باب (۱۲): مناقب عمار و حذیفه ب
۱۵۲۸- «عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ س أنَّهُ جَلَسَ إلى جَنْبِهِ غُلامٌ في مَسْجِدٍ بِالْشَامِ، وَكَانَ قَد قَالَ: اللَّهٌمَّ يَسِّرْ لي جَليساً صالحاً. فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: مِمَّنْ أَنْتَ؟ قَالَ: مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ. قَالَ: أَلَيْسَ فِيكُمْ أَوْ مِنْكُمْ صَاحِبُ السِّرِّ الَّذِي لا يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ؟ يَعْنِي حُذَيْفَةَ، قَالَ: قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: أَلَيْسَ فِيكُمْ أَوْ مِنْكُمِ الَّذِي أَجَارَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ ج؟ ـ يَعْنِي: مِنَ الشَّيْطَانِ، يَعْنِي: عَمَّارًا ـ قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: أَلَيْسَ فِيكُمْ أَوْ مِنْكُمْ صَاحِبُ السِّوَاكِ وَالْوِسَادِ أَوِ السِّرَارِ؟ قَالَ: بَلَى. قَالَ: كَيْفَ كَانَ عَبْدُاللَّهِ يَقْرَأُ ﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰ ١ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ ٢﴾[اللیل: ۱-۲] . قُلْتُ: ﴿ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ﴾قَالَ: مَا زَالَ بِي هَؤُلاءِ حَتَّى كَادُوا يَسْتَنْزِلُونِي عَنْ شَيْءٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج». (بخارى: ۳۷۴۳)
ترجمه: «از ابودرداء سروایت است كه نوجوانی در یكی از مساجد شام، كنار او نشست و قبلاً چنین دعا كرده بود كه: بار الها! دوست خوبی نصیبم كن. ابودرداء پرسید: اهل كجایی؟ گفت: از اهالی كوفه هستم و پرسید: آیا صاحب سرّی كه فقط او اسرار را میداند (حذیفه) در میان شما نیست؟ گفتم: بلی. پرسید: آیا كسی كه خداوند او را به زبان پیامبرش از شیطان، پناه داد (عمار) در میان شما نیست؟ گفتم: بلی. پرسید: آیا كسی كه سایه به سایه، رسول خدا جرا همراهی میكرد و مسواکاش را بر میداشت، در میان شما نیست؟ گفتم: بلی. پرسید: عبدالله بن مسعود آیه ﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰ ١ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ٢﴾[اللیل: ۱-۲] . را چگونه قرائت میكرد. گفتم: بعد از آن، ﴿ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ﴾میخواند.
ابودرداء میگوید: مردم شام، آنقدر در مورد این آیه از من سؤال كردند كه نزدیک بود مرا از آنچه كه از رسول خدا جشنیده بودم، منصرف سازند».