[۲۰] پدر نمیتواند دخترش را به زور شوهر دهد
س: خواهری دارم ناتنی و۲۸ ساله، پدرم او را با اجبار به ازدواج مردی در آورده است. هنگام عقد چند نفر به دروغ شهادت دادهاند که خواهرم رضایت دارد و مادرش به جای خواهرم سند ازدواج را امضا نموده است، و مراسم عقد این گونه تمام شده است؛ اما خواهرم همچنان راضی به این ازدواج نیست، حکم این ازدواج با این تفاصیل چگونه خواهد بود؟
ج: این خواهر اگر دوشیزه هستند و پدرش به عنوان ولی با اجبار او را شوهر داده است، نزد بعضی از اهل علم این ازدواج صحیح است. این دسته از علما معتقدند پدر میتواند با اجبار دخترش را به همسری مردی در آورد که با دختر هم کفو است و هرچند که دختر رضایت نداشته باشد؛ اما قول راجح و صحیح این است که نه پدر و نه دیگران، هیچکدام نمیتوانند دختری را که تحت سرپرستی آنهاست با زور و اجبار به ازدواج دیگری در آورند.
اگر چه مرد با او هم کفو باشد، بدلیل حدیث رسول الله ج که فرمودهاند:«لَا تُنْكَحُ الْـبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ» [۱۳۱۰]. «دختر باکره بدون اجازهاش به نکاح داده نمیشود»
این حدیث، مفهوم عام دارد و در آن هیچ یکی از اولیا استثنا نشده است.
درصحیح مسلم این حدیث روایت شده است: «وَالْـبِكْرُ يَسْتَأْذِنُهَا أَبُوهَا» [۱۳۱۱]. «پدرِ دوشیزه از او کسب اجازه کند (که آیا رضایت دارد یا خیر)».
در حدیث کلمه «البِکُر» و «الاب» با لفظ صریح وارد شدهاند.
این حدیث نص صریح است در این مسئلهی اختلافی، و عمل کردن بر نص، واجب است.
بنابراین اجبار نمودن دختر با کسی که نمیخواهد با او ازدواج کند، حرام است؛ چنین ازدواجی صحیح نیست و نافذ نمیشود؛ زیرا صحیح قرار دادن این ازدواج و نافذ کردن آن، در تضاد با حدیثی است که رسول الله ج به صراحت در آن حدیث از ازدواج اجباری دختر فرموده است و چیزی را که پیامبر ج نهی فرموده از امت میخواهد که آن را انجام ندهند؛ و اگر ما چنین عقدی را نافذ بگردانیم، بدان معناست که ما آن را انجام داده ایم و مباح دانسته ایم و از عقود جایز قرار داده ایم؛ در حالی که ما چنین اجازهای نداریم و این کار غیر ممکن است. بنابراین قول راجح در مورد سؤال شما این است که این ازدواج اجباری فاسد است و رأی نهایی را در این موضوع دادگاه صادر میکند.
اما در مورد گواهانی که به دروغ گواهی دادهاند باید بدانند که مرتکب گناه کبیرهای شدهاند. رسول الله ج فرمودهاند: «أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْـكَبَائِرِ». «آیا شما را از بزرگترین گناهان کبیره خبر ندهم»؟ پیامبر ج در حالی که تکیه زده بود گناهان کبیره را نام برد سپس راست نشستند و فرمودند: «أَلَا وقَوْلُ الزُّورِ وشَهَادَةُ الزُّورِ، أَلَا وقَوْلُ الزُّورِ وشَهَادَةُ الزُّورِ ». «آگاه باشید که گفتار دروغ و شهادت دروغ (از گناهان کبیره است) پیامبر ج این جمله را همچنان تکرار نمودند تا جایی که صحابه گفتند:ای کاش پیامبر ج این جمله را بیشتر تکرار نکنند».
این شاهدان دروغین باید به درگاه الله توبه کنند و سخن حق بگویند و در حضور حاکم شرع اعلام کنند که شهادت دروغین دادهاند و از شهادت خود بر میگردند.
همچنین مادر این دختر، باید توبه کند که به دروغ، خود را جای دخترش معرفی نموده و ازتکرار چنین کارهایی صرف نظر کند.
