باب (۳۰) مناقب ابوطلحهس
۱۵۵۲- «عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ أُحُدٍ انْهَزَمَ النَّاسُ عَنِ النَّبِيِّ ج، وَأَبُو طَلْحَةَ س بَيْنَ يَدَيِ النَّبِيِّ ج مُجَوِّبٌ بِهِ عَلَيْهِ بِحَجَفَةٍ لَهُ، وَكَانَ أَبُو طَلْحَةَ رَجُلاً رَامِيًا شَدِيدَ الْقِدِّ يَكْسِرُ يَوْمَئِذٍ قَوْسَيْنِ أَوْ ثَلاثًا، وَكَانَ الرَّجُلُ يَمُرُّ مَعَهُ الْجَعْبَةُ مِنَ النَّبْلِ فَيَقُولُ: «انْشُرْهَا لأَبِي طَلْحَةَ». فَأَشْرَفَ النَّبِيُّ ج يَنْظُرُ إِلَى الْقَوْمِ، فَيَقُولُ أَبُو طَلْحَةَ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، لا تُشْرِفْ يُصِيبُكَ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ الْقَوْمِ، نَحْرِي دُونَ نَحْرِكَ، وَلَقَدْ رَأَيْتُ عَائِشَةَ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ وَأُمَّ سُلَيْمٍ، وَإِنَّهُمَا لَمُشَمِّرَتَانِ، أَرَى خَدَمَ سُوقِهِمَا تُنْقِزَانِ الْقِرَبَ عَلَى مُتُونِهِمَا، تُفْرِغَانِهِ فِي أَفْوَاهِ الْقَوْمِ ثُمَّ تَرْجِعَانِ، فَتَمْلآَنِهَا ثُمَّ تَجِيئَانِ فَتُفْرِغَانِهِ فِي أَفْوَاهِ الْقَوْمِ، وَلَقَدْ وَقَعَ السَّيْفُ مِنْ يَدَيْ أَبِي طَلْحَةَ، إِمَّا مَرَّتَيْنِ وَإِمَّا ثَلاثًا».(بخارى: ۳۸۱۱)
ترجمه: «انس سمیگوید: هنگامی كه مردم در روز احد از اطراف نبی اكرم جپراكنده شدند، ابو طلحه پیشاپیش آنحضرت جقرار داشت و با سپرش از ایشان، محافظت میكرد. او كه تیرانداز ماهری بود، در آنروز، دو یا سه كمان، در دستش شكست. و هر شخصی كه با جعبه تیر میگذشت، نبی اكرم جمیفرمود: «آنرا برای ابو طلحه بگذار». و هرگاه، نبی اكرم جسرش را بلند میكرد تا بسوی دشمن، نگاه كند، ابو طلحه میگفت: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدایت. سرت را بالا مگیر. مبادا تیری از تیرهای دشمن به تو اصابت كند. سینهام جلوی سینه ات قرار دارد. (سینهام را برایت، سپر كرده ام).
راوی میگوید: عایشه دختر ابوبكر و ام سُلیم برا دیدم كه لباسهایشان را بالا زده بودند طوریكه خلخالهای ساق پایشان را مشاهده میكردم. (این حادثه قبل از نزول آیه حجاب بود). آنان مشکهای آب را بر دوش خود حمل میكردند و به مردم، آب میدادند و بر میگشتند. باز آنها را پر از آب كرده، دوباره میآمدند و به مردم، آب میدادند. و در آنروز، دو یا سه بار، شمشیر از دست ابو طلحه به زمین افتاد».