باب (۱۸): از بین رفتن امانت داری
۲۰۹۰- «عَنْ حُذَيْفَةُ س قَالَ: حَدَّثَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج حَدِيثَيْنِ، رَأَيْتُ أَحَدَهُمَا، وَأَنَا أَنْتَظِرُ الآخَرَ، حَدَّثَنَا: «أَنَّ الأَمَانَةَ نَزَلَتْ فِي جَذْرِ قُلُوبِ الرِّجَالِ، ثُمَّ عَلِمُوا مِنَ الْقُرْآنِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنَ السُّنَّةِ». وَحَدَّثَنَا عَنْ رَفْعِهَا فَقَالَ: «يَنَامُ الرَّجُلُ النَّوْمَةَ، فَتُقْبَضُ الأَمَانَةُ مِنْ قَلْبِهِ، فَيَظَلُّ أَثَرُهَا مِثْلَ أَثَرِ الْوَكْتِ، ثُمَّ يَنَامُ النَّوْمَةَ، فَتُقْبَضُ فَيَبْقَى أَثَرُهَا مِثْلَ الْمَجْلِ، كَجَمْرٍ دَحْرَجْتَهُ عَلَى رِجْلِكَ فَنَفِطَ، فَتَرَاهُ مُنْتَبِرًا وَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ، فَيُصْبِحُ النَّاسُ يَتَبَايَعُونَ، فَلا يَكَادُ أَحَدٌ يُؤَدِّي الأَمَانَةَ، فَيُقَالُ: إِنَّ فِي بَنِي فُلانٍ رَجُلاً أَمِينًا، وَيُقَالُ: لِلرَّجُلِ: مَا أَعْقَلَهُ وَمَا أَظْرَفَهُ وَمَا أَجْلَدَهُ، وَمَا فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ». وَلَقَدْ أَتَى عَلَيَّ زَمَانٌ وَمَا أُبَالِي أَيَّكُمْ بَايَعْتُ، لَئِنْ كَانَ مُسْلِمًا رَدَّهُ عَلَيَّ الإِسْلامُ، وَإِنْ كَانَ نَصْرَانِيًّا رَدَّهُ عَلَيَّ سَاعِيهِ، فَأَمَّا الْيَوْمَ فَمَا كُنْتُ أُبَايِعُ إِلاَّ فُلانًا وَفُلانًا»». (بخارى: ۶۴۹۷)
ترجمه: «حذیفه سمیگوید: رسول الله جدو حدیث برای ما بیان فرمود که یکی از آنها را مشاهده نمودهام و منتظر دیگری هستم. رسول خدا جفرمود: «همانا امانت داری در ریشهی دلهای مردم، قرار داده شده است. سپس، این مطلب را از قر آن و سنت هم دانستند». همچنین پیامبر خدا جدرباره از میان رفتن امانت داری سخن گفت و فرمود: «روزی خواهد آمد که فرد میخوابد و امانت داری از قلباش برداشته میشود طوریکه اثر آن، مثل یک نقطه کم رنگ در قلباش باقی میماند. سپس بار دیگر که میخوابد، امانت داری بطور کلی از قلبش برداشته میشود و فقط اثر آن، مانند اثری که بر دست کارگر است، با قی میماند. مانند اینکه شما اخگری را روی پایتان بغلطانید و پایتان، باد کند. شما آنرا برآمده میبینید اما درحقیقت، چیزی در آن وجود ندارد. مردم با یکدیگر، داد و ستد میکنند اما کسی پیدا نمیشود که امانت را برگرداند. تا جایی که مردم میگویند: در فلان قبیله، مردی بسیار امانت دار وجود دارد. و همچنین در بارهی یک شخص میگویند: چقدر عاقل، زیرک و زرنگ است در حالی که در قلباش به اندازهی یک دانهی خردل، ایمان وجود ندارد» .
حذیفه سمیگوید: «زمانی بودکه از داد وستد با هر یک از شما هیچ پروایی نداشتم. زیرا اگر طرف معامله، مسلمان بود، اسلامش باعث میشد تا امانت را برگرداند. و اگر نصرانی بود، حاکماش امانت را به من برمی گرداند. اما امروز، بجز فلانی و فلانی، با کسی دیگر، داد و ستد نمیکنم»».
۲۰۹۱- «عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ:«إِنَّمَا النَّاسُ كَالإِبِلِ الْمِائَةِ، لاتَكَادُ تَجِدُ فِيهَا رَاحِلَةً»».(بخارى: ۶۴۹۸)
ترجمه: «عبدالله بن عمر بمیگوید: شنیدم که رسول الله جمیفرمود: «مردم مانند صد شتری هستند که یک سواری در میان آنها یا فت نمیشود». یعنی همانطور که در میان صد شتر، یک شتر خوب برای سواری پیدا نمیشود، در میان این همه انسان، یک نفر برای دوستی و رفاقت یا فت نمیشود».