باب (۲۶): فرستادن اسامه بن زید به سوی تیرۀ حُرَقات از قبیلۀ جُهَینه
۱۶۳۹- «عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ ب يَقُولُ: بَعَثَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى الْحُرَقَةِ، فَصَبَّحْنَا الْقَوْمَ فَهَزَمْنَاهُمْ، وَلَحِقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ مِنَ الأنْصَارِ رَجُلاً مِنْهُمْ، فَلَمَّا غَشِينَاهُ، قَالَ: لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، فَكَفَّ الأنْصَارِيُّ فَطَعَنْتُهُ بِرُمْحِي حَتَّى قَتَلْتُهُ، فَلَمَّا قَدِمْنَا بَلَغَ النَّبِيَّ ج فَقَالَ: «يَا أُسَامَةُ أَقَتَلْتَهُ بَعْدَ مَا قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»؟ قُلْتُ: كَانَ مُتَعَوِّذًا، فَمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا حَتَّى تَمَنَّيْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ أَسْلَمْتُ قَبْلَ ذَلِكَ الْيَوْمِ».(بخارى: ۴۲۶۹)
ترجمه: «اسامه بن زید بمیگوید: رسول الله جما را بسوی قبیله حُرقات فرستاد. صبح زود بر آنان یورش بردیم و آنها را شكست دادیم. من و یک انصاری به مردی از آنان رسیدیم. هنگامی كه بر او مسلط شدیم، لا إله إلا الله گفت. پس مرد انصاری، دست نگهداشت ولی من آنقدر به او نیزه زدم كه به كشته شد. هنگامی كه به مدینه آمدیم و خبر به نبی اكرم جرسید، فرمود: «ای اسامه! بعد از اینكه لا إله إلا الله گفت، او را كشتی»؟ گفتم: او برای نجاتاش، شهادت آورد. سپس رسول خدا جآنقدر این جمله را تكرار كرد كه من آرزو كردم ای كاش! قبل از آن روز، مسلمان نشده بودم».
۱۶۴۰- «عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأكْوَعِ س قَالَ: غَزَوْتُ مَعَ النَّبِيِّ ج سَبْعَ غَزَوَاتٍ، وَخَرَجْتُ فِيمَا يَبْعَثُ مِنَ الْبُعُوثِ تِسْعَ غَزَوَاتٍ، مَرَّةً عَلَيْنَا أَبُو بَكْرٍ، وَمَرَّةً عَلَيْنَا أُسَامَةُ».(بخارى: ۴۲۷۱)
ترجمه: «سلمه بن اكوع سمیگوید: در هفت غزوه، همراه نبی اكرم جبودم و در نه دسته نظامی كه پیامبر اكرم جاعزام كرد و گاهی، ابوبكر و گاهی، اسامه، فرماندهی آنها را بعهده داشتند، شركت داشتم».