باب (۴۷): تعقیب مدیون و درخواست وام در مسجد
۲۸۳- «عَنْ كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ س: أَنَّهُ تَقَاضَى ابْنَ أَبِي حَدْرَدٍ دَيْنًا كَانَ لَهُ عَلَيْهِ فِي الْمَسْجِدِ، فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا حَتَّى سَمِعَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَهُوَ فِي بَيْتِهِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِمَا حَتَّى كَشَفَ سِجْفَ حُجْرَتِهِ، فَنَادَى: «يَا كَعْبُ»، قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «ضَعْ مِنْ دَيْنِكَ هَذَا». وَأَوْمَأَ إِلَيْهِ: أَيِ الشَّطْرَ، قَالَ: لَقَدْ فَعَلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «قُمْ فَاقْضِهِ»».(بخارى:۴۵۷)
ترجمه: «كعب بن مالک سمیگوید: طلب خود را از ابوحدرد در مسجد مطالبه كردم. سر و صدای ما بلند شد. رسول الله جكه داخل حجره بود سر و صدای ما را شنید. پرده حجره را كنار زد و با صدای بلند ندا كرد: «ای كعب»! گفتم: گوش به فرمانم ای رسول خدا! آنحضرت جفرمود: «نصف قرض خود را معاف كن». گفتم: معاف كردم، ای رسول خدا. آنگاه، رسول الله جبه ابوحدرد گفت: «بلند شو و نصف دیگر آنرا بپرداز»».