باب (۳): کسی که سه طلاق را جائز میداند
۱۸۵۴- «عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ امْرَأَةَ رِفَاعَةَ الْقُرَظِيِّ جَاءَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ رِفَاعَةَ طَلَّقَنِي فَبَتَّ طَلاقِي، وَإِنِّي نَكَحْتُ بَعْدَهُ عَبْدَالرَّحْمَنِ بْنَ الزُّبَيْرِ الْقُرَظِيَّ، وَإِنَّمَا مَعَهُ مِثْلُ الْهُدْبَةِ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَعَلَّكِ تُرِيدِينَ أَنْ تَرْجِعِي إِلَى رِفَاعَةَ؟ لاَ حَتَّى يَذُوقَ عُسَيْلَتَكِ وَتَذُوقِي عُسَيْلَتَهُ»».(بخارى: ۵۲۶۰)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: همسر رفاعه قُرَظی نزد رسول الله جآمد و گفت: ای رسول خدا! رفاعه مرا طلاق قطعی داد (سه طلاق). من بعد از او با عبدالرحمن بن زبیر قُرَظی ازدواج كردم. اما وی، چیزی مانند ریشه لباس دارد (قدرت همبستری ندارد). رسول الله جفرمود: «شاید میخواهی نزد رفاعه برگردی؟ تا زمانی كه عبدالرحمن از تو لذت نبرده است و تو از او لذت نبردهای (با یكدیگر همبستر نشده اید) این كار، ممكن نیست»».