باب (۵): پیامبر ج در شب، آنقدر نماز میخواند که پاهایش ورم میکرد.
۵۸۹- «عَنْ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ س قَالَ: إِنْ كَانَ النَّبِيُّ ج لَيَقُومُ لِيُصَلِّيَ حَتَّى تَرِمُ قَدَمَاهُ، أَوْ سَاقَاهُ. فَيُقَالُ لَهُ، فَيَقُولُ: «أَفَلا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا»». (بخارى: ۱۱۳۰)
ترجمه: «مغیره بن شعبه سمیگوید: رسول الله جشبها بقدری به نماز میایستاد كه پاها و ساقهای مباركش، ورم میكردند. به آنحضرت جمیگفتند: چرا خودت را اینهمه به زحمت میاندازی؟(در حالی كه خداوند گناهان اول و آخرت را بخشیده است) در جواب میفرمود: «آیا بندهای شكر گزار نباشم»».