باب (۷): گواه گرفتن بر بخشش
۱۱۴۹- «عَنْ النُّعْمَان بْنَ بَشِيرٍ ب قال: أَعْطَانِي أَبِي عَطِيَّةً، فَقَالَتْ عَمْرَةُ بِنْتُ رَوَاحَةَ: لا أَرْضَى حَتَّى تُشْهِدَ رَسُولَ اللَّهِ ج، فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ ج فَقَالَ: إِنِّي أَعْطَيْتُ ابْنِي مِنْ عَمْرَةَ بِنْتِ رَوَاحَةَ عَطِيَّةً، فَأَمَرَتْنِي أَنْ أُشْهِدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: «أَعْطَيْتَ سَائِرَ وَلَدِكَ مِثْلَ هَذَا»؟ قَالَ: لا قَالَ: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلادِكُمْ» قَالَ: فَرَجَعَ فَرَدَّ عَطِيَّتَهُ».(بخارى: ۲۵۸۷)
ترجمه: «نعمان بن بشیر بمیگوید: پدرم چیزی را به من هدیه كرد. عَمره بنت رواحه (مادرم) گفت: تا رسول الله جرا گواه نگیری، من راضی نخوام شد. پدرم نزد رسول خدا جآمد و گفت: به پسرم كه از عَمره بنت رواحه است، چیزی اهدا كردهام، ولی مادرش میگوید كه شما را باید گواه بگیرم.
رسول الله جفرمود: «آیا سایر فرزندانت را هم، چنین هدیهای دادهای»؟ گفت: خیر. رسولالله جفرمود: «از خدا بترسید. و میان فرزندانتان، با عدالت رفتار كنید». نعمان میگوید: آنگاه، پدرم برگشت و بخشش خود را پس گرفت».