باب (۳۸): این گفتۀ خداوند عز وجل که میفرماید: «ای فرزندان کسانی که آنها را با نوح، سوار کردیم! او بندۀ بسیار سپاسگزاری بود» [اسراء: ۳]
۱۷۳۱- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أُتِيَ بِلَحْمٍ، فَرُفِعَ إِلَيْهِ الذِّرَاعُ وَكَانَتْ تُعْجِبُهُ، فَنَهَشَ مِنْهَا نَهْشَةً، ثمَّ قَالَ: «أَنَا سَيِّدُ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَهَلْ تَدْرُونَ مِمَّ ذَلِكَ؟ يَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ، يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي وَيَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ، وَتَدْنُو الشَّمْسُ، فَيَبْلُغُ النَّاسَ مِنَ الْغَمِّ وَالْكَرْبِ مَا لا يُطِيقُونَ وَلا يَحْتَمِلُونَ، فَيَقُولُ النَّاسُ: أَلاَ تَرَوْنَ مَا قَدْ بَلَغَكُمْ، أَلاَ تَنْظُرُونَ مَنْ يَشْفَعُ لَكُمْ إِلَى رَبِّكُمْ؟ فَيَقُولُ بَعْضُ النَّاسِ لِبَعْضٍ: عَلَيْكُمْ بِآدَمَ فَيَأْتُونَ آدَمَ ÷ فَيَقُولُونَ لَهُ: أَنْتَ أَبُو الْبَشَرِ، خَلَقَكَ اللَّهُ بِيَدِهِ وَنَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ، وَأَمَرَ الْمَلائِكَةَ فَسَجَدُوا لَكَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ أَلا تَرَى إِلَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَيَقُولُ آدَمُ: إِنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ الْيَوْمَ غَضَبًا لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثلَهُ وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ نَهَانِي عَنِ الشَّجَرَةِ فَعَصَيْتُهُ، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَيَأْتُونَ نُوحًا، فَيَقُولُونَ: يَا نُوحُ، إِنَّكَ أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاكَ اللَّه:ُ عَبْدًا شَكُورًا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيه؟ِ فَيَقُولُ: إِنَّ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ قَدْ غَضِبَ الْيَوْمَ غَضَبًا لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثلَهُ وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ كَانَتْ لِي دَعْوَةٌ دَعَوْتُهَا عَلَى قَوْمِي، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى إِبْرَاهِيمَ، فَيَأْتُونَ إِبْرَاهِيمَ، فَيَقُولُونَ: يَا إِبْرَاهِيمُ أَنْتَ نَبِيُّ اللَّهِ وَخَلِيلُهُ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ: اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَيَقُولُ لَهُمْ: إِنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ الْيَوْمَ غَضَبًا لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثلَهُ وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثلَهُ، وَإِنِّي قَدْ كُنْتُ كَذَبْتُ ثَلاَثَ كَذِبَاتٍ، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى، فَيَأْتُونَ مُوسَى، فَيَقُولُونَ: يَا مُوسَى، أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، فَضَّلَكَ اللَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَبِكَلامِهِ عَلَى النَّاسِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَيَقُولُ: إِنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ الْيَوْمَ غَضَبًا لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثلَهُ وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثلَهُ؟ وَإِنِّي قَدْ قَتَلْتُ نَفْسًا لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ، فَيَأْتُونَ عِيسَى، فَيَقُولُونَ: يَا عِيسَى، أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَكَلَّمْتَ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَيَقُولُ عِيسَى: إِنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ الْيَوْمَ غَضَبًا لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثلَهُ قَطُّ وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثلَهُ، وَلَمْ يَذْكُرْ ذَنْبًا، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ، فَيَأْتُونَ مُحَمَّدًا، فَيَقُولُونَ: يَا مُحَمَّدُ، أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، وَخَاتِمُ الأَنْبِيَاءِ، وَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَأَنْطَلِقُ، فَآتِي تَحْتَ الْعَرْشِ، فَأَقَعُ سَاجِدًا لِرَبِّي عَزَّ وَجَلَّ، ثمَّ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَيَّ مِنْ مَحَامِدِهِ وَحُسْنِ الثنَاءِ عَلَيْهِ شَيْئًا لَمْ يَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِي، ثمَّ يُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ، ارْفَعْ رَأْسَكَ، سَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَرْفَعُ رَأْسِي، فَأَقُولُ: أُمَّتِي يَا رَبّ، أُمَّتِي يَا رَبِّ، أُمَّتِي يَا رَبِّ، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ، أَدْخِلْ مِنْ أُمَّتِكَ مَنْ لا حِسَابَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْبَابِ الأَيْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، وَهُمْ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا سِوَى ذَلِكَ مِنَ الأَبْوَابِ، ثمَّ قَالَ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ مَا بَيْنَ الْمِصْرَاعَيْنِ مِنْ مَصَارِيعِ الْجَنَّةِ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَحِمْيَرَ أَوْ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَبُصْرَى»». (بخارى: ۴۷۱۲)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: برای رسول الله جمقداری گوشت آوردند و دست گوسفند را كه دوست داشت، به او دادند. آنحضرت جبه آن، گازی زد و فرمود: «روز قیامت، من سرور مردم خواهم بود. آیا علتاش را میدانید؟ خداوند، اولین و آخرینِ انسانها را در یک میدان، جمع میكند طوریكه صدا به همه آنها میرسد و چشم، همه آنها را میبیند و خورشید، نزدیک میشود. مردم به قدری ناراحت و غمگین میشوند كه تاب و تحمل خود را از دست میدهند و میگویند: نمیبینید كه به چه مشقتی گرفتار شدهاید؟ آیا كسی را پیدا نمیكنید كه نزد پروردگارتان برای شما شفاعت كند؟ آنگاه، بعضی از آنها به بعضی دیگر میگویند: نزد آدم بروید. پس نزد آدم میروند و به او میگویند: تو ابوالبشر هستی. خداوند با دستاش تو را آفرید و از روح خودش در تو دمید و به فرشتگان دستور داد كه تو را سجده كنند. برای ما نزد پروردگارت شفاعت كن. آیا نمیبینی كه چه حالی داریم و به چه مشقتی، گرفتار آمدهایم؟ آدم میگوید: امروز، پروردگارم چنان خشمگین است كه قبل از این، هرگز چنین خشمی نكرده است و بعد از این هم، هرگز چنین خشمی نخواهد كرد. همانا او مرا از خوردن درخت، بازداشته بود ولی نافرمانی كردم. من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من بحال خود گرفتارم. نزد كسی دیگر بروید. نزد نوح بروید. پس آنها نزد نوح میروند و میگویند: ای نوح! تو اولین پیامبر مردم، بر روی زمین هستی و خداوند تو را بنده سپاسگزار، نامیده است. نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. ایا نمیبینی كه ما چه حالی داریم؟ نوح میگوید: امروز، پروردگارم چنان خشمگین است كه قبل از این، چنین خشمی نكرده است و بعد از این هم، هرگز چنین خشمی نخواهد كرد. همانا من یک دعا (مستجاب) داشتم كه آنرا علیه قومام بكار بردم. اكنون به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم. نزد كسی دیگر بروید. نزد ابراهیم بروید. پس آنها نزد ابراهیم میروند و میگویند: ای ابراهیم! تو نبی خدا و دوستاش در میان اهل زمین هستی. نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. آیا نمیبینی كه ما چه حالی داریم؟ ابراهیم به آنها میگوید: امروز، پروردگارم چنان خشمگین است كه قبل از این چنین خشمی نكرده است و بعد از این هم، هرگز چنین خشمی نخواهد كرد. من سه دروغ، گفتهام. من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی دیگر بروید. نزد موسی بروید. پس آنها نزد موسی میروند و میگویند: ای موسی! تو رسول خدا هستی. خداوند تو را با رسالت و كلاماش بر سایر مردم، برتری داده است. نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. آیا نمیبینی كه ما چه حالی داریم؟ موسی میگوید: همانا امروز، پروردگارم چنان خشمگین است كه قبل از این، چنین خشمی نكرده است و بعد از این هم، هرگز چنین خشمی نخواهد كرد. من انسانی را كشتم كه دستور آنرا نداشتم. من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی دیگر بروید. نزد عیسی بن مریم بروید. پس آنها نزد عیسی میروند و میگویند: یا عیسی! تو رسول خدا و كلمهاش هستی كه به مریم القا كرد و روح او (خدا) هستی و هنگام كودكی كه در گهواره بودی، با مردم، سخن گفتی. نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. آیا نمیبینی كه ما چه حالی داریم؟ عیسی میگوید: همانا امروز، پروردگارم چنان خشمگین است كه قبل از این، چنین خشمی نكرده است و بعد از این هم، چنین خشمی نخواهد كرد. و اگر چه گناهی ذكر نمیكند اما میگوید: من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی دیگر بروید. نزد محمد بروید. پس مردم نزد محمد میروند و میگویند: ای محمد! تو پیامبر خدا و خاتم انبیا هستی. خداوند، گناهان اول و آخرت را بخشیده است. نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. آیا نمیبینی كه ما چه حالی داریم؟ آنگاه، من براه میافتم و زیرعرش میروم و برای پروردگار بلند مرتبهام به سجده میافتم. سپس خداوند دروازههای حمد و ثنایش را به روی من باز میكند طوریكه برای احدی قبل از این، باز نكرده است. آنگاه میگویند: ای محمد! سرت را بردار. بخواه، اجابت میشود. شفاعت كن، پذیرفته میشود. پس من سرم را بلند میكنم و میگویم: پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. پس میگویند: ای محمد!آن گروه از امتات را كه حساب و كتابی ندارند از دروازه سمت راست درهای بهشت، وارد كن. و همچنین آنها میتوانند از سایر دروازههای بهشت، وارد شوند». سپس افزود: «سوگند به ذاتی كه جانم در دست اوست، فاصله دو مصراع درهای بهشت به اندازه فاصله میان مكه و حمیر یا مكه و بصره است»».