باب(۸۹): دعای برگشتن از جهاد
۱۳۰۳- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ ج مَقْفَلَهُ مِنْ عُسْفَانَ وَرَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى رَاحِلَتِهِ وَقَدْ أَرْدَفَ صَفِيَّةَ بِنْتَ حُيَيٍّ، فَعَثرَتْ نَاقَتُهُ، فَصُرِعَا جَمِيعًا، فَاقْتَحَمَ أَبُو طَلْحَةَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاءَكَ، قَالَ: «عَلَيْكَ الْمَرْأَةَ». فَقَلَبَ ثَوْبًا عَلَى وَجْهِهِ وَأَتَاهَا فَأَلْقَاهُ عَلَيْهَا وَأَصْلَحَ لَهُمَا مَرْكَبَهُمَا، فَرَكِبَا وَاكْتَنَفْنَا رَسُولَ اللَّهِ ج فَلَمَّا أَشْرَفْنَا عَلَى الْمَدِينَةِ قَالَ: «آيِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ». فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ ذَلِكَ حَتَّى دَخَلَ الْمَدِينَةَ».(بخارى: ۳۰۸۵)
ترجمه: «انس بن مالک سمیگوید: همراه نبی اكرم جاز عسفان برمی گشتیم. آنحضرت جسوار بر شترش بود و صفیه دختر حی (همسرش) را پشت سر خود، سوار كرده بود. شتر لغزید و هر دوی آنها به زمین افتادند.
ابوطلحه جلو پرید و گفت: ای رسول الله! خداوند مرا فدایت گرداند. پیامبر اكرم جفرمود: «مواظب صفیه باش». ابوطلحه چادری بر چهرهاش گذاشت و بسوی صفیه رفت و آن چادر را روی او انداخت. سپس، مركبشان را سر و سامان داد. و آندو سوار شدند.
راوی میگوید: ما آنحضرت جرا احاطه كردیم و براه افتادیم. و هنگامی كه به مدینه نزدیک شدیم، رسول خدا جاین دعا را میخواند «آیبون تائِبُونَ عَابِدُونَ لربّنا حَامِدُونَ» یعنی توبه كنان و عبادت كنان در حالی كه پرودگارمان را حمد و ثنا میگوییم، بازمی گردیم. و همچنان، رسول خدا جاین كلمات را تكرار میكرد تا اینكه وارد مدینه شد».