باب (۳۴): خود داری از سؤال کردن مردم
۷۴۱- «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ س: إِنَّ نَاسًا مِنَ الأَنْصَارِ سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ ج، فَأَعْطَاهُمْ، ثُمَّ سَأَلُوهُ فَأَعْطَاهُمْ، ثُمَّ سَأَلُوهُ فَأَعْطَاهُمْ، حَتَّى نَفِدَ مَا عِنْدَهُ، فَقَالَ: «مَا يَكُونُ عِنْدِي مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ أَدَّخِرَهُ عَنْكُمْ، وَمَنْ يَسْتَعْفِفْ يُعِفَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللَّهُ، وَمَنْ يَتَصَبَّرْ يُصَبِّرْهُ اللَّهُ، وَمَا أُعْطِيَ أَحَدٌ عَطَاءً خَيْرًا وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ»».(بخارى: ۱۴۶۹)
ترجمه: «ابوسعید خدری سمیگوید: برخی از انصار، از رسول الله جچیزی طلب كردند. رسول الله جخواسته آنها را بر آورده نمود. دوباره و سه باره طلب كردند. رسول الله جبه آنها، آنچه را خواسته بودند, عطا فرمود تا اینكه مالی كه نزد رسول الله جبود، تمام شد. آنگاه رسول خدا جفرمود: «آنچه نزد من باشد، من آنرا ذخیره نمیكنم. ولی هركس از خواستن، اجتناب كند، خداوند او را از خواستن، بینیاز میسازد. و هركس، اظهار بینیازی كند، خداوند او را بینیاز میسازد. و هركس صبر را پیشه سازد، خداوند به او صبر، نصیب خواهد كرد. و به هیچكس، نعمتی بهتر و فراختر از صبر، عنایت نشده است»».
۷۴۲- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لأَنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ فَيَحْتَطِبَ عَلَى ظَهْرِهِ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَأْتِيَ رَجُلاً فَيَسْأَلَهُ، أَعْطَاهُ أَوْ مَنَعَهُ»».(بخارى:۱۴۷۰)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: رسول الله جفرمود: «به خدا سوگند كه اگر كسی از شما، طنابش را بر دارد و با جمع كردن و فروختن هیزم، امرار معاش كند، این كار برای او بهتر است از آن كه دست گدایی، پیش این و آن، دراز كند. و آن هم معلوم نیست كه به او چیزی بدهند یا ندهند»».
۷۴۳- «عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ الْعَوَّامِ س عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: «لأَنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ، فَيَأْتِيَ بِحُزْمَةِ الْحَطَبِ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَبِيعَهَا، فَيَكُفَّ اللَّهُ بِهَا وَجْهَهُ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ النَّاسَ، أَعْطَوْهُ أَوْ مَنَعُوهُ»». (بخارى: ۱۴۷۱)
ترجمه: «در روایتی دیگر از زبیر سآمده است كه رسول الله جفرمود: «هركس طناب برداشته، بار هیزم را بر پشت خود حمل كند و در بازار بفروشد و خداوند به وسیله این كار، آبروی او را حفاظت كند، این، برایش از دست دراز كردن و خواستن از مردم، بهتر است كه معلوم نیست به او چیزی بدهند یا خیر»».
۷۴۴- «عَنْ حَكِيم بنِ حِزَامٍ س قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج فَأَعْطَانِي، ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَعْطَانِي، ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَعْطَانِي، ثُمَّ قَالَ: «يَا حَكِيمُ، إِنَّ هَذَا الْمَالَ خَضِرَةٌ حُلْوَةٌ، فَمَنْ أَخَذَهُ بِسَخَاوَةِ نَفْسٍ بُورِكَ لَهُ فِيهِ، وَمَنْ أَخَذَهُ بِإِشْرَافِ نَفْسٍ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ، كَالَّذِي يَأْكُلُ وَلا يَشْبَعُ، الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنَ الْيَدِ السُّفْلَى». قَالَ حَكِيمٌ: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ لا أَرْزَأُ أَحَدًا بَعْدَكَ شَيْئًا حَتَّى أُفَارِقَ الدُّنْيَا. فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ س يَدْعُو حَكِيمًا إِلَى الْعَطَاءِ فَيَأْبَى أَنْ يَقْبَلَهُ مِنْهُ، ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ س دَعَاهُ لِيُعْطِيَهُ فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَ مِنْهُ شَيْئًا، فَقَالَ عُمَرُ: إِنِّي أُشْهِدُكُمْ يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى حَكِيمٍ أَنِّي أَعْرِضُ عَلَيْهِ حَقَّهُ مِنْ هَذَا الْفَيْءِ فَيَأْبَى أَنْ يَأْخُذَهُ، فَلَمْ يَرْزَأْ حَكِيمٌ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج حَتَّى تُوُفِّيَ». (بخارى: ۱۴۷۲)
ترجمه: «حكیم بن حزام سمیگوید: از رسول خدا جچیزی خواستم. آن را به من عنایت فرمود. سپس برای بار دوم و سوم، خواستم و ایشان همچنان به من عطا كرد. آنگاه فرمود: «ای حكیم! مال دنیا، چیز بسیار شیرین و پسندیدهای است. هركس، آن را سخاوتمندانه دریافت كند, برای او با بركت خواهد بود. و هر كس، از روی حرص و طمع، طالب آن باشد, برایش بركتی نخواهد داشت. (و چنین شخصی) مانند كسی است كه بخورد و سیر نشود. و دست بالا (دهنده) از دست پایین (گیرنده) بهتر است». حكیم میگوید: عرض كردم: یا رسول الله! سوگند به ذاتی كه تو را بحق مبعوث كرده است, بعد از شما، تا زمانی كه زنده باشم از هیچ كس، چیزی نخواهم خواست. چنانكه ابوبكر سدر زمان خلافت خود, خواست چیزی به او عطا كند, ولی نپذیرفت و قبول نكرد. بعد، عمر سنیز در زمان خود, خواست چیزی به او بدهد, باز هم نپذیرفت. سپس، عمر س، خطاب به مردم فرمود: ای مسلمانان! من شما را گواه میگیرم بر اینكه میخواهم حق حكیم را از این مال، به او بدهم ولی قبول نمیكند.
راوی میگوید: حكیم پس از وفات رسول خدا ج، همچنان از هیچ كس، چیزی قبول نكرد تا از دنیا رفت».