کافر نباشد، بدون تردید یا به صورت عمل یا به صورت اعتقادی مطلقاً کافر است.

طاوس و دیگران از ابن عباس ب در تفسیر این آیه مطالبی روایت کرده‌اند که بیانگر کفر کسی است که به غیر آنچه الله نازل کرده‌ است حکم کند. این کفر یا کفر اعتقادی است که فرد را از دین خارج می‌گرداند و یا کفر عملی است که فرد را از دین خارج نمی‌گرداند [۲۳۶].

نوع اول: کفر اعتقادی است که انواعی دارد:

اول: حاکم برتری و شایستگی حکومت بر مبنای دستورات الله و پیامبر ج را انکار کند وقوانین دیگر را برتربداند. این است معنای آنچه که از ابن عباس ب روایت کرده‌‌اند و ابن جریر (/) آن را اختیار نموده است که حاکم احکام شرعی را که الله تعالى نازل کرده است، انکار کند؛ در این نوع، بین علما اختلافی نیست، چرا که طبق اصول مورد اتفاق بین علما هر‌کس یکی از اصول دین یا یکی از فروع مورد اتفاق و یا یک حرف از مسایل قطعی دین را که پیامبر ج آورده است، انکار کند، کافر می‌گردد و از دین خارج می‌شود.

دوم: حاکمی که مطابق با قوانین الله و رسول (قرآن و سنت) حکومت نمی‌کند؛ امّا حقانیت قرآن و سنت را هم انکار نمی‌کند، در عین حال معتقد است که قوانین غیر اسلامی بهتر، کامل‌تر و فراگیرتر است، یا بصورت مطلق و یا نسبت به حوادث جدید که با تحولات زمان و تغییر اوضاع پدید می‌آید. تردیدی نیست که این نیز کفر است چرا که دستورات و قوانین بشری را که ساخته و پرداخته‌ی اذهان و افکار بشر است، بر دین و قوانین الله حکیم و حمید ترجیح داده است.

در حقیقت احکام و قوانین الله و رسول ج با اختلاف زمان و تغییر اوضاع و حوادث؛ تغییر نمی‌کند، چون هیچ قضیه و ماجرایی – هر چه باشد- نیست مگر این که حکم آن در قرآن و سنت بصورت نصی واضح و آشکار یا بصورت استنباط و یا... وجود دارد، حال برخی آن را می‌فهمند و برخی دیگر نمی‌فهمند.

شایان ذکر است معنای این مطلب که علما گفته‌اند؛ فتوا با تغییر وضعیت تغییر می‌کند آن‌طور نیست که برخی از افرادی که بهر‌های‌اندک از علم دارند و یا شناخت و درک درستی از احکام دین و اسباب و حکمت‌‌های آن ندارند و تصور می‌کنند که تغییر فتوا براساس خواسته‌‌های شهوانی، حیوانی و اهداف مادی و تخیلات انحرافی قابل تغییر است، لذا مشاهده می‌شود که سرسختانه از موضع خود دفاع می‌کنند و نصوص (قرآن وسنت) را تا بتوانند تابع نظریات خویش قرار می‌دهند و به همین هدف است که معنای آیات و احادیث را تغییر می‌دهند و عوض می‌کنند.

موضوع تغییر فتوا با تغییر اوضاع و زمان، آن است که فتوا با اصول شریعت و علت‌هایی که باید رعایت شود، و همچنین با مصلحت‌‌هایی که با اصولِ در نظر گرفته شده از جانب شارع، ساز گار باشد. بدیهی است که طرفداران قوانین ساخته و پرداخته‌ی ذهن بشر از این چیز‌ها به دور هستند و آن‌‌ها به هیچ چیز جز آنچه با اهداف و خواسته‌هایشان سازگار باشد- هر چه که باشد- توجه ندارند، و واقعیت‌‌های جاری صادق‌ترین گواه ‌بر این حقیقت است!.

