باب (۲۷): شخص بیمار تا چه وقت باید برای نماز جماعت حاضر شود
۳۹۳- «عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ ج مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، فَحَضَرَتِ الصَّلاةُ، فَأُذِّنَ، فَقَالَ: «مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ». فَقِيلَ لَهُ: إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ أَسِيفٌ، إِذَا قَامَ فِي مَقَامِكَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ، وَأَعَادَ، فَأَعَادُوا لَهُ، فَأَعَادَ الثالِثةَ، فَقَالَ: «إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ». فَخَرَجَ أَبُو بَكْرٍ فَصَلَّى، فَوَجَدَ النَّبِيُّ ج مِنْ نَفْسِهِ خِفَّةً، فَخَرَجَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ، كَأَنِّي أَنْظُرُ رِجْلَيْهِ تَخُطَّانِ مِنَ الْوَجَعِ، فَأَرَادَ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَتَأَخَّرَ، فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ ج أَنْ مَكَانَكَ، ثمَّ أُتِيَ بِهِ حَتَّى جَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ، وَكَانَ النَّبِيُّ ج يُصَلِّي، وَأَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي بِصَلاتِهِ، وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاةِ أَبِي بَكْرٍ، فَقَالَ بِرَأْسِهِ: نَعَمْ. وفي رواية: جَلَسَ عَنْ يَسَارِ أَبِي بَكْرٍ، فَكَانَ أَبُوبَكْرٍ يُصَلِّي قَائِمًا».(بخارى:۶۶۴)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: رسول خدا جدر بیماری وفات، پس از شنیدن صدای اذان، فرمود:«به ابوبكر بگویید كه امامت نماز را به عهده گیرد».عرض كردم: ابوبكر مرد رقیق القلبی است و اگر در جایگاه شما قرار گیرد، نمیتواند مردم را نماز دهد. رسول الله جبار دوم، سخنش را تكرار كرد. ما نیز همان جواب قبلی را دادیم .رسول الله جبرای بار سوم، سخنش را تكرار كرد و فرمود: «معلوم میشود كه شما مانند همان زنانی هستید كه یوسف را احاطه كرده بودند، به ابوبكر بگویید كه نماز را امامت كند». آنگاه، ابوبكر رفت و امامت كرد. در آن اثنا، حال رسول خدا جكمی بهتر شد و با كمک دو نفر، به مسجد تشریف برد. عایشه لمیگوید: هنوز آن صحنه را از یاد نبردهام كه پاهای (مبارک) رسول الله جبدلیل ضعف و ناتوانی بر زمین كشیده میشد. وقتی كه چشم ابوبكر به رسول الله جافتاد، خواست خود را كنار كشد اما آنحضرت جبا اشاره،به او فهماند كه همانجا بماند. سپس، او را جلو آوردند. و ایشان در كنار ابوبكر نشست. و نماز گزارد و ابوبكرسادامه نماز را به آنحضرت جاقتدا نمود ومردم به نماز ابوبكرساقتدا نمودند. در روایتی دیگر آمده است كه: پیامبر جسمت چپ ابوبكر سنشست و ابوبكر سنماز را ایستاده اقامه نمود».
شرح: «إنكن صواحب یوسف» یعنی شما مانند زنانی هستید كه یوسف را احاطه كرده بودند، هرچند خطاب بصورت جمع آمده است اما مخاطب آن، عایشه لاست واز سوی دیگر، كلمه «صواحب»كه جمع است منظور زلیخا میباشد. و وجه مشابهت آن، در این بودكه هر یک، چیزی اظهار میكرد كه خلاف باطنش بود. زلیخا ظاهراً زنان را مهمان كرده بود تا آنها را پذیرائی كند ولی هدفش، نشان دادن حسن و جمال یوسف بود تا آنها او را معذور بدانند. عایشه لنیز كه به ظاهر رقت قلب پدرش را مطرح ساخت، منظورش این بود كه اگر آنحضرت وفات یابد، مردم این واقعه را به فال بد گیرند و از ابوبكر خوششان نیاید.
۳۹۴- «وعَنْ عَائشَةَ ل قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِيُّ ج واشْتَدَّ وَجَعُهُ، اسْتَأذَنَ أزْوَاجَهُ أنْ يُمَرَّضّ فِي بَيْتِي، فَأذِنَّ لّهُ. وباقي الحديث تقدم آنفاً». (بخارى:۶۶۵)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: هنگامی كه بیماری رسول الله جشدت یافت، از سایر همسرانش اجازه خواست تا ایام بیماری را در خانه من، پرستاری شود. آنها نیز موافقت كردند».