باب(۸۸): استقبال از مجاهدین
۱۳۰۱- «عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيكَةَ قَالَ: قَالَ ابْنُ الزُّبَيْرِس لِابْنِ جَعْفَرٍس: أَتَذْكُرُ إِذْ تَلَقَّيْنَا رَسُولَ اللَّهِ ج أَنَا وَأَنْتَ وَابْنُ عَبَّاسٍ؟ قَالَ: نَعَمْ فَحَمَلَنَا وَتَرَكَكَ».(بخارى: ۳۰۸۲)
ترجمه: «ابن ابی ملكیه میگوید: فرزند زبیر به فرزند جعفر گفت: آیا به خاطر داری كه من، تو و ابن عباس به استقبال رسول خدا جرفتیم؟ گفت: بلی، ما را در آغوش گرفت و تو را رها كرد».
۱۳۰۲- «عَنِ السَّائِبِ بْنِ يَزِيدَ س: ذَهَبْنَا نَتَلَقَّى رَسُولَ اللَّهِ ج مَعَ الصِّبْيَانِ إِلَى ثنِيَّةِ الْوَدَاعِ».(بخارى: ۳۰۸۳)
ترجمه: «سائب بن یزید سمیگوید: ما برای استقبال رسول خدا جهمراه كودكان به ثنیة الوداع رفتیم».