باب (۷): دوست داشتن، بوسیدن و درآغوش گرفتن کودکان
۱۹۹۰- «عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَ: تُقَبِّلُونَ الصِّبْيَانَ؟ فَمَا نُقَبِّلُهُمْ. فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «أَوَأَمْلِكُ لَكَ أَنْ نَزَعَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِكَ الرَّحْمَةَ»».(بخارى: ۵۹۹۸)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: مردی بادیه نشین نزد نبی اكرم جآمد و گفت: ما كودكان را نمیبوسیم. آیا شما میبوسید؟. پیامبر خدا جفرمود: «اگر خداوند, رحمت را از قلب ات بیرون آورده است, من نمیتوانم برایت كاری انجام دهم»».
۱۹۹۱- «عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س قَالَ: قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّ ج سَبْيٌ، فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ السَّبْيِ قَدْ تَحْلُبُ ثَدْيَهَا تَسْقِي، إِذَا وَجَدَتْ صَبِيًّا فِي السَّبْيِ أَخَذَتْهُ، فَأَلْصَقَتْهُ بِبَطْنِهَا، وَأَرْضَعَتْهُ، فَقَالَ لَنَا النَّبِيُّ ج: «أَتُرَوْنَ هَذِهِ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِي النَّارِ»؟ قُلْنَا: لا، وَهِيَ تَقْدِرُ عَلَى أَنْ لا تَطْرَحَهُ. فَقَالَ: «لَلَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ هَذِهِ بِوَلَدِهَا»». (بخارى: ۵۹۹۹)
ترجمه: «عمر بن خطاب سمیگوید: تعدادی اسیر جنگی نزد نبی اكرم جآوردند. در میان آنان, زنی وجود داشت كه از پستانهایش شیر میریخت. ناگهان، در میان اسیران, چشماش به كودكی افتاد. به محض اینكه او را دید, در آغوش گرفت و به سینهاش چسباند و شروع به شیر دادنش كرد. نبی اكرم جخطاب به ما فرمود: «آیا این مادر, فرزندش را در آتش میاندازد»؟! گفتیم: خیر, اگر توانایی داشته باشد (مجبور به انداختن نباشد) نمیاندازد. فرمود: «بدانید كه خداوند، بر بندگانش از این مادر هم نسبت به فرزندش، مهربانتر است»».