باب(۱۵): نهی از استنجا با سرگین حیوانات
۱۲۴- «عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: أَتَى النَّبِيُّ ج الْغَائِطَ، فَأَمَرَنِي أَنْ آتِيَهُ بِثلاثةِ أَحْجَارٍ، فَوَجَدْتُ حَجَرَيْنِ، وَالْتَمَسْتُ الثالِث فَلَمْ أَجِدْهُ، فَأَخَذْتُ رَوْثةً فَأَتَيْتُهُ بِهَا، فَأَخَذَ الْحَجَرَيْنِ وَأَلْقَى الرَّوْثةَ، وَقَالَ: «هَذَا رِكْسٌ»».(بخارى:۱۵۶)
ترجمه: «ابن مسعود سمیگوید: نبی اكرم جبرای قضای حاجت، بیرون رفت و به من دستور داد تا سه عدد سنگ، برایش ببرم. من دو سنگ پیدا كردم و هر چه سعی كردم موفق به پیدا كردن سنگ سوم، نشدم. آنگاه، سرگین خشک حیوانی را برداشته، به خدمت رسیدم. رسول الله جدو سنگ را برداشت و سرگین را دور انداخت و فرمود: «این، نجس است»».