باب (۷): «و مادرهایتان که به شما شیر دادهاند» و آنچه از نسب، حرام میشود، از رضاعت (شیرخوردن) نیز حرام میشود
۱۸۱۶- «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قِيلَ لِلنَّبِيِّ ج: أَلا تَتَزَوَّجُ ابْنَةَ حَمْزَةَ؟! قَالَ: «إِنَّهَا ابْنَةُ أَخِي مِنَ الرَّضَاعَةِ»».(بخارى: ۵۱۰۰)
ترجمه: «ابن عباس بمیگوید: از نبی اكرم جپرسیدند: آیا با دختر حمزه ازدواج نمیكنی؟ فرمود: «او برادر زاده رضاعی من است»».
۱۸۱۷- «عَنْ عَائِشَةَ ل زَوْجَ النَّبِيِّ ج: أَنَّهَا سَمِعَتْ صَوْتَ رَجُلٍ يَسْتَأْذِنُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، قَالَتْ: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا رَجُلٌ يَسْتَأْذِنُ فِي بَيْتِكَ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «أُرَاهُ فُلانًا» ـ لِعَمِّ حَفْصَةَ مِنَ الرَّضَاعَةِ ـ قَالَتْ عَائِشَةُ: لَوْ كَانَ فُلانٌ حَيًّا ـ لِعَمِّهَا مِنَ الرَّضَاعَةِ ـ دَخَلَ عَلَيَّ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ، الرَّضَاعَةُ تُحَرِّمُ مَا تُحَرِّمُ الْوِلادَةُ»». (بخارى: ۵۰۹۹)
ترجمه: «عایشه ل؛ همسر گرامی نبی اكرمج؛ میگوید: صدای مردی را شنیدم كه اجازه میخواست تا وارد خانه حفصه شود. گفتم: ای رسول خدا! این مرد، اجازه میخواهد تا وارد خانه شما شود. نبی اكرم جفرمود: «فكر میكنم فلانی ـ نام عموی رضاعی حفصه را برد ـ است».
عایشه پرسید: اگر فلانی ـ نام عمویرضاعیاش را گرفت ـ زنده میبود، میتوانست به خانهام بیاید؟ فرمود: «بلی، آنچه را كه خویشاوندی نسبی، حرام میكند، رضاعت نیز حرام میگرداند»».
۱۸۱۸- «عَنْ أُمِّ حَبِيبَةَ بِنْتِ أَبِي سُفْيَانَ ب قَالَتْ: قلت: يَا رَسُولَ اللَّهِ، انْكِحْ أُخْتِي بِنْتَ أَبِي سُفْيَانَ، فَقَالَ: «أَوَتُحِبِّينَ ذَلِكِ»؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ، لَسْتُ لَكَ بِمُخْلِيَةٍ، وَأَحَبُّ مَنْ شَارَكَنِي فِي خَيْرٍ أُخْتِي، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «إِنَّ ذَلِكِ لا يَحِلُّ لِي». قُلْتُ: فَإِنَّا نُحَدَّثُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَنْكِحَ بِنْتَ أَبِي سَلَمَةَ، قَالَ: «بِنْتَ أُمِّ سَلَمَةَ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: «لَوْ أَنَّهَا لَمْ تَكُنْ رَبِيبَتِي فِي حَجْرِي، مَا حَلَّتْ لِي، إِنَّهَا لابْنَةُ أَخِي مِنَ الرَّضَاعَةِ، أَرْضَعَتْنِي وَأَبَا سَلَمَةَ ثُوَيْبَةُ، فَلا تَعْرِضْنَ عَلَيَّ بَنَاتِكُنَّ وَلا أَخَوَاتِكُنَّ»». (بخارى: ۵۱۰۱)
ترجمه: «ام حبیبه دختر ابوسفیان بمیگوید: گفتم: ای رسول خدا! با خواهرم ؛دختر ابوسفیان؛ ازدواج كن. فرمود: «آیا تو این كار را دوست داری»؟ گفتم: بلی، چرا كه من تنها و بدون هوو نیستم و محبوبترین كسی كه دوست دارم در خیری با من شریک شود، خواهرم میباشد. نبی اكرم جفرمود: «این كار، برایم حلال نیست». گفتم: مردم میگویند: شما میخواهید با دختر ام سلمه ازدواج كنید. فرمود: «دختر ام سلمه»؟! گفتم: بلی. فرمود: «اگر او دختر همسرم نبود و تحت سرپرستیام قرار نداشت، باز هم برایم حلال نبود چرا كه برادر زاده رضاعیام میباشد. من و ابوسلمه را ثویبه شیر داده است. پس دختران و خواهرانتان را به من پیشنهاد نكنید»».