شیخ ابن عثیمین- مجموع فتاوی ورسائل (۲/۷۶۰، ۷۵۹)
س۲: آیا پدر ومادر میتوانند دختر خود را بدون رضایت به عقد کسی در آورند که نمیخواهد؟
ج۲: نه پدر و نه هیچ یک از اولیای دختر اجازه ندارد دختر را به زور شوهر دهند؛ بلکه رضایت دختر برای ازدواج لازم و ضروری است؛ بدلیل فرموده رسول الله ج: «لَا تُنْكَحُ الْـأَيِّمُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ وَلَا تُنْكَحُ الْـبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّـهِ وَكَيْفَ إِذْنُهَا قَالَ أَنْ تَسْكُتَ» [۱۳۱۲]. «زن بیوه بدون مشورت با او، ودختر باکره بدون اجازه اش، به نکاح داده نمیشود» گفتند: یا رسول الله ج ! اجازه دختر باکره چگونه است؟ فرمود: «این که سکوت کند».
و در لفظ دیگری آمده است: «وَالْـبِكْرُ يَسْتَأْذِنُهَا أَبُوهَا فِي نَفْسِهَا وَإِذْنُهَا صُمَاتُهَا». «از دخترش اجازه بخواهد. پدر در امر ازدواج از دخترش کسب اجازه کند، و اجازهی دختر سکوت اوست».
بنابراین هرگاه دختر به سن نه سالگی رسید، پدر موظف است در امر ازدواج نظر او را جویا شود. همچنین بقیهی اولیای دختر به هیچ عنوان حق ندارند دختر را به زور شوهر دهند؛ مگر با رضایت کامل دختر؛ چنانچه ولیّ، دختر را به اجبار و اکراه شوهر دهد، این نکاح باطل است و منعقد نمیشود؛ زیرا رضایت زوجین شرط صحت نکاح است.
چنانچه یکی از اولیا، دختر را به اجبار و اکراه و تهدید شوهر دهد، نکاح، باطل است و این ازدواج صحیح نیست؛ مگر پدر در مورد دخترش که کمتر از نه سال سن داشته باشد؛ چنانچه پدر دختر خود را که کمتر از نه سال سن دارد به ازدواج دیگری در آورد. این ازدواج بنا بر قول صحیح منعقد میشود؛ زیرا رسول الله ج با عایشه ل ازدواج نمود و سن عایشه ل کمتر از نه سال بود، بدون این که از عایشه ل (پدرش ابوبکر س نظر ایشان را) جویا شود و از او اجازه بگیرد [۱۳۱۳].
بعد از این که دختر پا به سن نه سالگی گذاشت، نه پدر و نه هیچ کسی دیگر نمیتواند بدون اجازه و مشورت با او و کسب رضایتش او را ازدواج دهند.
چنانچه چنین اتفاقی افتاد و شوهر متوجه شد که دختر، او را دوست ندارد و او را نمیخواهد، شوهر از ادامهی زندگی صرف نظر کند. شوهر موظف است تقوا پیشه کند و از خدا بترسد و نزد همسری نرود که او را نمیخواهد، هرچند که پدر معتقد باشد که دخترش را به اجبار شوهر نداده است. رسول الله ج به صراحت امر نموده است که باید از دختر کسب اجازه شود و آنگاه او را شوهر دهند. بنابراین شوهری که دختری او را نمیخواهد، قدم در عرصهی حرام نگذارد و از چنین ازدواجی صرف نظر کند.
به همهی دختران توصیه میکنیم که در امر ازدواج تقوای الهی را پیشه کنند و به نظر پدر احترام بگذارند.
چنانچه پدر دختر با ازدواج مردی موافقت نمود که از نظر اخلاق و دیانت شایستگی لازم را داشت، آنان نیز موافقت کنند؛ زیرا در ازدواج خوبیهای زیادی وجود دارد، مجرد ماندن خطر ساز است به همه دختران توصیه میکنم که هرگاه مردی به خواستگاری آنان آمد که با آنان هم کفو بود او را قبول کنند، و بهانه نیاورند که مثلاً درس میخوانند یا درس میدهند و امثال این عذر ها.
شیخ ابن باز- فتاوی المرأة، ص (۱۰۲، ۱۰۱)
[۱۳۱۰] (بخاری (۵۱۳۶)،مسلم (۱۴۱۹). [۱۳۱۱] مسلم (۱۴۲۱). [۱۳۱۲] بخاری (۵۱۳۶)،مسلم۱۴۱۹-۱۴۲۱). [۱۳۱۳] بخاری۵۱۳۳-۵۱۳۴، ومسلم (۱۴۲۲).