باب (۲۱): حج تمتع، قران و افراد و فسخ حج برای کسی که با خود، هدی نیاورده است.
۷۸۵- «وَعَنْهَا ل فِيْ رِوَايَةٍ قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِيِّ ج وَلا نُرَى إِلاَّ أَنَّهُ الْحَجُّ، فَلَمَّا قَدِمْنَا تَطَوَّفْنَا بِالْبَيْتِ، فَأَمَرَ النَّبِيُّ ج مَنْ لَمْ يَكُنْ سَاقَ الْهَدْيَ أَنْ يَحِلَّ، فَحَلَّ مَنْ لَمْ يَكُنْ سَاقَ الْهَدْيَ، وَنِسَاؤُهُ لَمْ يَسُقْنَ فَأَحْلَلْنَ، قَالَتْ صَفِيَّةُ: مَا أُرَانِي إِلاَّ حَابِسَتَهُمْ قَالَ: «عَقْرَى حَلْقَى أَوَ مَا طُفْتِ يَوْمَ النَّحْرِ»؟ قَالَتْ: قُلْتُ: بَلَى قَالَ: «لا بَأْسَ انْفِرِي»».(بخارى:۱۵۶۱)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: با رسول الله ج(از مدینه) خارج شدیم. و نیتی جز ادای حج، نداشتیم. هنگامی كه به مكه رسیدیم، بیت الله را طواف كردیم. سپس، رسول الله جدستور داد تا هر كس كه هدی با خود نیاورده است از احرام، خارج شود. آنگاه، كسانی كه هدی با خود نیاورده بودند، از احرام، بیرون آمدند. صفیه لگفت: ممكن است بدلیل قاعدگی، مانع از رفتن شما شوم. رسول الله جفرمود: «ای زن گرفتار و مصیبت زده! مگر طواف زیارت را انجام ندادهای»؟ گفت: بلی. رسول الله جفرمود: «مانعی ندارد. حركت كن».(چون معذور هستی، طواف وداع، برایت لازم نیست و دم نیز واجب نمیگردد)».
۷۸۶- «وَعَنْهَا ل فِيْ رِوَايَةٍ أُخْرَى قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج عَامَ حَجَّةِ الْوَدَاعِ، فَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِعُمْرَةٍ، وَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ، وَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِالْحَجِّ، وَأَهَلَّ رَسُولُ اللَّهِ ج بِالْحَجِّ، فَأَمَّا مَنْ أَهَلَّ بِالْحَجِّ أَوْ جَمَعَ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لَمْ يَحِلُّوا حَتَّى كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ».(بخارى: ۱۵۶۲)
ترجمه: «و در روایتی دیگر، عایشه لمیگوید: در سال حجة الوداع، همراه رسول الله جبه قصد حج، از مدینه، خارج شدیم. بعضی از ما برای حج و عمره و برخی تنها برای عمره و عدهای تنها برای حج، احرام بسته بودیم. رسول الله جفقط نیت حج كرده بود. كسانی كه فقط نیت حج، یا نیت حج و عمره را با هم كرده بودند(یعنی قارن بودند) تا روز عید، از احرام بیرون نیامدند».
۷۸۷- «عَنْ عُثْمَانَ س: أَنَّهُ نْهَى عَنِ الْمُتْعَةِ، وَأَنْ يُجْمَعَ بَيْنَهُمَا، فَلَمَّا رَأَى عَلِيٌّ أَهَلَّ بِهِمَا: لَبَّيْكَ بِعُمْرَةٍ وَحَجَّةٍ، قَالَ: مَا كُنْتُ لأَدَعَ سُنَّةَ النَّبِيِّ ج لِقَوْلِ أَحَدٍ».(بخارى:۱۵۶۳)
ترجمه: «روایت است كه عثمان ساز حج تمتع و حج قرآن، (حج و عمره با هم) منع میكرد. وقتی كه علی سمتوجه این امر شد, نیت حج و عمره كرد و لبیک گفت و فرمود: برای حج و عمره، هر دو، احرام بستهام و افزود: من سنت رسول الله جرا بخاطر سخن كسی، ترک نخواهم كرد».
۷۸۸- «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: كَانُوا يَرَوْنَ أَنَّ الْعُمْرَةَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ مِنْ أَفْجَرِ الْفُجُورِ فِي الأَرْضِ، وَيَجْعَلُونَ الْمُحَرَّمَ صَفَرًا، وَيَقُولُونَ: إِذَا بَرَا الدَّبَرْ وَعَفَا الأَثَرْ، وَانْسَلَخَ صَفَرْ، حَلَّتِ الْعُمْرَةُ لِمَنِ اعْتَمَرْ. قَدِمَ النَّبِيُّ ج وَأَصْحَابُهُ صَبِيحَةَ رَابِعَةٍ مُهِلِّينَ بِالْحَجِّ، فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَجْعَلُوهَا عُمْرَةً، فَتَعَاظَمَ ذَلِكَ عِنْدَهُمْ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْحِلِّ؟ قَالَ: «حِلٌّ كُلُّهُ»». (بخارى:۱۵۶۴)
ترجمه: «عبد الله بن عباس بمیگوید: (اعراب دوران جاهلیت) معتقد بودند كه عمره نمودن در ایام حج، بدترین گناه روی زمین، بحساب میآید: از اینرو، ماه محرّم را صفر، قرار میدادند و میگفتند: زمانی كه زخمهای پشت شتر، التیام یابد و اثر پای آنها از بین برود و ماه صفر به پایان رسد، آنگاه، عمره كردن حلال میشود. رسول الله جو یارانش در حالی كه احرام حج بسته بودند، در تاریخ چهارم ذیحجه وارد مكه شدند. آنحضرت جبه یارانش دستور داد تا احرام حج را به احرام عمره بدل، نمایند. این كار برای مردم, قدری دشوار بود، لذا پرسیدند: یا رسول الله! این چه نوع حلال شدنی است؟ رسول الله جفرمود: «حلال بجا و كامل»».
