باب (۴): جواب ندادن سلام در نماز
۶۲۳- «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: بَعَثنِي رَسُولُ اللَّهِ ج فِي حَاجَة لَهُ، فَانْطَلَقْتُ، ثمَّ رَجَعْتُ وَقَدْ قَضَيْتُهَا، فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ ج فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ، فَوَقَعَ فِي قَلْبِي مَا اللَّهُ أَعْلَمُ بِهِ، فَقُلْتُ فِي نَفْسِي: لَعَلَّ رَسُولَ اللَّهِ ج وَجَدَ عَلَيَّ أَنِّي أَبْطَأْتُ عَلَيْهِ، ثمَّ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ، فَوَقَعَ فِي قَلْبِي أَشَدُّ مِنَ الْمَرَّة الأُولَى، ثمَّ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ، فَقَالَ: «إِنَّمَا مَنَعَنِي أَنْ أَرُدَّ عَلَيْكَ أَنِّي كُنْتُ أُصَلِّي». وَكَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ مُتَوَجِّهًا إِلَى غَيْرِ الْقِبْلَة».(بخارى: ۱۲۱۷)
ترجمه: «جابر بن عبد الله سمیگوید: رسول الله جمرا دنبال كاری فرستاد. پس از انجام آن، نزد رسول خدا جبرگشتم و سلام دادم. اما رسول الله جسلام مرا جواب نداد. خدا میداند كه در دلم چه گذشت. با خود گفتم: شاید تاخیرم باعث ناراحتی ایشان شده است. بار دوم، سلام عرض كردم. باز هم رسول الله ججواب نداد. من بیشتر ناراحت شدم. برای بار سوم، سلام گفتم. این بار، رسول الله ججواب داد و فرمود: «چون در حال نماز بودم، نتوانستم جواب سلام تو را بدهم». راوی میگوید: (در آن لحظه) رسول الله جدرحالی كه صورتش به سوی قبله نبود، سوار بر شتر خود، نماز میخواند».