باب (۲۴): اگر مردم، روز جمعه، امام را تنها بگذارند و بروند.
۵۱۵- «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّي مَعَ النَّبِيِّ ج إِذْ أَقْبَلَتْ عِيرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا، فَالْتَفَتُوا إِلَيْهَا حَتَّى مَا بَقِيَ مَعَ النَّبِيِّ ج إِلاَّ اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗا﴾[الجمعة: ۱۱] ».(بخارى:۹۳۶)
ترجمه: «جابر ابن عبد اللهسمیگوید: در یكی از روزهای جمعه كه آنحضرت جمشغول خواندن خطبه بود و ما منتظر نماز بودیم، كاروانی از غله وارد مدینه شد. مردم برخاسته و بسوی كاروان رفتند. فقط دوازده نفر، نزد رسول الله جباقی ماند. آنگاه، این آیه نازل شد: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗا﴾[الجمعة: ۱۱] یعنی هنگامی كه تجارت یا سرگرمیای را ببینند، از اطراف تو پراكنده میشوند و تو را ایستاده رها میكنند». (این واقعه در ابتدای اسلام بود ومردم به احكام دین، آشنایی كامل نداشتند).