باب (۱): وجوب حج و فضیلت آن
۷۶۳- «عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: كَانَ الْفَضْلُ رَدِيفَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَجَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنْ خَثْعَمَ، فَجَعَلَ الْفَضْلُ يَنْظُرُ إِلَيْهَا وَتَنْظُرُ إِلَيْهِ، وَجَعَلَ النَّبِيُّ ج يَصْرِفُ وَجْهَ الْفَضْلِ إِلَى الشِّقِّ الآخَرِ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ فَرِيضَةَ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ فِي الْحَجِّ أَدْرَكَتْ أَبِي شَيْخًا كَبِيرًا، لا يَثْبُتُ عَلَى الرَّاحِلَةِ، أَفَأَحُجُّ عَنْهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ». وَذَلِكَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ».(بخارى: ۱۵۱۳)
ترجمه: «عبد الله بن عباس بمیگوید: فضل بن عباس پشت سر رسول الله جبر مركب سوار بود. زنی از طایفه خثعم آمد. فضل به آن زن نگاه میكرد و او نیز به فضل، مینگریست. و رسول الله جچهره فضل را به سوی دیگر برمی گرداند. آن زن پرسید: خداوند حج را بر بندگانش فرض كرده است. پدرم واجد شرایط است ولی پیر و ناتوان است و نمیتواند خود را بر روی شتر یا سواری دیگر، نگه دارد. آیا میتوانم بجای او، حج نمایم؟ آنحضرت جفرمود: «بلی». راوی میگوید: این پرسش و پاسخ، در زمان حجة الوداع بود».