سوم: حاکم معتقد است که قوانین ساخته و پرداخته‌ی ذهن بشر از قوانین قرآن و سنت، بهتر نیست بلکه همانند آن است، چنین حاکم و فرمانروایی نیز همانند دو نوع اول کافر و از دین خارج است، چرا که اعتقاد او ایجاب می‌کند که مخلوق و خالق با هم برابر هستند و چنین اعتقادی با آیه‌ی ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ [الشورى: ۱۱] «هیچ چیز همانند او تعالى نیست».

وآیاتی دیگر که بیانگر کمال یکتایی پروردگار ومنزه بودن او تعالى از همانند‌ی با مخلوقات در ذات، صفات، افعال و داوری بین مردم در مسایل اختلافی است، این افراد مخالف آیات فوق هستند و آن‌‌ها را رد می‌کنند.

چهارم: شخص چنین اعتقادی ندارد که حکم کننده‌ی به قوانین غیر الهی همانند: حکم کننده‌ی به (قرآن وسنت) است. چه رسد به این که آن را بهتر بداند، اما معتقد است حکمرانی با قانونی که مخالف‌ با قوانین قرآن و سنت است، جواز دارد، چنین فردی همانند حاکمانی که ذکر کردیم (کافر) است وهر حکمی که برای آن‌‌ها مصداق دارد برایشان نیز صادق می‌آید، چرا که‌ ایشان معتقد به چیزی است که با نصوص صحیح و صریح قطعی حرام است.

پنجم: این نوع (عدم حکم به قوانین قرآن وسنت) بزرگترین، فراگیرترین و آشکارترین موردی است که با شریعت از روی عناد و در جهت نابودی احکام الهی و به هدف مخالفت با الله و رسولش انجام می‌گیرد و از نگاه جمع بندی و ترتیب، اصل، فرع، شکل، نوع، حکم، لازم الاجرا بودن و داشتن منبع و مرجع شباهت زیادی با دادگاه‌‌های اسلامی‌دارد. همان‌طور که دادگاه‌‌های شرعی منابع و مراجعی دارد که همه به قرآن و سنت بر می‌گردد، منافع این قوانین و مراجع آن قانون فرانسه، قوانین کشور آمریکا قوانین کشور انگلستان و دیگر قوانین مذاهب و ادیان خود ساخت‌های است که منتسب به شریعت هستند که قوانین این دادگاه‌‌ها از مجموعه این‌‌ها تلفیق شده است.

هم اکنون این دادگاه‌‌ها در بسیاری از شهر‌‌ها و کشور‌های اسلامی با آمادگی و امکانات کامل مشغول به کار هستند و مردم دسته دسته به این‌‌ها رجوع می‌کنند و قضات در این دادگاه‌‌ها در میان مردم با قوانین مخالف قرآن وسنت، قضاوت می‌کنند مردم را بر اجرای قوانین این دادگاه‌‌ها الزام می‌کنند که باید آن را قبول نمایند و پذیرش آن را بر مردم الزامی‌کنند. چه کفری بالاتر از این است و چه چیز‌ی رسالت با محمد رسول الله ج‌ بیشتر مخالف است؟!!.

(گفتنی است که): ذکر تمام ادله‌ی موارد فوق بصورت گسترده در این مقاله نمی‌گنجد.

پس‌ای گروه خردمندان و‌ای فرهیختگان و عاقلان! چگونه می‌پسندید که دستورات افرادی همانند خودتان و‌اندیشه‌‌های امثال خود شما بر شما به اجرا در آید و یا نظر افرادی که بینش آن‌‌ها از شما کمتر است و خطا و اشتباه در حق شان جایز است و حتی خطا‌ها و اشتباهات‌شان از نظر‌یات صحیح آن‌‌ها به مراتب بیشتر است. حتی در قوانین واحکام شان چیز صحیحی وجود ندارد؛ مگر‌مسایلی که به صورت نص یا استنباط برگرفته از دستورات الله و رسولش است. آیا می‌گذارید که آنان در جآن‌ها، خون‌ها، ‌آبر‌و و شرف، خانواده‌ها، همسران، و فرزندان، اموال وسایر حقوق (فردی و اجتماعی) شما قضاوت کنند و قوانین الله و رسولش که مصون از اشتباه هستند و هیچ گونه باطلی از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه ندارد. چرا که از جانب پروردگار حکیم و حمید نازل شده است را ترک کنند و بی‌اعتبار شمارند؟!!!.

