باب (۳۴): سَریۀ عبدالله بن حذافۀ سهمی و علقمه بن مُجَزَّر مدلجی که به آن سریۀ انصاری نیز میگویند
۱۶۵۵- «عَنْ عَلِيٍّ س قَالَ: بَعَثَ النَّبِيُّ ج سَرِيَّةً فَاسْتَعْمَلَ رَجُلاً مِنَ الأنْصَارِ وَأَمَرَهُمْ أَنْ يُطِيعُوهُ، فَغَضِبَ، فَقَالَ: أَلَيْسَ أَمَرَكُمُ النَّبِيُّ ج أَنْ تُطِيعُونِي؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: فَاجْمَعُوا لِي حَطَبًا، فَجَمَعُوا، فَقَالَ: أَوْقِدُوا نَارًا، فَأَوْقَدُوهَا، فَقَالَ: ادْخُلُوهَا، فَهَمُّوا، وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ يُمْسِكُ بَعْضًا، وَيَقُولُونَ: فَرَرْنَا إِلَى النَّبِيِّ ج مِنَ النَّارِ، فَمَا زَالُوا حَتَّى خَمَدَتِ النَّارُ، فَسَكَنَ غَضَبُهُ، فَبَلَغَ النَّبِيَّ ج، فَقَالَ: «لَوْ دَخَلُوهَا مَا خَرَجُوا مِنْهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ»».(بخارى: ۴۳۴۰)
ترجمه: «علی بن ابی طالب سمیگوید: نبی اكرم جسریهای (یک دسته نظامی) را برای انجام مأموریتی فرستاد و یكی از انصار را بعنوان امیر، تعیین فرمود و به آنان دستور داد كه از او اطاعت كنند. روزی، آن مرد انصاری (كه امیر بود) خشمگین شد و گفت: مگر رسول اكرم جبه شما دستور نداد كه از من اطاعت كنید؟ گفتند: بلی. گفت: برایم هیزم جمع كنید. آنها نیز جمع كردند. سپس گفت: آتش، روشن كنید. آنها نیز روشن كردند. آنگاه گفت: وارد آتش شوید. آنان خواستند وارد آتش شوند. ولی بعضی، مانع بعضی دیگر میشدند و میگفتند: بسوی نبی اكرم جرفتیم (مسلمان شدیم) تا از آتش، نجات یابیم. و در این كشمكش بسر بردند تا اینكه آتش خاموش شد و خشم او نیز فرو نشست. خبر به رسول خدا جرسید. فرمود: «اگر وارد آتش میشدند، تا روز قیامت از آن، بیرون نمیآمدند. زیرا اطاعت، فقط در انجام كارهای خوب است»».