باب(۵۵): زنی که خون را از صورت پدرش شست
۱۷۸- «عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ س: أنَّهُ سَأَلَهُ النَّاسُ: بِأَيِّ شَيْءٍ دُووِيَ جُرْحُ النَّبِيِّ ج؟ فَقَالَ: مَا بَقِيَ أَحَدٌ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي، كَانَ عَلِيٌّ يَجِيءُ بِتُرْسِهِ فِيهِ مَاءٌ، وَفَاطِمَةُ تَغْسِلُ عَنْ وَجْهِهِ الدَّمَ، فَأُخِذَ حَصِيرٌ فَأُحْرِقَ، فَحُشِيَ بِهِ جُرْحُهُ».(بخارى:۲۴۳)
ترجمه: «سهل بن سعد ساعدی سمیگوید: از من سؤال كردندكه زخم رسول الله جبا چه چیزی مداوا شد؟ گفتم: كسی كه در این مورد از من آگاهتر باشد، وجود ندارد. (دیدم كه) علی سدر سپرش آب میآورد و فاطمه لخونها را از چهره (مبارک) رسول الله جمیشست. و بعد، حصیری را سوختند و خاكستر آن را روی زخم رسول الله جنهادند».