پذیرش حَکمیت و قوانین پروردگار در واقع تسلیم شدن در برابر خالقی است که آن‌‌ها را آفریده تا او تعالى را عبادت‌ کنند، لذا همان طور که سجده برای مخلوق جایز نیست و فقط برای الله جایز است، مردم موظف هستند فقط الله را عبادت کنند و مخلوق را عبادت نکنند به همین صورت نباید تسلیم فرمان و داوری کسی جز پروردگاری شوند که حکیم، علیم، حمید، رئوف و رحیم است. نه حکم و قانون مخلوقِ ستم‌ پیشه و جاهل که تردیدها، شهوت‌ها، شبهه‌‌ها وی را هلاک گردانیده است. بر دلشان غفلت سنگ دلی وتاریکی‌‌ها چیره است. به این ترتیب بر خردمندان لازم است که خود را از چنین مهلک‌های نجات دهند، چرا که حکومت مطابق قوانین ساخته و پرداخته‌ی ذهن بشر به بردگی کشاندن انسان و حکمرانی بر مبنای هواها، هوس‌ها، اشتباهات و خطاهاست. علاوه بر این مصداق این آیه‌ قرار خواهند گرفت: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ [المائدة: ۴۴]. «هر‌کس به آنچه الله نازل کرده است، حکم [قضاوت و داوری] نکند، کافر است».

ششم: آنچه بسیاری از سران عشایر و قبایل صحرا نشین و... به نقل از ماجرا‌هایی که برای پدران و اجدادشان پیش آمده است و از عادات و رسوم شان به شمار می‌رود و در اصطلاح محلی آن را (سلوم) می‌نامند که از پدران‌شان به ارث برده‌اند و در میان خود براساس آن حکم و قضاوت می‌کنند و در هنگام اختلاف و مراجعه و حکم آن ‌را به‌ مرحله‌ی اجرا می‌گذارند، از باقی مانده‌‌های جاهلیت و اعراض و روی‌گردانی از فرمان الله و رسول است. لا حول و لا قوة إلا بالله

قسم دوم: کفر عملی است که حاکم بغیر ما أنزل الله را ازدین خارج نمی‌گرداند، آن طور که ابن عباس ب آیه‌ی: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ [المائدة: ۴۴]. «و هرکس به آنچه الله نازل کرده‌ است حکم نکند کافر است». ذکر کرده است. ابن عباس ب در تفسیر این آیه، این نوع کفر‌ را از درج‌های پایینتر از کفر اکبر دانسته است (کفر دون کفر).

ابن عباس ب می‌فرمود: این نوع کفر، کفری نیست که شما به آن گرایش دارید [۲۳۷].مطابق گفته‌ی ابن عباس ب کسانی که حکم به غیر ما انزل الله می‌کنند، در درج‌های پایین‌تر از کفر اکبر قرار دارند که در واقع هوای نفس، حاکم و قاضی را وادار می‌کند که به غیر«ما انزل الله» حکم کند حال آن که معتقد است حکم الله و رسولش حق است و قبول دارد که خودش در اشتباه بوده و از هدایت منحرف است.

هرچند این نوع کفر فرد را از دایره‌ی اسلام خارج نمی‌گرداند لیکن گناه و معصیت عظیمی است که از تمام گناهان کبیره‌ مانند: زنا، نوشیدن شراب، دزدی، سوگند دروغ و... بزرگتر است؛ زیرا این معصیتی است که الله تعالى آن را در کتاب خود کفر نامیده است و اگر بزرگ‌تر از گناهان کبیره نبود آن را کفر نمی‌نامید.

از الله تعالى خواهانیم که همه‌‌‌ی مسلمانان را بر رجوع به کتاب خود با خشنودی و فرمانبرداری متحد کند، که او توانا و قادر بر این است!.

الشیخ محمد بن ابراهیم – فتاوی و رسائل (۱۲/۲۹۱-۲۸۴)

[۲۳۶] تفسیر ابن کثیر ۲/۶۲. [۲۳۷] ابن کثیر (۲/۶۲).