۷۸۹- «عَنْ حَفْصَةَ ل، زَوْجِ النَّبِيِّ ج أَنَّهَا قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا شَأْنُ النَّاسِ حَلُّوا بِعُمْرَةٍ وَلَمْ تَحْلِلْ أَنْتَ مِنْ عُمْرَتِكَ؟ قَالَ: «إِنِّي لَبَّدْتُ رَأْسِي، وَقَلَّدْتُ هَدْيِي، فَلا أَحِلُّ حَتَّى أَنْحَرَ»». (بخارى:۱۵۶۶)
ترجمه: «حفصه ل؛ همسر رسول گرامی ج، میگوید: از پیامبر خدا جپرسیدم: یا رسول الله! چرا سایر مردم از احرام عمره، بیرون آمدند ولی شما هنوز در احرام، بسر میبرید؟ آنحضرت جفرمود: «من با خود، هدی آوردهام و سرم را حنا زدهام. بنابر این، تا ذبح نكنم باید در احرام بمانم»».
۷۹۰- «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ التَّمَتُعِ وَقَالَ: نَهَانِيْ نَاسٌ عَنْهُ، فَأَمَرَهُ بِهِ، قَالَ الرَّجُلُ: فَرَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ كَأَنَّ رَجُلاً يَقُولُ لِي: حَجٌّ مَبْرُورٌ، وَعُمْرَةٌ مُتَقَبَّلَةٌ، فَأَخْبَرْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ، فَقَالَ: سُنَّةَ النَّبِيِّ ج».(بخارى: ۱۵۷۶)
ترجمه: «از ابن عباس بروایت است كه: شخصی از او درباره حج تمتع پرسید و گفت: بعضیها مرا از آن، منع كردهاند. ابن عباس ببه او دستور داد تا حج تمتع، انجام بدهد. آن شخص، گفت: در خواب دیدم كه گویا شخصی به من میگوید: حَجت, حجی مقبول و عمره ات, عمرهای مقبول است. سپس، خوابم را برای ابن عباس ببیان كردم. او گفت: اینگونه حج گزاردن، مطابق سنت رسول الله جاست».
۷۹۱- «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب: أَنَّهُ حَجَّ مَعَ النَّبِيِّ ج يَوْمَ سَاقَ الْبُدْنَ مَعَهُ، وَقَدْ أَهَلُّوا بِالْحَجِّ مُفْرَدًا، فَقَالَ لَهُمْ: «أَحِلُّوا مِنْ إِحْرَامِكُمْ بِطَوَافِ الْبَيْتِ وَبَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَقَصِّرُوا، ثُمَّ أَقِيمُوا حَلالاً، حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَهِلُّوا بِالْحَجِّ، وَاجْعَلُوا الَّتِي قَدِمْتُمْ بِهَا مُتْعَةً». فَقَالُوا: كَيْفَ نَجْعَلُهَا مُتْعَةً، وَقَدْ سَمَّيْنَا الْحَجَّ؟ فَقَالَ: «افْعَلُوا مَا أَمَرْتُكُمْ، فَلَوْلا أَنِّي سُقْتُ الْهَدْيَ لَفَعَلْتُ مِثْلَ الَّذِي أَمَرْتُكُمْ، وَلَكِنْ لا يَحِلُّ مِنِّي حَرَامٌ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ». فَفَعَلُوا».(بخارى: ۱۵۶۸)
ترجمه: «جابر بن عبد الله سمیگوید: با رسول الله جزمانی كه شتران هدی را همراه داشت، به حج رفتم. مردم نیت حج مفرد كرده بودند. رسول الله جبه آنها گفت: «بعد از طواف كعبه و سعی میان صفا و مروه و كوتاه كردن موی سر, از احرام، خارج شوید. و بعد، در حالت حلال، (خارج از احرام) بمانید تا آنكه روز هشتم ترویه (ذو الحجه) فرا رسد. سپس، روز هشتم، برای حج، احرام ببندید. و اعمال قبلی را عمره بحساب آورید». مردم گفتند: یا رسول الله! چگونه آن اعمال را عمره بحساب آوریم در حالی كه ما نیت حج كرده بودیم؟ رسول الله جفرمود: «آنچه دستور میدهم انجام دهید. اگر من هدی با خود نمیآوردم، همین طور كه به شما دستور میدهم, عمل میكردم. ولی هیچ حرامی برای من تا زمانیكه قربانی ذبح نكنم، حلال نخواهد شد». مردم نیز طبق دستور رسول خدا جعمل كردند».