باب (۱): شراکت در طعام، خوردنی وکالا
۱۱۱۹- «عَنْ سَلَمَةَ بنِ الأكْوَعِ س قَالَ: خَفَّتْ أَزْوَادُ الْقَوْمِ وَأَمْلَقُوا فَأَتَوُا النَّبِيَّ ج فِي نَحْرِ إِبِلِهِمْ فَأَذِنَ لَهُمْ فَلَقِيَهُمْ عُمَرُ فَأَخْبَرُوهُ فَقَالَ: مَا بَقَاؤُكُمْ بَعْدَ إِبِلِكُمْ، فَدَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا بَقَاؤُهُمْ بَعْدَ إِبِلِهِمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «نَادِ فِي النَّاسِ فَيَأْتُونَ بِفَضْلِ أَزْوَادِهِمْ» فَبُسِطَ لِذَلِكَ نِطَعٌ وَجَعَلُوهُ عَلَى النِّطَعِ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَدَعَا وَبَرَّكَ عَلَيْهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ بِأَوْعِيَتِهِمْ فَاحْتَثَى النَّاسُ حَتَّى فَرَغُوا، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»».(بخارى: ۲۴۸۴)
ترجمه: «از سلمه بن اكوع سروایت است كه مردم، توشه تمام كردند و گرسنه شدند. آنگاه، نزد رسول خدا جآمدند و اجازه خواستند تا شترهایشان را ذبح نمایند. رسول خد اجاجازه داد. سپس، مردم با عمر سروبرو شدند و او را از جریان، آگاه ساختند. عمر سگفت: شما بدون شتران تان چگونه زندگی خواهید كرد؟ سپس خود، نزد رسول خدا جرفت و عرض كرد: ای رسول خدا! اینها بدون شترانشان چگونه زنده خواهند ماند؟ رسول خدا جفرمود: «مردم را صدا بزن تا هر كس، باقیمانده توشه خود را بیاورد». آنگاه، زیر اندازی چرمی را پهن كردند و آنچه داشتند، روی آن گذاشتند. رسول خدا جآنجا ایستاد و دعای بركت نمود. سپس، به مردم دستور داد تا ظرفهایشان را بیاورند. پس همه از آن غذاها برداشتند. پس از فراغت، رسول خدا فرمود: «گواهی میدهم كه معبودی بحق جز الله وجود ندارد و من فرستاده خدا هستم»».
۱۱۲۰- «عَنْ أَبِي مُوسَى س قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «إِنَّ الأَشْعَرِيِّينَ إِذَا أَرْمَلُوا فِي الْغَزْوِ أَوْ قَلَّ طَعَامُ عِيَالِهِمْ بِالْمَدِينَةِ جَمَعُوا مَا كَانَ عِنْدَهُمْ فِي ثَوْبٍ وَاحِدٍ، ثُمَّ اقْتَسَمُوهُ بَيْنَهُمْ فِي إِنَاءٍ وَاحِدٍ بِالسَّوِيَّةِ، فَهُمْ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُمْ»». (بخارى:۲۴۸۶)
ترجمه: «از ابوموسی اشعری سروایت است كه نبی اكرم جفرمود: «هنگامی كه اشعریها در جهاد، توشه تمام میكنند یا در مدینه، خوراكی آنان كم میشود، آنچه را كه نزد خود دارند، در یک پارچه جمع میكنند و با پیمانهای آن را بطور مساوی میان خود، تقسیم میكنند. آنان از من هستند و من از آنان هستم»».