فتاوای علمای حرمین در مورد مسائل فقهی معاصر

فهرست کتاب

[۳۸] حکم داغ، پاره و سوراخ کردن گوش حیوان

[۳۸] حکم داغ، پاره و سوراخ کردن گوش حیوان

س: شیخی به ما فتوا داده است که داغ کردن و سوراخ و یا پاره نمودن گوش حیوان کاری شیطانی است و سبب می‌شود تا الله تعالی کنده این کار را لعنت کند، آیا این درست است یا نه؟

ج: اصل در اسلام این است که چهارپایان محترم‌اند و نباید با سوراخ یا داغ یا پاره کردن بخشی یا تمام گوش مورد آزار و اذیت قرار گیرند؛ مگر آن که به این کار نیاز باشد. مثل این که بخواهد آن را با داغ کردن در غیر چهره و یا شکافتن کوهان شتری که به عنوان قربانی برده می‌شود، علامت گذاری نماید تا برای او و یا دیگران مشخص شود. اینجاست که در این صورت اشکالی ندارد.

در صحیحین از انس س روایت است که گفت: «غَدَوْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّـهِ ج بِعَبْدِ اللَّـهِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ لِيُحَنِّكَهُ فَوَافَيْتُهُ فِي يَدِهِ الْـمِيسَمُ يَسِمُ إِبِلَ الصَّدَقَةِ» [۱۵۳۲]. «صبح هنگام عبدالله بن ابی طلحه را نزد پیامبر ج بردم تا خوردنی به کامش بمالد (تحنیک) و دیدم که ایشان وسیله‌ی داغ کنند‌های در دست دارد و شتران زکات را با داغ کردن علامت گذاری می‌نماید».

احمد و ابن ماجه روایت کرده‌اند: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّـهِ ج يَسِمُ غَنَمًا فِي آذَآنها» [۱۵۳۳]. «پیامبر ج را دیدم که گوسفندانی را با داغ کردن گوش‌هایشان علامت گذاری می‌کرد».

در صحیح بخاری از مسور بن مخرمه و مروان روایت است که گفتند: «خَرَجَ النَّبِيُّ ج زَمَنَ الْـحُدَيْبِيَةِ فِي بِضْعَ عَشْرَةَ مِائَةً مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى إِذَا كَانُوا بِذِي الْـحُلَيْفَةِ قَلَّدَ الْـهَدْيَ وَأَشْعَرَهُ» [۱۵۳۴]. «در زمان صلح حدیبیه پیامبر ج از مدینه همراه با هزار و صد و‌اندی از صحابه بیرون آمد تا به این که ذی الحلیفه رسید. آنگاه پیامبر ج شتر قربانی را قلاده در گردن نمود و کوهانش را شکافت».

این علامت آن بود که حیوان قربانی است؛ امّا داغ کردن بر چهره جایز نیست. چون پیامبر ج از آن نهی کرده و کسی را که چنین کاری انجام می‌دهد لعنت کرده است [۱۵۳۵].

وبالله التوفیق و صلی الله و سلم علی عبده و رسوله محمد و صحبه و سلم

اللجنة الدائمة، فتاوی اسلامیة ۴/۴۴۶

[۱۵۳۲] بخاری ۱۵۰۲ و مسلم ۲۱۱۹. [۱۵۳۳] احمد (۳/۲۵۹،۲۵۴،۱۷۱)، و ابن ماجه (۳۵۶۵) و اصل آن در صحیحین است: (۵۵۴۲)، و مسلم (۲۱۱۹). [۱۵۳۴] احمد ۳/۲۵۹،۲۵۴،۱۷۱،۱۶۹ و ابن ماجه ۳۵۶۵ و اصل آن در صحیحین است: بخاری ۵۵۴۲ و مسلم ۲۱۱۹. [۱۵۳۵] مسلم ۲۱۱۷.