باب (۱): زدن با شاخۀ درخت خرما وکفش
۲۱۳۵- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ سقَالَ: أُتِيَ النَّبِيُّ ج بِرَجُلٍ قَدْ شَرِبَ، قَالَ: «اضْرِبُوهُ». قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: فَمِنَّا الضَّارِبُ بِيَدِهِ، وَالضَّارِبُ بِنَعْلِهِ، وَالضَّارِبُ بِثَوْبِهِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ، قَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ: أَخْزَاكَ اللَّهُ، قَالَ: «لا تَقُولُوا هَكَذَا، لا تُعِينُوا عَلَيْهِ الشَّيْطَانَ»». (بخارى: ۶۷۷۷)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: مردی را نزد نبی اکرم جآوردند که شراب خورده بود. رسول الله جفرمود: «او را بزنید». ابوهریره سمیگوید: تعدادی از ما با دست، تعدادی با کفش و بعضی هم با پارچه، او را زدند. و هنگامی که برگشت و رفت، یکی از حاضران گفت: خدا تو را رسوا کند. رسول خدا جفرمود: «اینگونه نگویید و شیطان را علیه او کمک نکنید»».
۲۱۳۶- «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سقَالَ: مَا كُنْتُ لأُقِيمَ حَدًّا عَلَى أَحَدٍ فَيَمُوتَ، فَأَجِدَ فِي نَفْسِي إِلاَّ صَاحِبَ الْخَمْرِ، فَإِنَّهُ لَوْ مَاتَ وَدَيْتُهُ، وَذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج لَمْ يَسُنَّهُ». (بخارى: ۶۷۷۸)
ترجمه: «علی بن ابی طالب سمیگوید: هرکس را كه حد بزنم و در اثر آن، بمیرد، ناراحت نمیشوم. جز شراب خوار که اگر در اثر حد زدن بمیرد، دیهاش را پرداخت مینمایم. زیرا رسول اللهجحدی را برایش معین نفرمود».
۲۱۳۷- «عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ t: أَنَّ رَجُلاً عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج كَانَ اسْمُهُ عَبْدَاللَّهِ، وَكَانَ يُلَقَّبُ حِمَارًا، وَكَانَ يُضْحِكُ رَسُولَ اللَّهِ ج، وَكَانَ النَّبِيُّ ج قَدْ جَلَدَهُ فِي الشَّرَابِ، فَأُتِيَ بِهِ يَوْمًا فَأَمَرَ بِهِ فَجُلِدَ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: اللَّهُمَّ الْعَنْهُ مَا أَكْثَرَ مَا يُؤْتَى بِهِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «لا تَلْعَنُوهُ، فَوَاللَّهِ مَا عَلِمْتُ إِنَّهُ يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»». (بخارى: ۶۷۸۰)
ترجمه: «عمر بن خطاب سمیگوید: در زمان نبی اکرم جمردی بنام عبدالله كه ملقب به حمار (الاغ) بود، وجود داشت. او رسول الله جرا میخنداند. آنحضرت جاو را بخاطر شراب خواری، حد زده بود. روزی، همین شخص را (بخاطر شراب خواری) نزد رسول خدا جآوردند. پیامبراکرم جدستور داد تا او را حَد بزنند. یکی از حاضران گفت: خدایا! او را لعنت کن. چقدر شراب میخورد. نبی اکرم جفرمود: «او را لعنت نکنید. بخدا سو گند تا جاییکه من میدانم او خدا و رسولش را دوست دارد»».